حضانتبه حفظ و نگهداری و تربیت طفل حضانت گفته می شود. ۱ - معنای اصطلاحی حضانتمعنای اصطلاحی آن نیز از معنای لغوی جدا نگشته است. برخی از فقهای امامیه در تعریف آن چنین گفتهاند: «حضانت عبارت است از ولایت و سلطنت بر تریبت طفل و متعلقات آن از قبیل نگهداری کودک، گذاشتن آن در بستر، سرمه کشیدن، پاکیزه نگه داشتن، شستن جامههای او و مانند آن». ۲ - بیان تعریف فقها از حضانتفقها در تعریف حضانت از کلمه تربیت استفاده کردهاند که ناظر به دو جنبه روحی و جسمی، مادی و معنوی است؛ یعنی حضانت اختصاص به پرورش جسمی ندارد؛ از این رو در حقوق اسلام شخصی که حضانت طفل به او سپرده میشود باید آزاد، مسلمان (در صورتی که خود طفل مسلمان باشد) و امین باشد. از همین رو برخی از فقهای امامیه گفتهاند: «مادری که عهدهدار حضانت است، نمیتواند طفل را از شهر به روستا ببرد، زیرا تعلیم و تربیت کودک در شهر بهتر از روستا تأمین میگردد». [۱]
. حبیبیتبار، جواد؛ گام به گام با حقوق خانواده، قم، نشر گام به گام، چاپ دوم۱۳۸۳، ص۳۴۱.
[۲]
الشهید ثانی؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، بیروت، لبنان، دار احیاء التراث العربی، بیتا، الطبعة الثانیه، ج۵، ص۴۵۷.
۳ - اختلاف نظر فقها در حضانتدر اینکه حضانت حق محض یا هم حق و هم تکلیف است، فقهای امامیه اختلاف نظر دارند و سه نظریه در این مسأله ارائه شده است. [۳]
. نظری توکلی، سعید؛ حضانت کودکان در فقه اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۸۵.
۳.۱ - نظرات فقهای امامیه در حق محض یا حق و تکلیف بودن حضانت۳.۱.۱ - حق فردی بودن حضانت۱. برخی از فقها بر آنند که حضانت یک حق فردی است و از اینرو قابل اسقاط و انتقال میباشد و میتوان آن را عوض در طلاق خلع قرار داد و نمیتوان دارنده حق را به تکفل ملزم کرد مگر اینکه نگهداری طفل به وسیله شخص دیگری ممکن نباشد. بنابراین نظریه، مادر میتواند در ازای حضانت مطالبه اجرت کند، زیرا این کار تکلیفی برای او به شمار نمیآید. ۳.۱.۲ - حق و تکلیف بودن حضانت۲. دسته دیگری از فقهای امامیه معتقدند حضانت هم حق و هم تکلیف است؛ بنابراین دارنده حضانت چون وظیفه خود را انجام میدهد، نمیتواند در مقابل آن مطالبه اجرت کند. ۳.۱.۳ - حضانت نسبت به پدر و مادر۳. نظریه سوم این است که حضانت نسبت به مادر حق و در مورد پدر هم حق و هم تکلیف است. از مجموع روایات و کلمات فقیهان راجع به حضانت این نکته مسلم است که فرزند تا رسیدن به سن بلوغ باید تحت حضانت قرار گیرد و به عهده گرفتن این حضانت، به عهده هر دوی والدین تکلیف است همانگونه که حق هر یک از طرفین هم هست؛ و هر یک از والدین برای استفاده از این حق در یک مقطع زمانی اولویت دارد. بنابراین یکی از والدین أحق میگردد بدون اینکه اصل حق دیگری به واسطه اولوّیت و أحقیت طرف مقابل از بین برود و ساقط شود؛ و با توجه به اینکه أحق بودن امری نسبی بوده و زمانی معنی پیدا میکند که هر دو صلاحیت نگهداری داشته باشند؛ و هرگاه صلاحیت یکی از والدین از بین برود خود به خود، این حق نسبت به فرد موجود مستقر میشود. بنابراین در صورت فوت یکی از ابوین حضانت طفل با آن که زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد. مرحوم صاحب جواهر میفرماید: هرگاه یکی از ابوین بمیرد، فرد باقی مانده بلا معارض میماند. ۴ - نتیجه در بحث حضانتبنابراین نباید با گرفتن فرزند و خارج کردنش از تحت حضانت او به وی ضرر وارد نمود بلکه ظاهر نصوص وارده نیز همین است؛ چه اینکه در آن نصوص به أحقیت مادر و در مورد پسر تا زمان از شیر گرفتن و دختر تا ۷ سالگی اشاره شده است و از آن پس، حق تقدم با پدر است؛ بنابراین اصل حق حضانت برای والدین ثابت و مسلم است و لیکن در هر دورهای یکی بر دیگری مقدم است و أحقیت زمانی معنی دارد که هر دو زنده باشند و در صورتی که یکی بمیرد حق فقط برای صاحب حق وجود دارد و فرض أحقیت در این فرض معنی ندارد و ظاهر همین معنی موجب اتفاق نظر فقها، در این مسأله شده است. [۴]
. نظری توکلی، سعید؛ حضانت کودکان در فقه اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۸۵.
۵ - پانویس
۶ - منبعسایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام |