تغیر مسیر یافته از - التعلیقة علی اصول الکافی
زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
 

التعلیقة علی اصول الکافی (کتاب)





التعلیقة علی اصول الکافی، یکی از تالیفات مرحوم میرداماد (محمد باقر بن محمد حسینی استرآبادی - م ۱۰۴۱ ق-) است که در زمینه علوم نقلی به رشته تحریر در آمده است. آن گاه که میرداماد درصدد نگاشتن تعلیقه‌ای بر کتاب «کافی» برآمد، دریافت که بررسی اسناد روایات، بر بررسی متون و مضامین آنها مقدم است. به همین مناسبت، تصمیم گرفت ابتدا در مجموعه‌ای موسوم به «الرواشح السماویة»، از علم درایه و احوال روات سخن به میان آورد و سپس به نوشتن تعلیقات خود بر متون روایات «کافی» شریف بپردازد. میرداماد، نام کتاب خود را «التعلیقة علی الکافی» نهاد.
[۱] التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، مقدمه، ص۴.

با بررسی کتاب، متوجه می‌شویم که میرداماد، توفیق یافته تا بر روایات کتاب‌های «العقل والجهل»، «فضل العلم»، «التوحید» و یک روایت از کتاب «الحجة»، تعلیقاتی بنگارد و از بقیه کتاب، بازمانده است.


۱ - ساختار و گزارش محتوا



مباحثی که میرداماد در تعلیقه خود بدان‌ها پرداخته، عبارت‌اند از:
۱. بحث‌های لغوی؛ او در بعضی از موارد، به نقد دیدگاه‌های لغویان پرداخته و تبحر خود را در مباحث لغوی نمایانده است.
۲. بحث‌های تفسیری.
۳. بیان تصحیفاتی که در الفاظ روایات وارده در اصول کافی صورت پذیرفته است.
۴. بحث‌های رجالی.
۵. شرح و تفسیر روایات؛ او در این بخش، از مسائل مختلف فقهی، تاریخی، فلسفی، عرفانی و... بهره جسته است.
۶. استفاده از روایات سایر کتب روایی؛ میرداماد با استفاده از روایاتی که در سایر کتب حدیثی آمده‌اند، به شرح و توضیح روایات کتاب «کافی» پرداخته است.

۲ - نمونه‌هایی از تعلیقات میرداماد



به منظور شناساندن کتاب، به برخی از تعلیقات میرداماد اشاره می‌شود:

۲.۱ - کتاب العقل و الجهل


در تفسیر روایت «اقبل فاقبل»، درباره عقل می‌گوید که منظور از آن، امر تکوینی ایجادی است، نه امر تکلیفی تشریعی، سپس ادبار و اقبال را از تزاید و تنقص عقل انسانی (قوه عاقله) می‌داند. او معتقد است که به سبب این ویژگی‌ها، عقل انسانی، محبوب‌ترین خلق در نزد خداوند و مستحق امر و نهی تکلیفی تشریعی شده است.
[۲] التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۱۸.


۲.۲ - کتاب فضل العلم


روایتی در کتاب «الکافی» نقل شده که در آن، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، علم را بدین گونه تقسیم‌بندی کرده است:
انما العلم ثلاثة: آیة محکمة، او فریضة عادلة، او سنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل.
میرداماد معتقد است که منظور از آیه محکمه، علم نظری است که شامل شناخت مبدا و معاد و رسالت می‌شود و از آن به فقه اکبر یاد شده است (نکته جالب توجه آن که او با وجود فقیه بودن، مباحث اعتقادی را فقه اکبر می‌خواند). فریضه عادله، همان فقه اصغر است که به مباحث احکام حلال و حرام می‌پردازد و سنت قائمه، علم تهذیب اخلاق و تکمیل آداب در سفر به سوی خداوند و طی مسیر در فنای فی الله است.
او مدعی است که برهان صدیقین را می‌توان از آیات و روایات متعددی به دست آورد؛ از جمله آن روایات، روایت یازدهم از باب «نوادر» است که در آن، چنین آمده است: وجدت علم الناس کله فی اربع: اولها ان تعرف ربک.
آن گاه می‌افزاید:
پس حق علم، آن است که با نگاه به «وجود بما هو وجود»، خدا و سپس مراحل پایین تر را بشناسی، چنان که مسلک برهان لمی و روش صدیقین، است. صدیقین آنان‌اند که با حق بر خلق استشهاد می‌کنند، نه با خلق بر حق، و سر گفتار خدا را می‌فهمند: «او لم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید».
میرداماد، معتقد است که سند روایت معروف به مقبوله عمر بن حنظله در عین حال که ایراداتی دارد، صحیح است و اظهار می‌دارد که برخی از اصحاب، محمد بن عیسی و داوود بن حصین را -که در سند حدیث هستند- ضعیف به شمار آورده‌اند؛ ولی هر دوی ایشان ثقه هستند. او اظهار می‌کند که محمد بن عیسی، عبیدی نیست؛ بلکه اشعری قمی است. او در مورد خود عمر بن حنظله هم اعتقاد به توثیق دارد.
[۳] التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۶۰.


۲.۳ - کتاب التوحید


میرداماد در ابتدای تعلیقه بر این بخش، عنوان می‌کند که کتاب التوحید، قلب علم حدیث است و روح کتاب «الکافی»، سپس بیان می‌کند که علما اصرار دارند که احادیثی که اسنادی ضعیف دارند، در این کتاب (باب توحید) ذکر نشوند و در صورت ذکر، حتما به ضعیف بودن سند آنها اشاره شود. این روش، متفاوت با شیوه ایشان در سایر ابواب است. آنان در ابواب دیگر، تساهل روا می‌دارند و چنین دقتی را (خصوصا در مندوبات احکام، مکروهات، قصص و فضایل اعمال) به کار نمی‌بندند. همچنین از نقل روایات جعلی امتناع کرده، به درج این گونه روایات، حتی با تصریح بر موضوع بودنشان راضی نمی‌شوند.
میرداماد، در پایان، از تمام کسانی که از او اجازه روایت دارند، به اصرار می‌خواهد که آنچه را دانشمندان گذشته مورد تاکید قرار داده‌اند، فروگذار نکنند.
[۴] التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۱۶۴.


۲.۴ - باب حدوث العالم و اثبات المحدث



۲.۴.۱ - روایت اول


میرداماد با توجه به روایات این باب، توضیح بیشتری نسبت به روایات دارد. در پایان روایت اول، بحثی راجع به هشام مطرح کرده و برخی از روایاتی را که در شان اوست، نقل می‌کند. هشام از شاگردان ابو شاکر زندیق است و این شاگردی، عقاید هشام را در هاله‌ای از ابهام فروبرده است. میرداماد به این ایراد، این گونه جواب می‌دهد: الحکمة ضالة المؤمن تؤخذ حیث و جدت.
نقد دیدگاه مرحوم کلینی در مباحث اراده، از دیگر مطالبی است که در این بخش آمده است. بحثی در باب شرور، پایان بخش مباحث مربوط به اراده است.
در باب «معانی الاسماء واشتقاقها»، روایتی بدین صورت آمده است:
عن ابی عبدالله علیه‌السّلام قال: قال رجل عنده: «الله اکبر»، فقال: «الله اکبر من‌ ای شیء؟»، فقال: «من کل شی ء»، فقال ابوعبدالله علیه‌السّلام: «حددته»، فقال الرجل: «کیف اقول؟»، قال: قل الله اکبر من ان یوصف.
میرداماد می‌نویسد که در کتاب‌های مافوق الطبیعه، با برهان یقینی ثابت شد که خداوند متعال، در مجد و کمال و عز و جلال، غیر متناهی است و هرچه را که عقل فرض کند، خداوند به نحو غیر متناهی، بالاتر از آن است:
و کذلک آیة مرتبة فرضها العقل من مراتب تلک اللاتناهیات فانها و مافوقها الی لانهایة اللاتناهیات من کل جهة متحققة هناک بالفعل فی وحدة صرفة حقة.
کسی که در شناخت به مرتبه‌ای رسید که خداوند را کمال و فوق کمال و تمام فوق تمام دانست، امید است که به مرحله خروج از نصاب تحدید و تشبیه برسد.
میرداماد، پس از بیان مطالب فوق، می‌گوید اگر آنچه را که گفته شد، فهمیدی، کلام مولایمان امام صادق علیه‌السّلام که فرمود: (اکبر من کل شی ء حددته) را خواهی فهمید. این فرمایش امام صادق علیه‌السّلام بیانی است که با بلیغ‌ترین وجه، به همان مطلبی که در بالا بدان اشاره شد، پرداخته است.
او در ادامه، درباره حدیثی مرسل از امام رضا علیه‌السّلام می‌گوید که نظیر این احادیث، برتر از آن هستند که نیاز به سند داشته باشند و ارسال سند، مشکلی برای روایت ایجاد نمی‌کند، چون متن این روایات، آسمانی است و خود روایت، گواه است بر این که از منبع وحی سرچشمه گرفته است. چنان که «نهج البلاغه»، خود، بزرگ‌ترین شاهد بر مسند بودن خویش است.

۲.۴.۲ - روایت دوم


میرداماد، در ذیل روایت دوم از باب «الحرکة والانتقال»، روایتی درباره معراج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل می‌کند که راوی، سؤال‌هایی درباره آیات سوره نجم پرسیده است و حضرت کاظم علیه‌السّلام، بدان‌ها پاسخ می‌دهد.

۲.۴.۳ - روایت سوم


او در تفسیر روایت سوم از روایات همین باب، درباره لزوم «ولی» بعد از پیامبر، مباحثی را مطرح می‌کند و عنوان می‌کند که بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم واجب بود که معارف الهی را به بیانی عامه فهم، بیان کند و مسائل غامض حکمی و اسرار را در بطون آن کلمات قرار دهد تا هر صاحب بصیرتی به میزان اندیشه اش از آنها بهره مند شود؛ سپس اوصیا و اولیای آن حضرت، پرده‌ها را کنار زنند و اسرار را بر ملا کنند. پس تبلیغ رسالت، مرتبه نبی و رسول است و کشف و تاویل، وظیفه وصی و ولی. بدین جهت است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به امام علی علیه‌السّلام فرمود: انک تقاتل علی تاویل القرآن کما انا قاتلت علی تنزیله.
وی در پایان تعلیقه بر حدیث هفتم از «باب العرش و الکرسی»، در تشریح عبارت «ان الله حمل دینه و علمه الماء»، اظهار می‌دارد که در بسیاری از آیات و روایات، لفظ آب بر علم و عقل قدسی، و لفظ «ارض» بر نفس مجرد - که در حقیقت، پذیرای علوم و معارف است- اطلاق شده است. از همین موارد است، قول خداوند که در آیه پنجم سوره حج می‌فرماید: و تری الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت وانبتت من کل زوج بهیج.

۲.۴.۴ - روایت چهارم


در باب وحدت عددی خداوند، روایات متعددی آمده است. از جمله، روایت معروفی که در روز جمل، کسی برخاست و از امام علی علیه‌السّلام درباره توحید خداوند سؤال کرد و حضرت علی علیه‌السّلام نیز بدو پاسخ داد و وحدت عددی را از خداوند نفی نمود.

۲.۴.۵ - روایت پنجم


و روایت پنجم از باب «جوامع التوحید» آمده است: الواحد بلا تاویل العدد.
ولی جمله‌ای از امام سجاد علیه‌السّلام در «صحیفه سجادیه» نقل شده است که: لک یا الهی وحدانیة العدد.
میرداماد، ضمن تعلیقه بر این روایت، وحدت عددی را از خداوند نفی می‌کند و عبارت «صحیفه» را خلاف نصوص در دیگر مواضع می‌داند. او بدون توضیحی افزون بر آنچه ذکر شد، تلویحا به عدم صدور جمله فوق از امام سجاد علیه‌السّلام اشاره دارد و دلیل خلاف بودن عبارت «صحیفه» را آیه «لقد کفروا الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة» می‌داند.

۲.۴.۶ - روایت ششم


در بحث از روایت ششم همین باب، در مورد جمله «خالق اذ لا مخلوق»، معتقد به دو نحو خالقیت برای خداوند می‌شود: ۱) خالقیت ذاتی که از صفات ذات است؛ ۲) خالقیت اضافی که از صفات فعل است.

۲.۴.۷ - روایت هفتم


او در روایت هفتم از همین باب، به توضیح جمله «بدیع لم یکن» می‌پردازد و با بیان این مطلب که خداوند جهان را یک جا آفریده است، اظهار می‌دارد که تقدم و تاخر، فقط در موجودات زمانی تحقق پیدا می‌کند و این نکته را مطابق مذهب حکما و برخی از معتزله (نظیر نظام) می‌داند.
میرداماد با نقل کلام شهرستانی، به توجیه عقاید معتزله می‌پردازد و می‌نویسد:
لو کان قال و التقدم و التاخر انما یقع فی حدوثها الزمانی دون حدوثها الدهری لکان قد اصاب سر الحق من الحکمة.
آن گاه، داستانی را از «کشاف» زمخشری نقل می‌کند که عبدالله بن طاهر به حسین بن فضل گفت: از آیاتی که فهم آن برای من مشکل است، آیه «کل یوم هو فی شان» است. حسین در جوابش گفت: اما قوله «کل یوم هو فی شان» فانها من شؤون یبدیها لاشؤون یبتدیها. عبدالله برخاست و پیشانی او را بوسید.

۲.۵ - کتاب الحجة


میرداماد، از احادیث «کتاب الحجة»، فقط به یک حدیث اشاره کرده و به تبیین واژه «زندیق» پرداخته و به دلیل اطلاق عنوان زندیق، اشاره نموده است.
گویا دین زرتشت، کتابی به نام «زند» داشته است که مجوس و ملحدان از آن پیروی می‌کردند، لذا به آنها زندیق گفته شده است.
میرداماد، در پایان این تعلیقه، به توثیق ابن اسحاق - که از روات است- پرداخته است.
[۵] التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۳۹۲.


۳ - نسخه‌شناسی



۱- نسخه خطی کتابخانه دانشگاه تهران.
۲- نسخه کتابخانه آقای سید مهدی رجایی (محقق و مصحح نسخه موجود در برنامه).
نسخه حاضر در برنامه به تحقیق آقای سید مهدی رجایی در قطع وزیری با جلد گالینگور در ۳۹۴ صفحه در سال ۱۴۰۳ ق توسط انتشارات خیام، قم منتشر شده است. نوبت چاپ نامعلوم است.

۴ - منابع مقاله



۱- جوادی، قاسم، نگاهی به التعلیقه علی اصول الکافی میرداماد، فصلنامه علوم حدیث، شماره ۱۵.
۲- مقدمه محقق (سید مهدی رجائی).

۵ - پانویس


 
۱. التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، مقدمه، ص۴.
۲. التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۱۸.
۳. التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۶۰.
۴. التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۱۶۴.
۵. التعلیقة علی اصول الکافی، میرداماد، النص، ص۳۹۲.


۶ - منبع


نرم افزار جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.