هجوهجو و هجا از مصدر «هجا، یهجو، هجواً» عربی گرفته شده و در لغت به معنی برشمردن عیبهای کسی، نکوهیدن و سرزنش کردن، مذمت و بدگویی از کسی و لعن و نفرین است. فهرست مندرجات۱.۱ - معنای لغوی ۱.۲ - معنای اصطلاحی ۲ - هجوه ۳ - مهاجات ۴ - تاریخچهی هجو ۴.۱ - یونان قدیم ۴.۲ - ادبیات انگلیسی ۴.۳ - ادبیات عرب ۵ - خاستگاه هجو در شعر فارسی ۵.۱ - اول ۵.۲ - دوم ۵.۳ - سوم ۵.۴ - چهارم ۶ - پیشینه هجو در شعر فارسی ۶.۱ - قرن چهارم ۶.۲ - قرن ششم ۶.۳ - قرن هشتم ۶.۴ - دوره مشروطه ۷ - انواع هجو ۷.۱ - از نظر اغراض ۷.۲ - از نظر صراحت در معنی ۷.۲.۱ - تفاوت هجو مستقیم با هجو غیر مستقیم ۸ - چند نمونه هجو از عبید زاکانی ۸.۱ - اول ۸.۲ - دوم ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - هجو۱.۱ - معنای لغویهجو و هجا از مصدر «هجا، یهجو، هجواً» عربی گرفته شده و در لغت به معنی برشمردن عیبهای کسی، نکوهیدن و سرزنش کردن، مذمت و بدگویی از کسی و لعن و نفرین است. [۱]
هجو در شعر فارسی، نیکوبخت، ناصر؛ تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، چاپ اول، ص۲۷.
۱.۲ - معنای اصطلاحیهجو در اصطلاح ادبی به نوعی شعر غنایی اطلاق میشود که بر پایهی نقد گزنده و دردانگیز بنا میشود و گاهی به سر حدّ دشنام یا ریشخند مسخرهآمیز و دردآور میانجامد. به بیان دیگر، هرگونه تکیه و تأکید بر زشتیهای وجود یک چیز خواه به ادعا و خواه به حقیقت، هجو است. با توجه به این تعریف و تفاوتی که منتقدان ادبیات، بین هجو و فحاشی قائلند، میتوان تمام هرزهدراییها، ناسزاگوییهای رکیک را که به لکهدار شدن حیثیت و آبروی افراد منجر میشود، از قلمرو هجو خارج کرد. [۲]
هجو در شعر فارسی، نیکوبخت، ناصر؛ تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، چاپ اول، ص۳۰-۲۹.
۲ - هجوههجویه، یا هجونامه نیز، شعر یا نثری است که بر پایهی هجو و دشنام کسی باشد. [۳]
مقدمهای بر طنز و شوخ طبعی در ایران، حلبی، علیاصغر؛ تهران، پیک، ۱۳۶۴، چاپ اول، ص۳۷.
۳ - مهاجاتمهاجات نیز هجویههای شاعران برای یکدیگر است، از جمله مهاجات ابوالعلاء گنجوی (قرن ششم) و شاگرد او و نیز مهاجات خاقانی شروانی و رشیدالدین وطواط (متوفی ۵۷۳ ق) بسیار معروف است. [۴]
واژهنامهی هنر شاعری، میرصادقی، میمنت؛ تهران، کتاب مهناز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ص۳۰۳.
این نوع سخنوری در ایران، توسط بزرگترین گویندگان فارسی، چون رودکی، منوچهری، فردوسی، مولانا، سعدی، عبید زاکانی و حافظ به کار برده شده است. اشعار هیچ یک از بزرگترین گویندگان عرب نیز از هجوی یا استهزایی و تمسخری خالی نیست، این نوع سخنوری در اروپا نیز بهوسیلهی نویسندگان و اندیشمندان برجستهای چون ولتر، رابله، پوپ، هراس، و گاهگاه به وسیله گوته و شکسپیر به کار رفته است. هیچ یک از این بزرگان قصد بد زبانی نداشتهاند، بیشتر چون حق را گستاخ نمیتوانستند بگویند، با خنده میگفتند. [۵]
مقدمهای بر طنز و شوخ طبعی در ایران، حلبی، علیاصغر؛ تهران، پیک، ۱۳۶۴، چاپ اول، ص۴۱ و ۴۲.
