البدیعبدیع یکی از نام های خدا است. فهرست مندرجات۲ - معنای واژه بدیع ۳ - کاربرد واژه بدیع در مورد خدا ۴ - نظرات مختلف در مورد مترادفات بدیع ۵ - تفاوت بدیع و مخترع بودن خداوند ۶ - معنای بدیع در کتب شرح اسماء ۷ - معنای بدیع در تفاسیر ۸ - معنای بدیع در احادیث ۹ - معنای بدیع در نگاه فلاسفه اسلامی ۱۰ - معنای بدیع در عرفان ۱۱ - کتابنامه ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - بدیع در آیات و روایاتاین نام دوبار در قرآن مجید به صورت «بدیع السموات و الارض » آمده است و در روایاتی نیز که فهرست نود ونه نام خدا را دارد، ذکر شده است. ۲ - معنای واژه بدیعواژه بدیع از ریشه «ب د ع » گرفته شده و درباره خدا به معنای مبدع (یا مبتدع ) به کار می رود. یکی از دو مفهوم اصلی این ریشه، آفریدن چیزی بدون نمونه پیشین است. [۳]
معجم المقاییس اللغة، ذیل واژه.
۳ - کاربرد واژه بدیع در مورد خدااز نظر لغت شناسان، کاربرد این واژه درباره خدا اشاره به آن دارد که او عالم را بدون نمونه پیشین ساخته است [۴]
معجم المقاییس اللغة، ذیل وازه.
[۵]
تهذیب اللغة، ذیل واژه.
[۶]
لسان العرب، ذیل واژه.
؛ و برخی فقط به آغاز شدن آفرینش به خواست و اراده خدا توجه کرده اند که در این صورت بدیع با «مبدی » و «بادی» مترادف است. [۷]
المحیط فی اللغة، ذیل واژه.
[۸]
تهذیب اللغة، ذیل واژه.
[۹]
لسان العرب، ذیل واژه.
[۱۰]
بصائر ذوی التمییر ج۲، ص۲۳۱، ذیل «ب د ع ».
۴ - نظرات مختلف در مورد مترادفات بدیعفیروز آبادی در القاموس المحیط نیز «اَبْدع » را مترادف «اَبْدَأَ» دانسته است. به دلیل اشتقاق «بدیع » از صورت ثلاثی مجرد «بَدَعَ»، ازهری، افزوده است که چون کاربرد «اَبْدَعَ» (از باب اِفعال ) بیش از کلمه «بَدَعَ» است، بدیع را مترادف «مُبْدِع » (به جای «بادِع ») دانسته اند. [۱۱]
تهذیب اللغة، ذیل واژه.
فخررازی نیز با اندکی اختلاف همین توضیح را داده است. [۱۲]
شرح اسماء الله الحسنی المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۳۵۰.
اما قشیری [۱۳]
التحبیرفی التذکیر، ص۹۲.
و ابن بابویه ، با ذکر مثالهایی (اَلیم و وَجیع به معنای مولِم و موجِع ) تأکید کرده اند که کاربرد فعیل به معنای «مُفْعِل » در زبان عربی جایز و رایج است.۵ - تفاوت بدیع و مخترع بودن خداوندواژه اختراع نیز غالباً همراه ابداع یا ابتداع می آید و برخی آن دو را مترادف می دانند. [۱۵]
الالفاظ المختلفة فی المعانی المؤتلفة، ص۱۵۱.
اما عده ای معتقدند که اختراع به معنای آفرینش بی علّت و بدون موجب خارجی است، در حالی که ابداع به آفرینش بدون نمونه گفته می شود و خدا از آن جهت که عالم را از روی نمونه نیافریده است بدیع، و از آنرو که نباید آفرینش عالم را به سبب و انگیزه بیرونی به او نسبت داد، «مخترع » است. [۱۶]
مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج۴، ص۵۳۰.
[۱۷]
اساس البلاغة، ذیل «خرع ».
۶ - معنای بدیع در کتب شرح اسماءدر کتابهای شرح اسماء، علاوه بر اشاره به نکات لغوی و معنای «مُبْدِع »، معانی دیگری نیز برای «بدیع » آمده است. قشیری [۱۹]
التحبیرفی التذکیر، ص۹۲.
، غزالی [۲۰]
المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسن، ص۱۵۸.
، فخررازی [۲۱]
شرح اسماءالله الحسنی المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۳۵۰.
و جرجانی [۲۲]
شرح المواقف ج۸، ص۲۱۷.
این واژه را در مورد خداوند به معنای بی مانند دانسته اند.فخررازی [۲۳]
شرح اسماءالله الحسنی المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۳۵۰.
