تکبرخود بزرگ بینی را تکبّر گویند. کبر یکی از صفات رذیله میباشد که شخص دارای آن خود را برتر و بزرگتر از دیگران میپندارد و دیگر افراد را خوار و حقیر میشمارد. فهرست مندرجات۲ - معنای لغوی ۳ - معنای اصطلاحی ۴ - تکبر در آیات و روایات ۴.۱ - در قرآن کریم ۴.۲ - در روایات ۵ - در علم اخلاق ۵.۱ - تعریف ۵.۲ - تفاوت با عجب ۵.۳ - مراتب ۶ - تکبر مذموم ۶.۱ - در برابر خدا ۶.۲ - در برابر پیامبران ۶.۳ - در برابر انسانها ۷ - تکبر ممدوح ۸ - علت تکبر ۸.۱ - حب نفس ۸.۲ - حسد و کینه ۹ - شیوه درمان ۹.۱ - شناخت خداوند ۹.۲ - دقت در رفتار ۹.۳ - توصیههای فقهی ۹.۴ - توجه به عیوب خود ۱۰ - جایگاه در فقه ۱۰.۱ - امر به خشوع ۱۰.۲ - نهی از توشّح ۱۰.۳ - در پوشش ۱۰.۴ - در قیام ۱۰.۵ - نشستن و راه رفتن ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - جایگاه در فقهاز این عنوان به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، حج و جهاد سخن رفته است. ۲ - معنای لغویتکبر در لغت به معنای تعظم (خود را بزرگ پنداشتن) آمده است. برخی، کبر و استکبار و تکبر را برای اشاره به همین معنا به صورت یکسان به کار بردهاند، [۲]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «کبر»، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ ش.
[۳]
احمدبن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، ج۱، ص۴۴۲، قم ۱۳۷۵ ش.
ولی برخی میان کبر و تکبر فرق گذاشتهاند؛ کبر را امر باطنی و حالت نفسانی دانستهاند و تکبر را به ثمراتِ آن امرِ باطنی، که به صورت افعال و اقوال ظاهر میشود، اطلاق کردهاند. [۴]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۲۹۹، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
[۵]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۱۸، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۶]
محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۱۹۳، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۷]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۰، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۳ - معنای اصطلاحیکبر از صفات نکوهیدۀ نفسانی است که شخص متّصف به آن- که متکبّر نامیده میشود- خود را در برابر دیگران بزرگ میبیند و دیگران را خوار و حقیر میشمارد. ۴ - تکبر در آیات و روایاتدر آیات و روایات متعدّد از تکبّر به شدّت نکوهش و جایگاه متکبّر، دوزخ دانسته شده است. ضمن آنکه روایات، متکبّران را دورترین مردم به خداوند و بیشترین ساکنان دوزخ برشمردهاند. ۴.۱ - در قرآن کریمدر قرآن کریم تکبر از صفات بسیار نکوهیده بشر شمرده شده است. در برخی آیات به کلمه متکبر تصریح شده است؛ آیاتی که دوزخ را جایگاه متکبران معرفی میکند، از این جمله است. در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر و استکبار و خرامنده فخرفروش (مُختالٍ فَخور) به این معنا اشاره شده است. در آیه ۷۲ سوره زمر ، فرشتگانِ عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته میتوان دریافت که سرچشمه اصلی گناهان، تکبر و تسلیم نشدن به حق است. در برابر، به قرینه آیه ۵۰ سوره نحل میتوان نشانه نفی استکبار را عمل به اوامر الاهی بدون چون و چرا دانست. ۴.۲ - در روایاتروایات در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در بر میگیرد. از جمله، روایاتی که به تکبر شیطان اشاره دارد [۱۶]
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، خطبه قاصعه، ج۲، ص۱۳۷ـ۱۳۹، چاپ شیخ محمد عبده، بیروت.
[۱۷]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۸، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
[۱۸]
ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۲۷، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
روایاتی که تکبر را از اخلاق کفار میشمرد [۱۹]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۵، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
[۲۰]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۹، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
[۲۱]
نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، ج۱، ص۱۱۷، بیروت: دارالجلیل.
و سبب وجوب نماز را غلبه عرب جاهلی بر کبر میخواند [۲۲]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۸ـ ۳۷۹، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
[۲۳]
مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج۱، ص۲۰۸، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
[۲۴]
محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۲۴۱، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضا.
روایاتی که به عاقبت متکبران در روز قیامت میپردازد [۲۵]
مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج۱، ص۱۹۸ـ۱۹۹، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
[۲۶]
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۹۰، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۲۸]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۲، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
و روایاتی در بیان سیره پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام در تقبیح کبر و مدح تواضع . [۲۹]
نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، بیروت: دارالجلیل.
