تلمیحتَلْمیح، از صنایع معنوی در علم بدیع است که اشاره به آیه، حدیث، ضربالمثل، بیت و داستان در شعر دارد. فهرست مندرجات۲ - تلمیح در اصطلاح بلاغت ۳ - تلمیح در بیان ادبا ۴ - وجه اشتراک و افتراق تلمیح با صنایع دیگر ۵ - تلمیح در ادب فارسی ۵.۱ - تلمیحات اسلامی ۵.۲ - تلمیحات ملی و حماسی ۶ - کاربرد تلمیحات ۷ - گونههای تلمیح ۸ - طبقهبندی موضوعی ۹ - تلمیح در ادبیات عرب ۱۰ - فهرست منابع ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ۱ - واژهشناسیتلمیح از ریشۀ لمح، در لغت به این معانی آمده است: به سوی چیزی نگاه اجمالی و مختصر کردن، [۱]
Lane, E W, Arabic،English Lexicon, Beirut, ۱۹۸۰، ج۷، ص۲۶۷۲.
[۲]
رامپوری، غیاثالدین محمد، غیاثاللغات، ج۱، ص۲۵۴، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۷ش.
درخشیدن برق و ستاره [۳]
زوزنی، حسین، المصادر، ج۱، ص۲۲۸، به کوشش تقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش.
[۴]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
شباهت داشتن، [۵]
علوی یمنی، یحیی، الطراز، ج۱، ص۱۷۱، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
و به گوشۀ چشم اشاره کردن. [۶]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۳۲۸، تهران، ۱۳۶۳ش.
برخی با مقدم داشتن میم بر لام، این واژه را تملیح، از ریشۀ ملح به معنای نمک به اندازه در طعام کردن، [۷]
زوزنی، حسین، المصادر، ج۱، ص۲۲۸، به کوشش تقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش.
و نیز نمکین کردن کلام با استفاده از پارهای اشارات، حکایات و وقایع مشهور، دانستهاند. [۸]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغه، ج۱، ص۹۹، تهران، ۱۲۸۸ق.
اما گروهی از علمای علم بدیع، صورت اخیر را خطا، و تلمیح را صواب دانستهاند. تلمیح در لغت به معنای «به گوشه چشم نگریستن» است [۱۰]
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسانالعرب، ذیل «لمح».
و در اصطلاح، اشاره به آیه، حدیث، مَثَل، داستان یا شعری مشهور با حداقل کلمات است تا با تداعی شدن آنها مقصود گوینده واضحتر و مطلبش مؤثرتر شود، [۱۱]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۷۵، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
[۱۳]
تقوی، نصراللّه، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، ج۱، ص۲۵۹، تهران ۱۳۱۷ ش.
مانند بیت «جهان پیر است و بیبنیاد از این فرهادکش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم» [۱۴]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۷۰۸، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
که به داستان شیرین و فرهاد اشاره دارد یا بیت «لَوأسمَعوا یَعقُوبَ ذِکرَ مَلاحَةٍ/ فی وجهِهِ، نَسِیَالجَمالَ الیوسُفی» اگر ملاحتِ سیمای او را به گوش یعقوب میرساندند، او زیبایی یوسفگونه را فراموش میکرد [۱۵]
ابن فارض، دیوان، ج۱، ص۱۵۳، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۲.
که به داستان قرآنیِ یعقوب و یوسف اشاره میکند.۲ - تلمیح در اصطلاح بلاغتدر اصطلاح بلاغت، تلمیح یکی از صنایع بدیع معنوی است و مراد از آن اشارۀ گوینده به ضربالمثل، بیت یا داستان مشهور [۱۶]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۷]
حلبی، محمود، حسن، التوسل الی صناعةالترسل، ج۱، ص۲۴۲، به کوشش اکرم عثمان یوسف، بغداد، ۱۹۸۰م.
[۱۹]
مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، ج۱، ص۳۸۹، به کوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۶ش.
و نیز سخن حکمتآمیز، آیاتی از قرآن و یا حدیث [۲۱]
تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، ج۱، ص۲۵۹، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
[۲۲]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۳۲۸، تهران، ۱۳۶۳ش.
در اثنای سخن بدون ذکر کامل آن است. استفاده از تلمیح بیانگر وسعت اطلاعات گوینده و اشراف او به دانشهای گوناگون و مسائل مختلف است و هنرمند با کاربرد آن بر دامنه و ژرفای تأثیر شعر یا نثر خود میافزاید و معنی آن را قوت میبخشد. [۲۳]
شمس العلماء گرکانی، محمد، ابدع البدایع، ج۱، ص۱۸۲، تهران، ۱۳۲۸ق.
۳ - تلمیح در بیان ادباظاهراً اولین بار خطیب قزوینی (متوفی ۷۳۹) [۲۴]
خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الایضاح فی علوم البلاغه: المعانی و البیان و البدیع،ص ۲۳۹، بیروت: دارالجیل (بی تا).
و پس از او تفتازانی (متوفی ۷۹۱) [۲۵]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح،ص ۴۷۵، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
در مبحث «سرقات شعری» تلمیح را مطرح کرده و آن را اشاره به قصه یا شعری بدون آوردن شرح کامل آن دانستهاند، با این تفاوت که تفتازانی (متوفی ۷۹۱) [۲۶]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح،ص ۴۷۵، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
مَثَل را نیز به قصه و شعر افزوده و تلمیح را به «تلمیح در نظم» و «تلمیح در نثر» تقسیم کرده است و چون هریک ممکن است به شعر یا قصه یا مثلی اشاره کند، مجموعاً شش نوع تلمیح میتوان ساخت.به نوشته رادویانی (متوفی قرن پنجم) [۲۷]
رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه،ص ۱۲۵، چاپ احمد آتش، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
بیتی که متضمن اشاره به آیهای از قرآن باشد، دارای صنعت «معنی الایات بالابیات» است.شمس قیس رازی [۲۸]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی،ص ۳۷۷، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ش).
تلمیح را گونهای ایجاز دانسته است که شاعر با کلمات اندک، معانی بسیار القا کند.به تلمیح «ارسال ملیح» نیز گفتهاند، یعنی شاعر در شعر مثلی بیاورد که بر اساس قصهای یا برگرفته از حکایتی باشد [۲۹]
کاشفی، حسین بن علی، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۲۱، چاپ میرجلال الدین کزّازی، تهران ۱۳۶۹ش.
و این را «تملیح» نیز گفتهاند که در لغت به معنای «نمک بسیار در طعام کردن» است [۳۰]
کاشفی، حسین بن علی، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۲۱، چاپ میرجلال الدین کزّازی، تهران ۱۳۶۹ش.
در تلمیح دو ژرف ساختِ تشبیه و تناسب (مراعات النظیر) وجود دارد؛ بین مطلبِ گوینده و آنچه به آن اشاره میکند، وجه شبه و بین اجزای داستان تناسب وجود دارد، [۳۱]
شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، ج۱، ص۹۰، تهران ۱۳۷۸ش.
مانند این بیت حافظ : «سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل/ شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی»، [۳۲]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۹۳۸، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
که بین عاشق شدن و رنجهای گوینده و رنج بیژن در عشق منیژه شباهت و بین چاه و چگل و شاه ترکان و رستم تناسب وجود دارد.۴ - وجه اشتراک و افتراق تلمیح با صنایع دیگرتلمیح با صنایع اقتباس و تضمین و ارسال المثل، وجوه اشتراک و افتراقی دارد. عمدهترین تفاوت آنها این است که در این صنایع، آیه، حدیث، مثل یا شعر، بهطور کامل یا بخشی از آنها عیناً نقل میشود، اما در تلمیح به آنها فقط اشاره میگردد؛ در تضمین، معمولاً شعر آورده میشود [۳۳]
مازندرانی، محمدهادی بن محمدصالح، انوارالبلاغه: در فنون معانی، ج۱، ص۳۸۵، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ش.
[۳۴]
آق اِوْلی، عبدالحسین، دُرَرالادب: در فن معانی، ج۱، ص۲۲۸، بیان، بدیع، (شیراز ۱۳۳۶ش، چاپ افست قم، بی تا).
[۳۵]
تقوی، نصراللّه، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، ج۱، ص۳۲۵، تهران ۱۳۱۷ ش.
[۳۶]
هاشمی، احمد، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۴۳۴، مصر ۱۳۵۸، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
و در اقتباس، آیه و حدیث [۳۷]
مازندرانی، محمدهادی بن محمدصالح، انوارالبلاغه: در فنون معانی، ج۱، ص۳۸۳، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ش.
[۳۸]
آق اِوْلی، عبدالحسین، دُرَرالادب: در فن معانی، ج۱، ص۲۲۶، بیان، بدیع، (شیراز ۱۳۳۶ش، چاپ افست قم، بی تا).
[۳۹]
تقوی، نصراللّه، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، ج۱، ص۳۲۴، تهران ۱۳۱۷ ش.
[۴۰]
هاشمی، احمد، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ج۱، ص۴۳۲، مصر ۱۳۵۸، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
و در ارسال المثل، مثل میآید، ولی در تلمیح بیشتر به داستان اشاره میشود.به گفته تقوی [۴۱]
تقوی، نصراللّه، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، ج۱، ص ۲۶۱، تهران ۱۳۱۷ ش.
اگر در تلمیح فقط به داستان اشاره شود، به آن «عنوان» میگویند. وجه اشتراک تلمیح با اقتباس و تضمین و ارسال المثل این است که در همه آنها، گوینده برای تأکید بر معنی یا تکمیل آن، به چیزی خارج از متن اشاره میکند.از تلمیح برای بالابردن یا ایجاد زبان شعری، اغراق در اثبات صفتی برای ممدوح یا معشوق، ایجاز، تمثیل، ایجاد زبان رمزی یا مقاصد دیگر استفاده میشود. [۴۲]
شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، پیشگفتار، ص ۳۶ـ۳۹ تهران ۱۳۶۶ش.
بهنظر میرسد که بتوان در کاربردِ آرایۀ تلمیح از لحاظ مفهومی، در دورههای مختلفِ سبکی، تفاوتهایی قائل شد، چنانکه در شعر سبک خراسانی (همین مقاله) تلمیح به اساطیر و عناصر فرهنگ ایران باستان بیشتر است و در پی رشد و نفوذ فرهنگ اسلامی و دگرگونی سبک و سلطۀ سبک عراقی (همین مقاله) بر شعر و ادب فارسی، تلمیح به عناصر و مسائل اسلامی جایگزین عناصر و مسائل فرهنگ ایران باستان میشود. [۴۳]
رودکی، دیوان، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۴۴]
رودکی، دیوان، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۴۵]
رودکی، دیوان، ج۱، ص۲۲۹، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۴۶]
سعدی، بوستان، بیتهای ۲۲، ۲۵، ۲۶، ۲۸، ۲۹، ۳۳، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۷۹ش.
این نکته درخور توجه است که در زبان فارسی بهویژه در شروحی که بر دیوانها نگاشته میشود، گاه بدون ذکر لفظ تلمیح، از اصطلاحاتی همچون ناظر است به ...، و اشاره است به ... نیز استفاده میشود. [۴۷]
فروزانفر، بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف، ج۳، ص۷۹۷، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۴۸]
فروزانفر، بدیعالزمان، شرح مثنوی شریف، ج۳، ص۹۰۵، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۴۹]
زمانی، کریم، شرح مثنوی معنوی، ج۱، ص۴۴۸، بیتهای ۱۶۱۷ و ۱۶۱۹، تهران، ۱۳۷۲ش.
۵ - تلمیح در ادب فارسیدر ادب فارسی، تلمیح را نوعی از ایجاز، یعنی دلالت الفاظ اندک بر معانی بسیار دانستهاند. [۵۰]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش.
توضیح آنکه گاه شاعر ضمن اشارهای مختصر بهروایتی یا داستانی، مطالب بسیاری را به ذهن مخاطب متبادر میسازد و بههمین سبب استفاده از این آرایه، همواره در ادب فارسی دارای بسامدی درخور توجه بوده است. صنعت تلمیح معمولاً بر دو ژرف ساختِ تشبیه و تناسب مبتنی است، زیرا اولاً ایجاد رابطۀ تشبیهی میان منظور گوینده و مطلب مورد تلمیح در نظر است و ثانیاً میان اجزاء موضوعِ تلمیح تناسب وجود دارد. [۵۱]
شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، ج۱، ص۹۰، تهران، ۱۳۶۸ش.
تلمیح در ادب فارسی به دو بخش تقسیم میشود: اسلامی و ملی و حماسی. در دورهها و سبکهای گوناگون شعر فارسی تلمیحات اسلامی با بسامد متفاوتی آمدهاند. این تلمیحات در قرون اولیه اسلام در شعر برخی شاعران سبک خراسانی بهکار میرفت. ۵.۱ - تلمیحات اسلامیاز قرن ششم بهعلت رواج تحصیلاتی که عمدتاً مبتنی بر تفسیر و علوم دینی بود، کاربرد تلمیحات اسلامی به اوج رسید، به طوری که انوری (متوفی ۵۸۳) [۵۲]
انوری، محمد بن محمد (علی)، دیوان، ج ۱، ص ۳۷۴ـ۳۷۷، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ ش.
