کنیه
کُنیه در فرهنگ عربی به آن دسته از نامهایی گفته میشود که با پیشوند «اب» یا «ابن» (در مردان) و «امّ» (در زنان) همراه باشد. دراینگونه نامگذاری معمولاً نام پسر بزرگتر با پیشوند اب یا ام همراه میشود و به معنای پدر فلان شخص یا مادر فلان شخص است. استفاده از کنیه به جای نام اصلی بیشتر برای احترام و بزرگداشت اشخاص بوده ولی گاه دلایل دیگر هم داشته است. در روایات نیز استفاده از کنیه امری پسندیده دانسته شده ولی از بعضی کنیهها نهی شدهاست.
کنیه چیست؟
در فرهنگ عربی کنیه، اسمی است غیر از اسم اصلی شخص که در اول آن لفظ اب یا ابن یا ام میآید و برای تعظیم و تکریم است.البته گاهی کلماتی که پیشوند «بنت، أخ، أخت، عم، عمة، خال، خالة»، آغاز میشود نیز کنیه نامیده میشود. گاهی کنیه بر اسم اصلی شخص غلبه پیدا میکند.
دلایل نامیدن با کنیه
برای علت نامیدن افراد به کنیه، دلایلی ذکر کردهاند:
- تعظیم: بیشتر کنیههای اشخاص از این نوع است.
- فال خوب زدن: هنگام تولد کودک کنیهای نیکو انتخاب میکردند، به امید آنکه بزرگ شود و دارای خانواده و فرزند گردد. مانند أبوالفضل، گرچه این فرزند هنوز نوزاد بود و فرزندی به نام فضل نداشت که بدان کنیه پذیرد.
- تحقیر و تمسخر: گاهی کنبه برای تحقیر و تمسخر شخص به کار میرود، خداوند در سوره تبت یکی از عموهای پیامبر را ابی لهب نام نهاد. همچنین پیامبر(ص) عمرو بن هشام را ابوجهل نام نهاد. علی بن ابی طالب(ع) نیز حجاج بن یوسف را ابووذحه(سوسک سرگین گردان) نام نهاد. ابن ابی الحدید ضمن بیان این نکته به کنیه ابوزنه به معنای پدر میمون برای یزید بن معاویه اشاره میکند چون وی میمون باز بودهاست.
- تقیه و حفظ جان: در دورههایی از تاریخ حضرت علی(ع) و دیگر امامان را با کنیهای خاص خطاب میکردند. به عنوان مثال علی(ع) را با کنیه ابازینب خطاب میکردند. ابن ابی الحدید میگوید: بنی امیه از اظهار فضایل علی(ع) منع کرده بودند تا آنجا که حتی اگر شخصی میخواست حدیثی، بلکه در مسائل دینی از ایشان نقل کند، با کنیه «ابوزینب» از او حدیث نقل میکرد.
نحوه تلفظ کنیه
حرکت آخر «أب» در کنیه، طبق جایگاهش در جمله، تغییر میکند. بنابر قواعد عربی اگر اِعراب آن نصب باشد، «ابا» میشود، و اگر رَفع باشد، «ابو» و اگر جر باشد، «ابی» نوشته میشود. همانند ابا الحسن، ابوالحسن و ابی الحسن.
اما برخی معتقدند کنیه ـ اگرچه از دو کلمه(اب+اسم) تشکیل شده ـ به شرطی اسم معروفی غیر از این کنیه نداشته باشد، یک اسم محسوب میشود و اِعرابش در مواضع مختلف یکسان و ثابت است مانند «أبو أمیة» در روایتی که وائل بن حُجْر از پیامبر(ص) نقل کرده است: «من محمد رسولالله إلی المهاجر بن أبوأمیة». بنابر این نظر، مثلاً واژه «أبوالفضل» در سه حالت نَصب و جَر و رَفْع، به یک صورت نوشته میشود. علامه مجلسی نیز بر آن است که گاهی دو کلمه در کنیه به منزله واحد، اعرابش تغییر نمیکند.
در اسلام
از نظر اسلام نامگذاری با کنیه امری مستحب است و شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه بابی به همین عنوان ایجاد کردهاست.