[۳۰]
علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۲۳۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۳۱]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۴۹ـ ۲۵۱، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۳۲]
مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶).
[۳۳]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۱ـ ۳۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
آنچه از فحوای این روایات بر میآید، اهمیت دوری از تکبر در امر ایمان است؛ چنانکه ــ هماهنگ با قرآن کریم ــ تکبر را منافی ایمان و مانع از تسلیم شدن به حق خواندهاند. [۳۴]
محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۳۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۵ - در علم اخلاقدر علم اخلاق، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب غضب الاهی به شمار میآید. [۳۶]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۷۶، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته [۳۷]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۳۸]
محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، ج۱، ص۲۸۴، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش.
[۳۹]
حسین بن عبدالصمد حارثی، نورالحقیقه و نورالحدیقه فی علم الاخلاق، ج۱، ص۲۰۲، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
و با شرک در یک مرتبه نهادهاند. [۴۰]
علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۲۳۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۴۱]
ابن قیّم جوزیّه، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی، ج۱، ص۲۱۴، چاپ سعید محمدلحام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۵.۱ - تعریفتعریف تکبر در علم اخلاق برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است. [۴۲]
یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، ج۱، ص۱۸، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۴۳]
ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۲۷، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
[۴۴]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۱ـ ۳۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۵.۲ - تفاوت با عجببخش اول این تعریف با تعریف عجب مشترک است و این امر از ارتباط مفهومی کبر و عجب حکایت دارد، چنانکه کبر را از نتایج عجب و در معنا شبیه آن دانستهاند. [۴۵]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، ج۱، ص۳۰۰، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
[۴۶]
اسماعیل بن موسی جیطالی نفوسی، قناطرالخیرات، ج۳، ص۴۶۸، چاپ افست عمان ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۴۷]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۷۸، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۴۸]
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۸۹، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
تفاوت کبر و عجب در آن است که کبر، بر خلاف عجب، صرفِ برتر دانستن و بزرگ پنداشتن خود نیست و مستلزم خوار دیدن دیگران هم هست. [۴۹]
ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۲۷ـ ۲۲۸، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
[۵۰]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۱ـ ۳۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۵.۳ - مراتبتکبر خصلتی ذومراتب است: یکی آنکه کبر در دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ دیگر آنکه به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبه اول خفیفتر است؛ مرتبه سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند. در چنین وضعی گناه فرد بسیار کمتر است و چه بسا همین مجاهده در دفع تکبر منجر به رفع کامل آن به توفیق الاهی شود. [۵۱]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۵۲]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۶ـ۳۸۷، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۶ - تکبر مذمومبرای تکبر اقسامی نیز ذکر کردهاند، شامل تکبر در برابر خدا ؛ تکبر نسبت به پیامبران؛ تکبر در برابر دیگر انسانها. [۵۳]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۸، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
[۵۴]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۴ـ ۲۵۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۵۵]
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
کبرورزی و غرور در برابر خداوند، آیات او، انبیا، جانشینان ایشان، عالمان ربّانی و مؤمنان، حرام و از گناهان بزرگ است. [۵۸]
الفقه ج۹۳، ص۳۲۱.
۶.۱ - در برابر خداتکبر در برابر خدا را بدترین قسم تکبر خواندهاند که منشأ آن نادانی و گمراهی است، همچون تکبر نمرود و فرعون و دعوی خدایی آنان. [۵۹]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۲۲، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
۶.۲ - در برابر پیامبرانتکبر نسبت به پیامبران مانع از ایمان آوردن انسانهاست، چنانکه کفار قریش در برابر پیامبر اسلام تکبر کردند، گروهی از آنان پیامبری ایشان را قبول داشتند لیکن به سبب غلبه تکبر نمیتوانستند به آن اقرار کنند و گروهی نیز بر اثر تکبر حتی از شناختن پیامبری ایشان بازماندند. [۶۱]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
۶.۳ - در برابر انسانهاتکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آنجا که حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک را جایز ندانستهاند، زیرا نه ماندن مؤمن بر سر ایمان خود مسلّم است و نه اصرار کافر بر کفرش؛ یعنی هیچکس نمیتواند با اتکا به خوبی احوال خود و بدی وضع دیگران از عاقبت خوب خود و سرانجام بد دیگری مطمئن باشد و بر این اساس به دیگری فخر بفروشد. [۶۲]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۴۲۴ـ۴۲۶، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
قبح این قسم تکبر از جهتی بسیار زیاد است، چرا که مانع پذیرش حق از دیگران میشود و به معصیت میانجامد [۶۳]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۶، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۶۵]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۶، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
و انسان را از طلب کمال باز میدارد. [۶۶]
یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، ج۱، ص۱۸، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
مهمتر از این، بزرگی، صفتِ خاص خداست و کسی که تکبر و دعوی بزرگی میکند، در صفت خاص خدا با وی منازعه کرده است. [۶۷]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۶، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۶۹]
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، ج۱، ص۹۲، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۷ - تکبر ممدوحتکبّر در برابر جبّاران و زورگویان، کافران و بدعتگذاران، عملی پسندیده است و فروتنی در برابر آنان کراهت شدید دارد. [۷۱]
کشف الغطاء ج۱، ص۳۲۳.