۴ - تاریخچهی هجوبا تأملی در ادبیات کهن ملل گوناگون درمییابیم که این نوع بیان در آثار بازماندهی اغلب آنان، به صور گوناگون دیده شده است. ۴.۱ - یونان قدیمدر یونان قدیم از گویندگان پیش از هُومر (Homere) (از بزرگترین شاعران حماسهسرای یونان در قرن هفتم ق.م و صاحب منظومههای حماسی ایلیاد و ادیسه) شعر از نوع هجا در دست نیست؛ اما از عهد هومر به بعد نمونههای فراوانی از این نوع ادبی به جای مانده است. ۴.۲ - ادبیات انگلیسیدر ادبیات انگلیسی هجو بهطور مستقل حضور چندانی ندارد؛ بلکه کاملا آمیخته با طنز است. در ادبیات این کشور، برای بدگویی و نکوهش به جای هجو، نوعی قلماندازیهای اغراقآمیز، بهعنوان کاریکاتور رایج بوده است. [۶]
مقدمهای بر طنز و شوخ طبعی در ایران، حلبی، علیاصغر؛ تهران، پیک، ۱۳۶۴، چاپ اول، ص۳۷.
۴.۳ - ادبیات عربدر ادبیات عرب، به دلیل کثرت جنگها، غارتها و خشونتهای جاهلی، هجو بهعنوان یکی از ابواب و فنون مستقل شعر این دوره به کثرت دیده میشود. در واقع هجو برای شاعر بدوی به منزلهی سلاح قبیلهی اوست که بدان از شرف و ناموس قبیلهی خویش دفاع کند. بنابراین بیشتر جنبهی قبیلهای دارد تا شخصی. پس هجو در شعر عرب مخصوصا پیش از اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است و "جَزَول بن اوس العسبی" ملقب به حطیئه (متوفی ۵۱ هق)، اخطل (۹۲-۲۰ ق)، فرزدق (۱۱۴-۱۹ق)، جریر (۱۱۴-۳۳ق) از پرآوازهترین هجوسرایان عرب هستند. [۷]
مقدمهای بر طنز و شوخ طبعی در ایران، حلبی، علیاصغر؛ تهران، پیک، ۱۳۶۴، چاپ اول، ص۳۸ تا ۴۲.
۵ - خاستگاه هجو در شعر فارسیدربارهی خاستگاه و منشا هجو در ادبیات فارسی، اعتقاد صاحبنظران و منتقدان متفاوت است. عدهای از آنان معتقدند که در شعر ابتدایی فارسی هجو وجود نداشته است؛ زیرا در آثار باقیمانده ادب پارسی باستان، میانه و پارهای از ابیات پراکندهی دری عهد طاهری و صفاری، هیچگونه اثری از هجو دیده نمیشود و همچنین اظهار میدارند که شاعر پارسی زبان در نتیجهی آشنایی با شعر عرب دریافت که میتوان برای برآوردن امیال و مقاصد از سلاح هجو در شعر بهره گرفت، بنابراین معتقدند که هجو از ادبیات عرب وارد شعر فارسی شده است؛ اما بنا به دلایلی چند میتوان در صحت این نظریه تردید کرد: ۵.۱ - اولستایش و مذمت، تحسین خوبیها و تقبیح بدیها از مضامین مشترک ادبیات همهی ملل است؛ اگر آثار باقی ماندهی ملتی در خصوص این مضامین، مسبوق به سایر آثار باشد، نمیتوان او را مبدع و سایرین را مقلد به حساب آورد. ۵.۲ - دومدر آثار اندک باقیمانده از ادبیات ایران قبل از اسلام، تمام مظاهر ضددینی و شرک از بین رفته است و به صرف برجای ماندن اثری نمیتوان منکر وجود آن در گذشته شد. ۵.۳ - سومنخستین اشعار پراکنده و مختصر بازمانده از شاعران پارسیگوی، نشان میدهد که این ابیات مشتمل بر مضامین هجوند و شاید بتوان ادعا کرد، توفیق ماندگاری این ابیات نیز مرهون مضمون آنهاست. مثل ابیات «یزید بن مفرغ» در هجو سمیه، ترانهی مردم بلخ در هجو اسد بن عبدالله یا سرودهی مردم بخارا در مذمت عشقبازیهای سعید بن عثمان. اگر بنا باشد که این سرودهها را به عنوان اولین سرودههای فارسی تلقی کنیم، باید بگوییم نطفهی شعر فارسی با هجو بسته شده است. ۵.۴ - چهارمانگیزهها و عناصر هجو و هزل در شعر شاعران عرب در مقایسه با شعر شاعران پارسیگوی تفاوت فاحش دارد. اغراض هجو در شعر عرب بیشتر جنبهی قبیلهای دارد، حال آنکه در شعر فارسی، هجو بیشتر جنبه شخصی دارد. در شعر هجوی عرب، بیشتر به مذمت خصوصیات باطنی و اخلاقی افراد و قبایل توجه شده، در حالی که در شعر فارسی خصوصیات جسمانی، از عناصر مهم هجو به شمار میروند. با توجه به مطالب فوق آیا میتوان گفت هجو در شعر فارسی تقلیدی از هجو در شعر عربی است. [۸]
هجو در شعر فارسی، نیکوبخت، ناصر؛ تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، چاپ اول، ص۵۰-۵۴.