قصیدهای دارد که در تمام ابیات آن صنعت تلمیح با مضامین اسلامی بهکار رفته است.در شعر شاعرانی چون سنایی [۵۳]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۴۳۲، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۵۴]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۴۵۴، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۵۵]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۴۷۷، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۵۶]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۵۶۸، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۵۷]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۶۵۹، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۵۸]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۹۸۴، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
و عطار [۵۹]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۳۵۱، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶۰]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۳۵۱، ص ۵۴۱، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶۱]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۵۷۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶۲]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۵۸۸، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
و مولانا، [۶۳]
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، ج ۱، ص ۲۵۵ـ۲۵۶، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
[۶۴]
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، ج ۲، ص ۹۹، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
[۶۵]
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، ج ۲، ص ۱۲۶ـ۱۲۷، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
بیشترین و نیکوترین تلمیحات اسلامی را میتوان یافت. در سبک هندی، کاربرد تلمیحات اسلامی همچنان رونق داشت. در دوره بازگشت ادبی کاربرد آن کم شد. در شعر نو تلمیحات اسلامی کمتر دیده میشود. [۶۶]
شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، پیشگفتار، ص ۱۷ـ۲۳، تهران ۱۳۶۶ش.
تلمیحات اسلامی در ادب فارسی عمدتاً اشاره دارد به احوال و اقوال پیامبر اکرم بهخصوص معراج آنحضرت، احوال و اقوال حضرت علی (علیهالسلام) و خلفا، رویدادهای مهمی چون واقعه کربلا، داستانهای قرآنی درباره سرگذشت پیامبران مانند حضرت آدم و هبوط او، [۶۷]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۶۳۶، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۸]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۵۹۹، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶۹]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۶۴۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
حضرت نوح و طوفان زمان او، [۷۰]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۳۶۵، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۷۱]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۶۹۲، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۲]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۵۱۶، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
حضرت ابراهیم و گلستان شدن آتش بر او، [۷۳]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۳۴۷، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۴]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۳۶۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۵]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۵۱۰، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۷۶]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۵۳۴، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۷۷]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۲، ص۱۰۱۹، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
داستان یوسف و زلیخا، [۷۸]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ج۱، ص۷۶۳، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۹]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۳۴۳، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۸۰]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۵۴۱، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۸۱]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۲۳، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
تولد حضرت موسی و به آب انداختن او، [۸۲]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۲۱۰، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
حضرت موسی و کوه طور، [۸۳]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۲۳۰، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۸۴]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۷۰۴، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
داستان خضر و آب حیات، [۸۵]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۲۳۲، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۸۶]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۳۶۶، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
حضرت سلیمان و مور، [۸۷]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۳۸، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۸۸]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۵۶۲، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
حضرت عیسی و سخن گفتن او در گهواره و نَفَس حیات بخش او، [۸۹]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۵۳، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۹۰]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۷۸۰، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۹۱]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۸۷۲، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۹۲]
امیر معزّی، محمد بن عبدالملک، کلیات دیوان معزی، ص ۳۸، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۹۳]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۱۶۴، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۹۴]
قمر، آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسی، تهران ۱۳۶۹ش.
داستان قارون، [۹۵]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۵۶، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۹۶]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۵۰۹، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
اصحاب کهف [۹۷]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۲۸۹، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
و داستان آفرینش . [۹۸]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۳۷۵، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵.۲ - تلمیحات ملی و حماسیتلمیحات ملی و حماسی در آثار شاعران عهد سامانی و حتی اوایل دوره غزنوی، یعنی قبل از قرن پنجم، نسبتاً فراوان است، مثلاً رابعه قزداری [۹۹]
هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغه، ج ۱، بخش ۲، ص ۶۵۵، تهران، ۱۲۸۸ق.
به مانی، دقیقی [۱۰۰]
دقیقی، محمد بن احمد، دیوان، ص ۹۵ـ۹۶، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۶۸ش.
به فریدون و تشتر و زردشت، و رودکی به اوستا و زند و اژدها اشاره کردهاند. بعضی از این تلمیحات، همچون اشاره به زردشت و تشتر، در دورههای بعد بهکار نرفت.در آثار شاعران قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم توجه به اساطیر ایرانی بیشتر شد، [۱۰۱]
فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، ج۱، ص۶۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۱۰۲]
عنصری، حسن بن احمد، دیوان، ج۱، ص۲۱، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۱۰۳]
عنصری، حسن بن احمد، دیوان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
اما در نیمه دوم قرن پنجم تلمیح به اساطیر ایرانی و اعلام حماسی کم شد و تلمیحات صرفاً تکرارِ کار شاعران گذشته بدون نوآوری بود.در قرن ششم نیز تلمیح به اساطیر ایرانی کم شد و نوعی ضدیت با اساطیر ایرانی بهوجود آمد و حتی داستانهای غنایی هم ویژگیهای عربی یافتند و معشوقهای عرب مثل سَلْمی [۱۰۴]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۷۲، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۱۰۵]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۱۸۵، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
و عَفْرا [۱۰۶]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۸۳۷، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
در شعر مطرح گردیدند. در سبک عراقی، شاعران بندرت به اساطیر ایرانی اشاره میکردند. در سبک هندی کاربرد تلمیحات ملی و حماسی رونقی نداشت.در دوره بازگشت، بهسبب پیروی از اسلوب شاعران کهنِ سبک خراسانی، دوباره تلمیح به داستانهای ایرانی رواج یافت؛ چنانکه فتحعلیخان صبا در عین توجه به مضامین اسلامی به اساطیر ایرانی نیز التفات بسیار داشت. در شعر نو تلمیح به اعلام حماسی و داستانهای ملی کم شد، لیکن تلمیحات جدیدی به داستانها، وقایع و شخصیتهای ایران باستان در شعر نو وارد شد. [۱۰۷]
شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، پیشگفتار، ص ۱۷ـ۲۳، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۰۸]
اخوان ثالث، مهدی، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، ج۱، ص۲۲۵ـ۲۲۶، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۰۹]
اخوان ثالث، مهدی، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، ج۱، ص۲۸۹، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۱۰]
کسرایی، سیاوش، خون سیاوش، ج۱، ص۱۳۷ـ۱۵۷، تهران ۱۳۴۱ش.
تلمیحات ملی و حماسی عمدتاً اشاره دارد به داستانهای شاهنامه نظیر بیژن و منیژه، [۱۱۱]
منوچهری، احمد بن قوص، دیوان، ج۱، ص۶۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ش.
رستم، [۱۱۲]
فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، ج۱، ص۶۱، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۱۱۳]
فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، ج۱، ص۱۸۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
آرش کمانگیر، [۱۱۴]
دقیقی، محمد بن احمد، دیوان، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۶۸ش.
[۱۱۵]
انوری، محمد بن محمد (علی)، دیوان، ج۱، ص۳۶۴، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۱۶]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۴۶۲، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
اسکندر، [۱۱۷]
سعدسلمان، مسعود، دیوان، ج۱، ص۱۷۹، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۱۸]
انوری، محمد بن محمد (علی)، دیوان، ج۲، ص۵۷۲، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۱۹]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۳۶۴، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
موجودات اساطیری همچون اژدها [۱۲۰]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۳۷، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۱۲۱]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۳۴، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
و دیو [۱۲۲]
ناصرخسرو، دیوان، ج۱، ص۳۲۲، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران (۱۳۶۵ش).
[۱۲۳]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۴۷۲، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
و داستانهای عاشقانهای چون خسرو و شیرین، [۱۲۴]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۹۹۲، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۱۲۵]
عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، ص ۷۱، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
ویس و رامین [۱۲۶]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۹۵۸، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۱۲۷]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۱۰، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
و وامق و عذرا. [۱۲۸]
سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، ج۱، ص۵۱، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش).
[۱۲۹]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۷۸۹، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۱۳۰]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۱۰، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۱۳۱]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۴۷۴، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
علاوه بر تلمیحات اسلامی و ملی و حماسی، تلمیح ممکن است اشاره به حوادث تاریخی، باورهای عامیانه، احکام نجوم، مباحث جادوگری، علوم تعبیر رؤیا و پزشکی و جز اینها باشد. در ادبیات جدید گاه به داستانهای مشهور اروپایی و اسطورههای جهانی اشاره شده است. [۱۳۲]
شاملو، احمد، در جدالِ با خاموشی: منتخبِ چهارده دفتر شعر، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۳، تهران ۱۳۷۶ش.
[۱۳۳]
شاملو، احمد، در جدالِ با خاموشی: منتخبِ چهارده دفتر شعر، ج۱، ص۳۰۷ـ۳۱۱، تهران ۱۳۷۶ش.