اظهار کبر در میدان جنگ با دشمن، جایز و مطلوب است؛ ازاینرو پوشیدن لباس فخر، مانند حریر و دیباج در جنگ جایز میباشد. ۸ - علت تکبردر واقع آنچه موجب زشتی تکبر انسان میشود، آن است که وی از حد خود تجاوز کرده و وارد محدوده صفات خاص خدا شده است. [۷۴]
مصطفی خمینی، ثلاث رسائل، ج۱، ص۴۱، العوائد و الفوائد، قم ۱۴۱۸.
به عبارت دیگر، اصل و علت تکبر، جهل انسان نسبت به مرتبه حقیقی خویش [۷۵]
حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، ج۱، ص۳۷۷، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت.
و منسوب کردن صفات کمالی به خویش است. [۷۶]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۷، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
امام خمینی نیز سبب اصلی تکبر را جهل و نادانی میداند، زیرا شخص متکبر نسبت به حقیقت نفس خود و نقص آن غافل است و گاهی شخص به سبب حب نفس، دیگران را ناقص و پایینتر از خود میبیند. [۷۷]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۳۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
از اینرو تکبر، مبداش خودخواهی، غفلت از حق و مظاهر اوست و غایتش خودنمایی و سرکشی و طغیان است، [۷۸]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۳۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
البته تکبر گاهی ناشی از حسادت میباشد، زیرا شخص خود را فاقد کمالی میبیند که در دیگران است، لذا تکبر میورزد.امام خمینی با استناد به روایتی صورت ملکوتی متکبر را صورتی مورچهای ضعیف میداند که در روز قیامت زیر دست و پای مردم پایمال میشود و شاید این صورت ملکوتی، ناشی از کوچکی حوصله و ضعف نفس باشد، و از آنجا که صورت غیبی ملکوتی، تابع ملکات نفسانی است و از طرفی بدن ظل روح است، لذا کوچکی و حقارت روح به بدن سرایت میکند و آنرا به صورت حیوانی کوچک و بیمقدار درمیآورد که به صورت ذلتبار محشور میشود. [۸۱]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۵۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
امام خمینی راه درمان تکبر را چیرگی بر نفس اماره و شیطان و عمل بر خلاف میل آنها میداند، لذا لازم است انسان متکبر خود را به صفت متواضعان متصف کند و مطابق روش آنها رفتار کند. [۸۲]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۸.۱ - حب نفساین انتساب از افراط در حب نفس ناشی میشود [۸۳]
محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، ج۱، ص۴۶، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
و اسبابی دارد، از جمله مغرور شدن به علم یا عمل و عبادت یا نَسَب یا جمال یا توانگری مالی و جسمی یا فراوانی اَتباع. [۸۴]
احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
[۸۵]
علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، ج۱، ص۲۳۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۸۶]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۵۷ـ ۲۶۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۸۷]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۲۷، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
۸.۲ - حسد و کینهیکی از بدترین آثار چنین غروری، بازماندن از کمالِ اموری است که فرد به آنها مغرور میشود؛ مثلاً مغرور شدن به علم مانع از کوشش برای کسب علم بیشتر میگردد. [۸۹]
محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، ج۱، ص۴۷، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
سبب آشکار شدن تکبر را عواملی چون حسد و کینه و عجب و ریا ذکر کردهاند. [۹۰]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۳۹ـ۷۴۰، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۹۱]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۶۵، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۹۲]
مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۱، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۹ - شیوه درمانبرای درمان تکبر شیوههایی، هم در مقام علم هم در مقام عمل، ذکر کردهاند. ۹.۱ - شناخت خداونددر مقام علم، راه درمان تکبر شناخت عظمت خدا و وقوف به اختصاص این صفت به اوست. فرد با چنین شناختی، به دوری خود از عظمت هم پی میبرد. تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد اسباب تکبر را بررسی میکند تا بی اساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود، چرا که تمامی این امور یا خارج از ذات انسان یا فانی و تباه شدنی است. ۹.۲ - دقت در رفتاردر مقام عمل، توصیه کردهاند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید میآید از سر تواضع و به دور از خودپسندی باشد. [۹۳]
احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸).
