تفاخرخود ستایی و فخر فروشی بر یکدیگر را تفاخر گویند. فهرست مندرجات۲ - تعداد واژه تفاخر در قرآن ۳ - نکوهش تفاخر در قرآن ۳.۱ - تفاخر در جاهلیت ۳.۲ - تفاخر در اقوام دیگر ۳.۳ - نهی از تفاخر ۴ - نکوهش تفاخر در روایات ۵ - تفاخر ممدوح ۵.۱ - موارد تفاخر ممدوح ۶ - زمینه تفاخر ۷ - تفاخر زاییده تکبر ۸ - نتایج تفاخر ۹ - درمان تفاخر ۹.۱ - طرق علمی درمان تفاخر ۹.۲ - طرق عملی تفاخر ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - معنای تفاخرتفاخر از ریشه «ف-خ-ر» به معنای فخر فروختن، خود بزرگ بینی، به خویش بالیدن، خود ستایی کردن به صفات (خصال)،مباهات کردن به مکارم و مناقبی چون اصل و نسب و غیر آن [۲]
تاج العروس، ج۷، ص۳۴۱.
[۴]
المصباح، ص۴۶۴، «فخر».
، ادعای عظمت و بزرگی و شرافت در امور ذاتی یا خارج از ذات است. [۵]
النهایه، ج۳، ص۴۱۸.
[۶]
التحقیق، ج۹، ص۳۸، «فخر».
برخی تفاخر را مخصوص مباهات به امور بیرون از ذات انسان از قبیل مال، جاه و اولاد دانستهاند. [۸]
بصائر ذوی التمییز، ج۴، ص۱۷۶.
[۹]
عمدة الحفاظ، ج۳، ص۲۰۶، «فخر».
تَفاخَرَ القومُ یعنی جمعیت بر یکدیگر فخرفروختند. این کلمه در اصل به معنای بزرگی است، چنانکه به درخت خرمای تناور، نخله فخور گفتهاند. و فخور، کسی است که مناقب و خوبیهای خود را برای خود نمایی برمیشمرد. ۲ - تعداد واژه تفاخر در قرآنواژه تفاخر در قرآن کریم فقط یک بار در آیه ۲۰ سوره حدیددر وصف زندگی دنیا به کار رفته است. ولی هم خانواده آن یعنی فخور که از صفات رذیله است ۴ بار در سورههایآمده است. همچنین از همین ریشه واژه «فخّار» فقط یکبار دربه کار رفته و به معنای گِل [۲۰]
دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۶۷۱.
خشک و پخته شده است.
در وجه نامگذاری آن گفته شده است: گویا با زبان حال بر سایر خاکها به سبب پختهشدن فخر میفروشد. [۲۱]
التحقیق، ج۹، ص۳۸، «فخر».
۳ - نکوهش تفاخر در قرآنافزون بر این، آیات دیگری نیز از این عمل ناپسند یاد و آن را نکوهش میکنند، هرچند در آنها صریح از تفاخر یا واژههای هم معنای آن استفاده نشده است. [۲۴]
تفسیر مراغی، ج۲۰، ص۹۸.
[۲۵]
المنیر، ج۲۰، ص۱۶۶.
بنا به تفسیری معروف که سخنان امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز آن را تأیید میکنند [۳۰]
نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱.
واژه «تکاثر» در سوره تکاثر درباره این صفت ناپسند فرود آمده است. [۳۲]
تفسیر بقاعی، ج۸، ص۵۱۶.
[۳۳]
المنیر، ج۳۰، ص۳۸۱.
۳.۱ - تفاخر در جاهلیتتفاخر به امور مادی نظیر مال، جاه، حسب و نسب، زیبایی از سنتهای رایج در میان عرب جاهلیبود. آنها هرساله در بازار عکاظ گردمیآمدند و بایکدیگر مفاخره میکردند [۳۵]
ترتیب العین، ج۲، ص۱۲۶۰.
[۳۶]
معجم ما استعجم، ج۳، ص۲۱۹.
همچنین بعد از اعمال حج با یادآوری فضایل و مناقب پدرانشان به مفاخرهمیپرداختند. [۳۸]
تفسیر مراغی، ج۲، ص۱۰۴.
[۳۹]
المنیر، ج۲، ص۲۱۲.