۶ - پیشینه هجو در شعر فارسی۶.۱ - قرن چهارمگذشته از نمونههای ذکر شدهی هجو در نخستین اشعار فارسی بهجا مانده از ادبیات بعد از اسلام، آنچه از اشعار فارسی قرن چهارم در دست است، نشان میدهد که در آن دوره هجو و هزل در شعر فارسی به حد کافی معمول بوده و غالبا جنبهی شوخی بین شاعران و دوستان و نزدیکان آنان، یا جنبهی تعرض از طرف شاعر به مخالفان او داشته است. منتهی باید توجه داشت که این رکاکت به شدت دورههای بعد نمیرسد. این هجویهها اغلب لحنی ملایم و متین دارد، اما به تدریج مضمونهای هجویهها، بیپرواتر و گستاخانهتر میشود؛ [۹]
تاریخ ادبیات ایران، صفا، ذبیحالله؛ تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۹، چاپ اول، جلد دوم، ص۳۵۴.
بهطوری که در دوران سلجوقیان (۷۰۰-۴۲۹ ه.ق) هم حجم این نوع شعر در دیوانها بیشتر شده و هم زبان آنها بیپرواتر و گستاختر شده است. سنایی غزنوی (۵۲۹-۴۶۷) بنیانگذار شعر عرفانی فارسی، نیز در هجوسرایی طبعآزمایی کرده است بخش بزرگی از کلیات او از جمله قسمتهایی از حدیقهالحقیقه را هجویهها تشکیل میدهد. [۱۰]
دانشنامهی ادب فارسی، انوشه، حسن؛ تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، صص۱۴-۳۶.
۶.۲ - قرن ششمسدهی ششم هجری را میتوان اوج ترقی هجوسرایی در شعر فارسی دانست و برخی از برجستهترین هجوسرایان پارسیگو در این سده بر آمدهاند. بزرگترین شاعر هزلسرا و هجوگوی این قرن، سوزنی سمرقندی (متوفی ۵۶۲) است که زبانی تند و گزنده و هتاک دارد؛ هزلیات و هجویات وی، به رغم رکاکت مضمون از اسلوبی ممتاز و سبکی استادانه برخوردار است. [۱۱]
چشمانداز تاریخی هجو، کاسب، عزیزالله؛ تهران، ناشر:مؤلف، ۱۳۶۶، چاپ اول، صص ۴۸-۵۲.
از دیگر هجوسرایان معروف قرن ششم انوری ابیوردی است. نمونهای از هجو انوری در هجای درازی قدّ کسی: ای خواجه! بلندیت رسیده است به جایی ••• کز اهل سماوات به گوش تو رسد صوت گر عمر تو چون قدّ تو باشد به درازی ••• تو زنده بمانی و بمیرد ملک الموت [۱۲]
مفلس کیمیا فروش، شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ تهران، سخن، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۵۲.
از همین دوره به بعد به دلیل انحطاط کلی جامعه، در اثر حملات مختلف غُزان، مغولان و... رواج شاعری در بین مردم عامی و کم سواد، شعر بسیاری از جنبههای خوب و ارزندهی خود را از دست داد و هجویهسازی نیز رواج بیشتری گرفت. [۱۳]
چشمانداز تاریخی هجو، کاسب، عزیزالله؛ تهران، ناشر:مؤلف، ۱۳۶۶، چاپ اول، ص ۵۴.