، با افزودن معنای «کسی که شگفتیهای صنع خود را آشکار کرده است » و با توجه به معنای نخست ـ بیمانند (عدیم المثل ) ـ این نام را در شمار نامهای دالّ بر تنزیه و تقدیس قرار داده است [۲۴]
المطالب العالیة ج۳، ص۲۶۲.
، در حالی که اگر معنای مشهورتر را بپذیریم، بدیع از نامهای دالّ بر صفت فعل می شود.۷ - معنای بدیع در تفاسیردر تفاسیر نیز غالباً به معنای لغوی بدیع بسنده شده و گاه به مترادفهای آن، چون اختراع و انشا اشاره کرده اند. در این میان، طباطبائی با اشاره به این نکته علمی و فلسفی که هیچ دو موجودی از همه جهات یکسان نیستند، از «بدیع » بودن همه آفریده ها سخن گفته (فکُلُّ موجودٍ فَهُوَ بدیعُ الوجودِ علی غیرٍ مثالٍ سابقٍ) و کاربرد «بدیع » را در قرآن برای خدا متضمن این معنا نیز دانسته است. ۸ - معنای بدیع در احادیثدر احادیث، مشتقات گوناگون ریشه «ب د ع » به منظور افاده همین معانی برای خدا به کار رفته است، مانند ابتدعَ عَجائبَ الامورِ؛ ابْتَدَعَ الخَلقَ؛ ابْتَدَأَ مَا ابْتَدَعَ؛ ابْتَدَعْتَهُمْ لامِنْ شیی ء و مُبْدِی ءُ البَدائِع. ۹ - معنای بدیع در نگاه فلاسفه اسلامیبه ظن قوی، اصطلاح ابداع نیز که فیلسوفان مسلمان برای بیان نخستین مرحله آفرینش یا نسبت آفریدگان به خدا به کار برده اند، برگرفته از همین واژگان قرآنی و حدیثی است. ۱۰ - معنای بدیع در عرفاندر مکتوبات عرفانی، ضمن اشاره به اینکه بدیع از نامهای دالّ بر صفت فعل است [۲۶]
مصباح الانس فی شرح مفتاح الغیب الجمع والوجود، ص۱۱۳.
، لوازم و آثار این نام را بازگفته اند؛ از جمله قشیری [۲۷]
التحبیرفی التذکیر، ص ۹۲.
نوشته است: از آداب کسی که بر این نام خدا معرفت می یابد احتراز از بدعت و پایبندی بر سنّت است.ابن عربی نیز بدیع را به معنای مبدع دانسته و گفته است: هر موجودی از آن جهت که چیزی جز ظهور عین ثابتش نیست و اعیان همه از یکدیگر متمایزند، بیمانند است و بدیع خواندن خدا بیان وجه ارتباط خاصّ هر موجودی با اوست (فَکُلُّ مافی الوجودِ مُبْتَدَعٌ لِلّهِ فَهُوَ البدیع ). [۲۸]
الفتوحات المکیّة ج۴، ص۳۱۵ـ ۳۱۶.
۱۱ - کتابنامه(۱) علاوه بر قرآن. (۲) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ( تاریخ مقدمه ۱۳۵۷ ش ). (۳) ابن عربی، الفتوحات المکیّة، بیروت. (۴) ابن فارس، معجم المقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم ۱۴۰۴. (۵) ابن مالک، الالفاظ المختلفة فی المعانی المؤتلفة، چاپ محمدحسن عواد، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۶) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی سیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۷) محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۶۷. (۸) عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل واسرار التأویل، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸. (۹) احمدبن حسین بیهقی، کتاب الاسماء والصفات، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴. (۱۰) محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت. (۱۱) حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش. (۱۲) عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۱۳) محمودبن عمرزمخشری، اساس البلاغة، مصر ۱۹۷۲ـ ۱۹۷۳. (۱۴) صاحب بن عبّاد، المحیط فی اللغة، چاپ محمد حسن آل یاسین، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۱۵) محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/۱۹۷۱ـ۱۹۷۴. (۱۶) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۷) محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت. (۱۸) محمدبن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت. (۱۹) محمدبن عمرفخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره، چاپ افست تهران. (۲۰) محمدبن عمرفخررازی، شرح اسماءالله الحسنی المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶. (۲۱) محمدبن عمرفخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۲۲) محمدبن حمزه فناری، مصباح الانس فی شرح مفتاح الغیب الجمع والوجود، چاپ سنگی تهران ۱۳۲۳، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۳) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذوی التمییزفی لطائف الکتاب العزیز، ج ۲، چاپ محمدعلی نجار، بیروت. (۲۴) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹. (۲۵) احمدبن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، بیروت. (۲۶) عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیرفی التذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸. (۲۷) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳. (۲۸)المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحارالانوار، تهران ۱۳۷۳ ش. (۲۹)علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، مقاله شماره۷۹۸. |