[۴۰]
کنزالدقایق، ج۲، ص۲۹۶.
این سنت در میان اقوام دیگر نیز رواج داشته است. ۳.۲ - تفاخر در اقوام دیگرقرآن کریم از فخر فروشیاشراف قوم نوح، قوم عاد، فرعون، مترفان اقوام پیشین، تفاخر اهل کتاب و مسلمانان بر یکدیگر [۴۸]
مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۵.
و... یاد کرده است.
۳.۳ - نهی از تفاخربه هر روی، فخرفروشی به شرافت و بزرگی پدران، اصل و نسب و قبیله به سبب شهرت یا هرگونه امتیاز دنیوی در آیات و احادیثفراوانی مذمت و پدیده جاهلی دانسته و از آن نهی شده است: آیه شریفه «فَاِذا قَضَیتُم مَنـسِککم فَاذکروا اللّه...»و نیز آیه ۱۳ سوره حجرات: «یـاَیهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکم مِن ذَکر و اُنثی...»برای جلوگیری از این فرهنگ جاهلی فرود آمده است که هر ساله بعد از اعمال حج انجام میگرفت [۵۴]
تفسیر مراغی، ج۲، ص۱۰۴
؛ همچنین برخی جدال در آیه «لا جِدالَ فِی الحَجِّ»را تفاخر دانستهاند. [۵۶]
تفسیر قرطبی، ج۲، ص۴۱۰.
در برخی روایات امامیه «فسوق» در همین آیه به دروغ و تفاخر تفسیر شده است. [۵۸]
التحفة السنیه، ص۱۸۲.
[۵۹]
دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۶۷۲.
خدا(صلی الله علیه وآله) در حجة الوداع از این کار نهی فرمود. [۶۰]
تفسیر مراغی، ج۲، ص۱۰۴.
۴ - نکوهش تفاخر در روایاتاین پدیده آن قدر خطرناک است که در دعاهای معصومان(علیهم السلام) از آن به خدا پناه برده شده و از او خواسته شده است تا انسان را از ابتلای به آن نگه دارد. [۶۱]
صحیفه سجادیه، دعاء ۲۶.
[۶۲]
صحیفه سجادیه، دعاء ۵۵.
[۶۳]
صحیفه سجادیه، دعاء ۱۲۸.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در پاسخ مردی که با یادآوری اجدادش فخر میفروخت فرمود: خودت به سبب تکبر و اجدادت برای کفرشان همگی در جهنم هستید. ۵ - تفاخر ممدوحیادآوری نعمتها و احسان پروردگار به خودی خود فخر نیست؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «واَمّا بِنِعمَةِ رَبِّک فَحَدِّث» از اینرو برخی فخر را دو قسم باطل و غیر باطل دانستهاند و بیان صفاتی را که عقلا و شرعاً پسندیده است بدون خود ستایی، تفاخر باطل نشمردهاند [۶۷]
التحریر والتنویر، ج۲۷، ص۴۰۲.
، زیرا فخور کسی است که از روی خودبزرگ بینی و فخرفروشی و با انگیزه کوچک شمردن دیگران [۶۸]
احکام القرآن، ج۳، ص۴۵۹.
مناقب خود و داراییهای خدادادیاش [۶۹]
جامع البیان، ج۲۱، ص۹۲.
را برمیشمارد؛ اما کسی که برای اعتراف به نعمتهای پروردگار آنها را میشمارد شکور است نه فخور. [۷۰]
مجمع البیان، ج۳، ص۷۱.
۵.۱ - موارد تفاخر ممدوحیادآوری فضایلی چون ایمان، تقوا [۷۵]
الکافی، ج۱، ص۱۸۲.
[۷۶]
المجدی، ص۷۱.
، جهاد، همت بلند، وفا به پیمان، پافشاری در کرم و جوانمردی [۷۹]
غررالحکم، ج۲، ص۳۷۴.
و نیز برشمردن فضایل برای بیان حق و روشنگریتفاخر ممدوح است و در روایات مواردی ازاین دست از ناحیه امامان معصوم(علیهم السلام)دیده میشوند. [۸۴]
تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۱۳۶.
[۸۵]
مستدرک سفینة البحار، ص۱۴۴.
[۸۶]
المستطرف، ج۱، ص۲۲۰.