۶.۳ - قرن هشتمیکی دیگر از هجوسرایان معروف شعر فارسی، عبید زاکانی، طنزپرداز قرن هشتم (معاصر حافظ) است. وی هجو و طنز و هزلهای بسیاری در انتقادهای اجتماعی و سیاسی دارد، از جمله رسائل انتقادی و هزلآمیز وی: صد پند، ریشنامه، رسالهی ده فصل، تعریفات، رسالهی دلگشا، اخلاقالاشراف و... است. هجویههای عبید زاکانی اغلب به نثر نگاشته شده است. [۱۴]
مولانا عبید زاکانی، حلبی، علیاصغر؛ تهران، زوار، ۱۳۸۴، چاپ اول، ص ۱۱.
۶.۴ - دوره مشروطهدر روزگار مشروطه، مسائل سیاسی و اجتماعی در درجهی اول اهمیت قرار گرفت و اهل قلم از هر طبقه و گروه استعداد خود را در راه آزادیخواهی به کار گرفتند. در این دوره شعر هجوآمیز رنگ تازهای به خود گرفت و هجو عصر مشروطه، یک هجو ملی و مردمی است که هدف آن به هیچ وجه اغراض شخصی نیست؛ بلکه بهعنوان یک سلاح در خدمت اهداف ملی و مردمی قرار گرفت از روزگار بعد از مشروطه، هجویههای ملکالشعرای بهار، عارف قزوینی، ایرج میرزا درخور ذکر است. [۱۵]
چشمانداز تاریخی هجو، کاسب، عزیزالله؛ تهران، ناشر:مؤلف، ۱۳۶۶، چاپ اول، ص ۸۳.
۷ - انواع هجو۷.۱ - از نظر اغراضهجو از نظر اغراض به چند دسته تقسیم میشود: ۱. هجای شخصی؛ ۲. هجای اجتماعی؛ ۳. هجای دینی؛ ۴. هجای سیاسی. ۷.۲ - از نظر صراحت در معنیو از نظر صراحت در معنی یا پوشیدگی به دو نوع تقسیم میشود: ۱. هجو مستقیم یا صریح؛ ۲. هجو غیر مستقیم. ۷.۲.۱ - تفاوت هجو مستقیم با هجو غیر مستقیمهجو صریح که در آن دشنامهای سخت و واژههای رکیک و زننده به کار رفته است و در واقع با هزل آمیخته است، این نوع بر خلاف ظاهر گستاخانهی خود از تأثیر کمتری برخوردار است؛ اما در نوع هجو خفی یا غیر مستقیم، شاعر به وضوح و صراحت، نارضایتی خود را از وضع موجود ابراز نمیکند و سخنان او با دشنامهای صریح همراه نیست؛اما از مضمون و معنی بسیار مؤثری برخوردار است، سرودن این نوع هجا به مهارت و استادی بیشتری نیاز دارد. ۸ - چند نمونه هجو از عبید زاکانی۵.۱ - اولشیطان را پرسیدند که: «کدام طایفه را دوستتر داری؟» گفت: «دلالان!»، گفتند: چرا؟ گفت: «از بهر آنکه من به سخن دروغ از ایشان خرسند بودم، ایشان سوگند دروغ را نیز بدان افزودند.» [۱۶]
رسالهی دلگشا، زاکانی، عبید؛ تصحیح و ترجمه: علیاصغر حلبی، تهران، اساطیر، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص ۱۶۷.
۵.۲ - دومشخصی از خطیبی سؤال کرد: «والسماءِ ذاتَ الحُبُک»؛ «سوگند به آسمان دارای زینتها یا راهها» چه معنی دارد؟ گفت «همه کس دانند که سماء زمین باشد و ذات هم از این دست چیزکی، و حُبُک هم نه من دانم نه تو و نه آنکه این گفته است.» [۱۸]
رسالهی دلگشا، زاکانی، عبید؛ تصحیح و ترجمه: علیاصغر حلبی، تهران، اساطیر، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص ۱۱۳.
۹ - پانویس
۱۰ - منبعپژوهشکده باقرالعلوم. ردههای این صفحه : سبکهای شعر
|