[۹۴]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۶۶ـ ۲۶۸، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۹۵]
محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، ج۲، ص۲۷۲ـ۲۷۴، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۹۶]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۷۴۸ـ ۷۵۹، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۹۷]
ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۳، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
۹.۳ - توصیههای فقهیدر این باره در فقه توصیههای بسیاری در موارد مختلف وجود دارد، مثلاً یکی از علل تحریم ظرف طلا و نقره را اظهار تکبر در استفاده از چنین ظرفهایی دانستهاند یا به همین سبب بعضی لباسها را برای نمازگزار مکروه شمردهاند. [۱۰۰]
محمدبن محمد حطاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، ج۲، ص۲۵۷، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶.
[۱۰۲]
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۸، ص۲۳۸، چاپ عباس قوچانی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۱۰۳]
محمدامین زین الدین، کلمة التقوی، ج۱، ص۳۳۹، (قم) ۱۴۱۳.
۹.۴ - توجه به عیوب خوداز دیگر راههای درمان تکبر این است که انسان به آنچه موجب تکبر میشود، توجه نکند؛ یعنی محاسن و امتیازات خود را در نظر نگیرد و درعوض همواره عیوب خود را در نظر داشته باشد. همچنین خود را با افراد فرودستتر مقایسه نکند تا کمالات خود را بزرگ نبیند. [۱۰۴]
محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، ج۱، ص۴۷، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران.
==!== ۱ - جایگاه در فقهاهانت کنندۀ به مقدّسات از روی تکبّر، محکوم به کفر است. از پوشیدن لباس یا بروز رفتار به شیوۀ متکبّران که انسان را شبیه و همسان با آنان میسازد در روایات متعدّد نهی شده است. در ذیل به برخی نمونهها که در کتابهای فقهی ذکر شده است اشاره میشود. ۱۰.۱ - امر به خشوعمستحب است نمازگزار از آنچه منافی با خشوع است و نیز هر عملی که رنگ و بوی کبر دارد اجتناب ورزد. [۱۰۶]
العروة الوثقی ج۱، ص۶۱۳.
۱۰.۲ - نهی از توشّحتوشّح (پوشیدن لباس به شیوهای خاص) در نماز- از آن جهت که شیوۀ متکبّران است- منهیّ و مکروه است. ۱۰.۳ - در پوششهمچنین پوشیدن لباس متکبّران در نماز کراهت دارد. [۱۰۸]
العروة الوثقی ج۱، ص۵۷۳.
۱۰.۴ - در قیامدست بر کمر نهادن به روش متکبران در حال قیام، کراهت دارد. [۱۰۹]
جامع عباسی، ص۴۷.
۱۰.۵ - نشستن و راه رفتننهادن پاها بر روی یکدیگر در حال نشستن- از آن جهت که شیوۀ متکبّران است- و راه رفتن متکبّرانه، کراهت دارد. ۱۱ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش. (۳) ابن قدامه مقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط، دمشق ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸. (۴) ابن قیّم جوزیّه، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی، چاپ سعید محمدلحام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. (۵) ابن منظور، لسان العرب. (۶) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش. (۷) اسماعیل بن موسی جیطالی نفوسی، قناطرالخیرات، چاپ افست عمان ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. (۸) حارث محاسبی، الرعایه لحقوق اللّه، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت. (۹) حسین بن عبدالصمد حارثی، نورالحقیقه و نورالحدیقه فی علم الاخلاق، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، قم ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. (۱۰) محمدبن محمد حطاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶. (۱۱) مصطفی خمینی، ثلاث رسائل، العوائد و الفوائد، قم ۱۴۱۸. (۱۲) محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیه، چاپ پل کراوس: کتاب الطب الروحانی، قاهره ۱۹۳۹، چاپ افست تهران. (۱۳) حسین بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/ ۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش. (۱۴) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ ش. (۱۵) محمدامین زین الدین، کلمة التقوی، (قم) ۱۴۱۳. (۱۶) نصربن محمد سمرقندی، تنبیه الغافلین، بیروت: دارالجلیل. (۱۷) حسن بن یوسف علامه حلّی، منتهی المطلب، چاپ حسن پیشنماز، تبریز ۱۳۳۳ ش. (۱۸) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ شیخ محمد عبده، بیروت. (۱۹) محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۸ ش. (۲۰) محمدبن محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش. (۲۱) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسن الاخلاق، چاپ محسن عقیل، (قم) ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. (۲۲) علی بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۴۰۴. (۲۳) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. (۲۴) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضا. (۲۵) احمدبن محمد مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت (۱۳۹۸). (۲۶) احمدبن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم ۱۳۷۵ ش. (۲۷) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ عباس قوچانی، تهران ۱۳۶۵ ش. (۲۸) مهدی بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت. (۲۹) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش. (۳۰) مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، (چاپ علی اصغرحامد)، تهران (۱۳۷۶). (۳۱) یحیی بن عدی، تهذیب الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکبر»، شماره۳۷۸۵. • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۸۹-۵۹۰. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |