ورقة بن نوفل
ورقة بن نوفل قریشی، پسرعموی خدیجه، همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود. براساس برخی نقلها «ورقه» قبل از ظهور اسلام، در جستوجوی
دین حقیقی و الهی بود و در نهایت به مسیحیت ـ که دین
حق آن زمان بود ـ معتقد شد و آشنایی بسیاری با
کتاب مقدس پیدا کرد. مهمترین بخش
زندگی او که در
تاریخ آمده (و البته باید مورد بررسی قرار گیرد)، هنگامی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
خبر نبوت خود را به خدیجه میدهد و او نیز به سراغ ورقه ـ پسرعموی مسیحی خود ـ رفته و «ورقه» نیز نبوت پیامبر را تصدیق میکند.
ورقة بن نوفل بن اسد بن عبدالعزی
پسرعموی خدیجه همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
البته در تاریخ، شخص دیگری نیز به نام ورقة بن نوفل وجود دارد که از
انصار بوده
و حتی روایاتی از او در منابع
اهل سنت ذکر شده است
که نباید این دو شخص را اشتباه گرفت و استفاده ما از این نام در ادامه مقاله، پیرامون ورقة بن نوفل از قریش خواهد بود.
«ورقة» با دین قریش مخالف بود و به دنبال دین حقیقی و الهی میگشت که در جستوجوی همین هدف، همراه شخص دیگری به حضور راهبی در موصل رفت
و در نهایت به
مسیحیت اعتقاد پیدا کرد.
او با کتاب مقدس و آموزههای
مسیحیت و
یهودیت آشنا بود.
مهمترین حضور «ورقة» در
تاریخ، مدتی کوتاه پس از بعثت میباشد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
خبر نبوت خود را به
خدیجه داده و او نیز این ماجرا را به اطلاع پسرعموی مسیحی خود میرساند:
خدیجه (خطاب به پیامبر) گفت: خوشدل باش و پایمردی کن،
قسم به آن خدایی که جان خدیجه به فرمان اوست، امیدوارم پیامبر این امت باشی. آنگاه برخاست و لباس (بیرون) به تن کرد و نزد پسرعموی مسیحیاش «ورقة» رفت که با
تورات و
انجیل و پیروانشان آشنایی کامل داشت و ماجرا را به وی گفت. ورقه گفت: «قدوس! قدوس! به خدایی که جان ورقه به فرمان اوست، اگر آنچه میگویی راست باشد، ناموس اکبر (نزد شوهرت) آمده است (مقصود از ناموس، همان جبرئیل بود) همان ناموسی که به سوی
موسی (علیهالسلام) آمده بود و او (محمد) پیامبر این امت است، به او بگو پایمردی کند. خدیجه پیش پیامبر آمد و سخنان «ورقه» را به وی گفت».
این
خبر به نقلهای مختلف و با عباراتی متفاوت، در منابع
شیعه و
اهل سنت ذکر شده است.
در
تاریخ آمده است
ابوجهل،
غلام خود
بلال را
شکنجه میکرد و به او میگفت به خدای
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کافر شو؛ ولی بلال در پاسخ میگفت: اَحد، اَحد؛ یعنی من فقط خدای واحد را قبول دارم. «ورقة بن نوفل» از آنجا میگذشت، وقتی این صحنه را مشاهده نمود، به بلال گفت: خدا یکی است، خدا یکی است؛ به خداوند
سوگند اگر در این حال از
دنیا بروی، من
قبر تو را محل نزول
رحمت خداوند میدانم.
ورقة بن نوفل به دخترعمویش خدیجه نصیحتهایی کرده است که اطلاع از آن، ما را در
شناخت شخصیت او یاری میکند.
امام صادق (علیهالسلام) این نصایح را چنین نقل میکند: دختر برادرم! با نادان و یا دانشمند
مجادله مکن؛ زیرا نادان تو را خوار میکند و اگر با
عالم به بحث پرداختی، با علم خود جلوی تو را میگیرد؛ فردی به وسیله
دانشمندان سعادتمند میشود که پیرو آنها باشد... . ای دخترم! از همنشینی با احمق دروغگو بپرهیز؛ زیرا او تصمیم میگیرد به تو سودی برساند؛ ولی
زیان میرساند؛ دور را برایت نزدیک و نزدیک را دور جلوه میدهد. اگر به او
اعتماد کنی
خیانت میکند و اگر او به تو اعتماد کند، تو را خوار میشمرد و اگر جریانی را برایت بگوید، دروغپردازی میکند و اگر برایش چیزی را نقل کنی، تکذیبت میکند. او در برابرت همچون سرابی خواهد بود که تشنه، خیال میکند
آب است، وقتی جلو میآید، چیزی را نمیبیند...».
همانگونه که گفته شد، «ورقه» قبل از
بعثت، مسیحی بود؛ اما برخی
روایات، نشان از
اسلام و
ایمان او به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دارد:
از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره ورقة بن نوفل سؤال شد، خدیجه در خطاب به پیامبر گفت: او تو را تصدیق میکرد و قبل از اینکه اسلام را عَلنی کنید، از
دنیا رفت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: او را در
خواب دیدم، در حالی که لباس سفیدی بر تن داشت و اگر از
دوزخیان بود، دیگر چنین لباسی بر تن نداشت.
روایات و نقلهای دیگری نیز در مورد او در منابع مشاهده میشود.