روایات
در روایتی آمده: «پیامبر(ص) اصحاب خود را از روی احترام برای به دست آوردن دل هایشان به کنیه صدا میزد و آنهایی که کنیه نداشتند، کنیهای برایشان انتخاب مینمود و سپس آنها را بدان میخواند. مردم نیز از آن پس، آن شخص را به همان کنیه میخواندند. حتی آنان که فرزندی نداشتند تا کنیهای داشته باشند، برای آنان کنیهای انتخاب میکرد. پیامبر اکرم(ص) رسم داشت حتی برای کودکان نیز کنیه انتخاب مینمود و آنان را مثلاً ابا فلان صدا میزد تا دل کودکان را نیز به دست آورد».
همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است: از جمله سنتهای نیک آن است که انسان کنیه خود را به نام پسرش انتخاب کند.
در روایتی از امام باقر(ع) آمده: ما برای اولادمان در کودکی کنیه میگذاریم تا مبادا در آینده با القاب بد خطاب شوند.
از امام رضا(ع) روایت شده است: اگر کسی را در حضورش نام میبری او را به کنیه بخوان، و اگر غایب بود، نامش را بگو.
کنیههای مکروه
در فرهنگ اسلامی بعضی از کنیهها مکروه است، طبق بعضی از روایات کنیههای ابیعیسی، ابیالحکم، ابیمالک و ابیمره و همچنین اگر نام شخص محمد باشد کنیه ابیالقاسم مکروه است.
فرق کنیه با لقب
در زبان عربی معمولا هر فردی دارای اسم، کنیه و لقب است در تفاوت لقب با کنیه گفتهاند:
- لقب بیانگر خصوصیت و ویژگی و صفتی ممدوح یا مذموم و مثبت در فرد است مثل صادق یا کاذب یا امین یا خائن.کنیه در زبان عربی معمولا برای احترام و تکریم به کار میرود.
- در لقب ذم یا مدح در خود لفظ نهفته است اما در کنیه شخصی که به کنیه خوانده میشود، لزوماً با لفظ کنیه تعظیم نمیشود، بلکه عدم تصریح به اسم نوعی تعظیم محسوب میشود.
البته گاهی کنیه در جایگاه لقب قرار میگیرد همانند عمرو بن الولید بن عقبة بن امیة، شاعر معروف با لقب «أبو قطیفه» شناخته و معرفی شده است، ولی کنیه وی را «ابو الولید» گفتهاند.
کنیه امامان
امامان گاه در احادیث به کنیه و لقب خوانده شدهاند. این امر در بسیاری موارد، از باب تقیه بود. دانستن کنیه ائمه در تشخیص اینکه حدیث از کدام امام صادر شده است و نیز گاهی در تشخیص هویت راویانی که در سلسله سند حدیث حضور دارند اهمیت دارد. برخی بر آناند که امامان شیعه دو کنیه داشتند.
کنیههای هر امام
- کنیه پیامبر(ص): ابوالقاسم
- کنیه امام علی(ع): ابوالحسن، و ابوالحسین، ابوتراب، ابوزینب و ابوالحسنین
- کنیه امام حسن مجتبی(ع): ابومحمد
- کنیه امام حسین(ع): ابوعبدالله
- کنیه امام سجاد(ع): ابوالحسن، و ابومحمد، و ابوبکر. و به قول ابن ابیالثلج در روایت دیگری ابوالحسین
- کنیه امام باقر(ع): ابوجعفر
- کنیه امام صادق(ع): ابوعبدالله و ابواسحاق
- کنیه امام کاظم(ع): ابوالحسن، و أبوإبراهیم
- کنیه امام رضا(ع): ابوالحسن
- کنیه امام جواد(ع): ابوجعفر
- کنیه امام هادی(ع): ابوالحسن
- کنیه امام حسن عسکری(ع): ابومحمد
- کنیه امام زمان(ع): ابوالقاسم
کنیههای مشترک
- ابو جعفر: مشترک بین امام باقر و امام جواد که اکثراً بدون پسوند اول یا ثانی است. اگر با پسوند اول (ابوجعفر الاول) باشد، امام باقر(ع) و با پسوند ثانی امام جواد منظوراست. گاه نیز در روایات دیده شده که امام زمان به ابوجعفر خوانده شده است؛ گرچه این کنیه در میان کنیههای معمول حضرت ذکر نشده است
- ابوالحسن: مشترک بین أمیرالمؤمنین(ع)، امام زینالعابدین(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام هادی(ع)است. کمتر پیش میآید که در احادیث، مقصود امام علی(ع) باشد. در صورتی که بدون پسوند باشد معمولاً امام کاظم(ع) است. این کنیه اگر با پسوند اول باشد (ابوالحسن الاول)، امام کاظم(ع)، با پسوند ثانی (ابوالحسن الثانی) امام رضا(ع) است و با پسوند ثالث (ابوالحسن الثالث) بر امام هادی(ع) دلالت دارد.