۶ - زمینه تفاخرزمینهها و پیامدهای تفاخر: در آیات و روایات، جهل و نادانی، کمظرفیتی و کوته فکری، گذر از گرفتاری و سختی و رسیدن به ناز و نعمت و آسایش، بی خردی و عدم تعقّل [۹۳]
جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۸.
[۹۴]
معراج السعاده، ص۲۸۲.
، فزونی مال و فرزند و خویشان و هواداران، قدرت [۹۶]
نمونه، ج۲۰، ص۲۳۳.
، حسب و نسب، موقعیت اجتماعی [۱۰۰]
مجمع البیان، ج۶، ص۸۱۳.
، حمیت و تعصّب [۱۰۲]
نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
[۱۰۴]
دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۶۷۳.
، حماقت و کمارزشیعلل و زمینههای تفاخر دانسته شدهاند.
۷ - تفاخر زاییده تکبرتفاخر و تکبّر پیوند نزدیکی با هم دارند و در واقع، تفاخر بعضی از اقسام تکبّر است، از این رو اخلاقپژوهان معتقدند همه اسباب تکبّر، تفاخر نیز میآورند. [۱۰۸]
جامع البیان، ج۱، ص۳۹۸.
[۱۰۹]
معراج السعاده، ص۲۸۲.
۸ - نتایج تفاخرقرآن کفر، انکار دعوت انبیا و معاد و غفلت از آن [۱۱۰]
فرهنگ قرآن، ج۸، ص۲۴۴.
، محرومیت از محبت خدا و نداشتن یار و یاور در برابر خداوند، همراهی و دوستی شیطان، رعایت نکردن حقوق دوستان، خویشاوندان، پدر و مادر، یتیمان، مسکینان و در راه واماندگان [۱۲۲]
تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۹۲.
تحقیر مردم و بیاعتنایی به عزّت و کرامت آنها [۱۲۴]
نهج البلاغه، خ ۱۹۲.
و نیز روایات، کینه و دشمنی، وسوسههای شیطانی و افتادن در دام شیطان و سقوط، هلاکت [۱۲۶]
راهنما، ج۱۰، ص۳۸۱.
، ایجاد نظام طبقاتی، ناهنجاریهای سیاسی فرهنگی در جامعه، ترویج چاپلوسی و تملّق [۱۲۷]
فرهنگ آفتاب، ج۳، ص۱۴۴۶.
، سیاهی چهره در قیامترا از پیامدهای خودستایی دانستهاند.
۹ - درمان تفاخربرخی اخلاقپژوهان به استناد روایات برای درمان این بیماری مهلک به روشهایی علمی و عملی سفارش کردهاند. ۹.۱ - طرق علمی درمان تفاخرمهمترین راهکارهای درمان علمی مفاخره عبارت است از: توجه به توحید در ذات و صفات و ناتوانی و مغلوب بودن انسان و سایر موجودات در برابر ذات پروردگار، خودآگاهی و درک این حقیقت که انسان از پستترین چیزها یعنی خاک و نطفه آفریده شده است [۱۳۰]
جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۹.
و سرانجام به پستترین چیزها یعنی مردار بدل میشود
و نیز بسیار ناتوان است و نفع و ضرر، مرگ و زندگی و حشر و نشرش در اختیارش نیست و پس از مرگ باید در برابر تک تک کردارش پاسخگو باشد و هیچ از سرنوشتش باخبر نیست، یاد قبر، قیامت [۱۳۳]
نهج البلاغه، خ۱۹۲.
و این حقیقت که عزّت، افتخار، زینت و نعمت دنیا رو به زوالاندو رها کردن مفاخره از نشانههای اهل تقواستو اهل آخرت از مفاخره با اهل دنیا دست شستهاند. [۱۳۶]
نهج البلاغه، خبطه ۱۹۲.
۹.۲ - طرق عملی تفاخرراهکارهای درمان عملی مفاخره نیز [۱۳۹]
دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۶۷۴.
فروتنی، اقتدا به سیره معصومان(علیهم السلام)، انفاق مالی و معنوی در راه خداو رها کردن مفاخره است. [۱۴۱]
نهج البلاغه، خبطه ۱۹۲.
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن ردههای این صفحه : اخلاق اسلامی | رذایل اخلاقی
|