- ابوعبدالله: مشترک بین امام حسین(ع) و امام صادق(ع) است؛ ولی اگر به صورت مطلق در کتب اخبار وارد شود، مراد امام صادق(ع) است.
- ابوالقاسم: مشترک بین حضرت رسول(ص) و امام زمان است. اما در بیشتر موارد، منظور امام زمان(ع) است.
- ابو محمد: مشترک بین امام حسن مجتبی(ع) امام زینالعابدین(ع) امام حسن عسکری(ع)است. ولی در اکثر موارد اطلاق آن در کتب اخبار، بر امام حسن عسکری(ع) دلالت دارد.
با توجه به مشترک بودن برخی از کنیهها بین ائمه(ع) و نیز اینکه راویان نیز گاهی کنیههای مشترکی داشتهاند، در علم رجال جهت تشخیص و تمایز بین این مشترکات راهکارهایی تدوین شده است.
پانویس
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ج۲، ص۱۶۵۹، ذیل واژه «کنیه».
- ↑ بدیع یعقوب، موسوعة علوم اللغة العربیة، ۲۰۰۶م، ج۷، ص۴۳۱.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۵۲.
- ↑ مبرد، الکامل فی اللغة و الأدب، ۱۳۸۸ق، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ مبرد، الکامل فی اللغة و الأدب، ۱۳۸۸ق، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۳۷.
- ↑ ترجمه نهج البلاغة،متن، ص:۱۱۶
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۲۱۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة، ۱۴۲۶ق، ج۴، ص۵۴.
- ↑ ابن الاثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ۱۳۶۷ش، ج۱، ص۲۰.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۳، ص۵۲۴.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۳۹۷
- ↑ معارف و معاریف، ج ۸، ص۵۹۵.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۳۹۷؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، ج۷، ص۳۱۷
- ↑ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، ج۷، ص۳۱۶
- ↑ طبرسی، ص۳۲۴
- ↑ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، ج-۷، ص۳۱۷
- ↑ فراتی، ص۸۸
- ↑ فراتی، ص۸۸
- ↑ الأغانی، ج۱، ص۵۱
- ↑ مجله تراثنا، ش۱۷، ص۲۹۳۱
- ↑ مجله تراثنا، ش۱۷، ص۲۹۳۱
منابع
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، بغداد، دارالکتب العربی، ۱۴۲۶ق.
- ابن الاثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
- امین بدیع، یعقوب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق.
- بدیع یعقوب، إمیل، موسوعة علوم اللغة العربیة، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۲۰۰۶م.
- حر عاملی، محمد بن حسن(۱۱۰۴ ق)، وسائل الشیعة، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، ۱۴۰۹ق، چاپ اول.
- حر عاملی، محمد بن حسن(۱۱۰۴ ق)، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، آستانة الرضویة المقدسة، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، ۱۴۱۴ق، چاپ اول
- حسینی دشتی، مصطفی، معارف و معاریف، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت.
- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ هفتم، ۱۳۷۱ش.
- سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۸ش.
- طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، کتابخانه حیدریه، نجف، ۱۳۸۵ق.
- مبرد، ابوالعباس، الکامل فی اللغه و الادب، تحقیق محمد بن ابوالفضل ابراهیم و السید شهاته، مصر، مکتبه النهضه، ۱۳۸۸ق.
- مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسه وفاء، ۱۴۰۳ق.