۶ - کاربرد تلمیحاتتلمیحات اسلامی بیشتر در غزل و مثنوی کاربرد دارد. [۱۳۴]
شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، پیشگفتار، ص ۲۴، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۳۵]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۳۴۶، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۱۳۶]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ج۱، ص۵۷۳، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش.
[۱۳۷]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۲۳، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۳۸]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۷۰۸، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۳۹]
عطار، محمد بن ابراهیم، منطق الطیر: مقامات الطیور، ص ۳، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ش.
[۱۴۰]
عطار، محمد بن ابراهیم، منطق الطیر: مقامات الطیور، ص ۵، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ش.
[۱۴۱]
عطار، محمد بن ابراهیم، منطق الطیر: مقامات الطیور، ص ۳۶، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ش.
[۱۴۲]
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، ج ۱، دفتر اول، بیت ۲۶، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۱۴۳]
مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، ج ۳، دفتر پنجم، بیت ۲۰۳۵، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
تلمیحات ملی و حماسی بیشتر در قصیده، بهویژه در بخش پایانی آن بهکار میرود و شاعر از این طریق ممدوحش را بر شخصیتهایی که به آنان اشاره کرده است ترجیح میدهد. [۱۴۴]
فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، ج۱، ص۶۱، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۱۴۵]
فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۱۴۶]
عنصری، حسن بن احمد، دیوان، ج۱، ص۲۸، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۱۴۷]
عنصری، حسن بن احمد، دیوان، ج۱، ص۳۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
شاعران در استفاده از تلمیح در یک سطح نیستند؛ کاربرد آن بهعوامل متعددی از جمله اطلاعات میان علمی و فرهنگی شاعر بستگی دارد. لازمه دریافت تلمیح نیز اشتراک فرهنگی و اشتراک اطلاعات گوینده و شنونده است. تلمیح گاه آشکار است، مانند «یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور» [۱۴۸]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، ج۱، ص۵۱۶، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش.
و گاه مبهم، مانند «این مگر آن حکم باشگونه مصر است» [۱۴۹]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۳۵۶، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
که شنونده با تأمل بسیار درمییابد که شاعر به داستان یوسف و زلیخا و زندانی شدن غیرعادلانه یوسف اشاره کرده است.۷ - گونههای تلمیحدر کتب بدیع گاه به آرایههایی بر میخوریم که بر حسب تعریف، میتوان آنها را زیرمجموعۀ صنعت تلمیح و از گونههای مختلف آن بهشمار آورد. از آن جمله است: تضمین (همین مقاله) یا متضمن، اقتباس، حلّ و عقد (همین مقاله)، ارسال المثل. هریک از این صنایع، بهسبب شباهت و اشتراکی که با تلمیح دارند، گونهای تلمیح محسوب میشوند و به سبب اختلاف و تفاوتشان با تلمیح صنعتی مستقل و متفاوت بهشمار میآیند. ۸ - طبقهبندی موضوعیتلمیح را میتوان بر حسب موضوع و موارد آن نامگذاری و طبقهبندی کرد، چنانکه میتوان اشاره به آیه در سخن شاعر را تلمیح به آیه نامید؛ مثل بیتِ بحر تلخ و بحر شیرین در جهان/ در میانْشان بَرزَخٌ لایَبغیان [۱۵۰]
مولوی، مثنوی، ج ۱، بیت ۲۹۷، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۵۱]
سنایی، حدیقة الحقیقة، ج۱، ص۲۴۴، بیت ۳، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
اشاره به حکایات مشهور (نظیر قصص قرآنی)، مثلاً بیتِ گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی/ روا بود که ملامت کنی زلیخا را [۱۵۲]
سعدی، کلیات، ج۱، ص۳۴۳، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.
را میتوان تلمیح به حکایت خواند؛ و به همین صورت، میتوان از تلمیح به اساطیر، [۱۵۳]
حافظ، دیوان، غزل ۳۴۵، بیت ۵، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۸۱ش.
تلمیح به حدیث، [۱۵۴]
مولوی، مثنوی، ج۱، بیت ۲۴۰، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۸۲ش.
تلمیح به ارسال المثل [۱۵۵]
مولوی، مثنوی، ج ۴، بیت ۶۱۵، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۱۵۶]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج۱، ص۳۳۵، تهران، ۱۳۶۳ش.
و تلمیح به شعر [۱۵۷]
شفیعی کدکنی، محمدرضا، آیینهای برای صداها، ص۳۱۶، تهران، ۱۳۷۶ش.
سخن گفت.۹ - تلمیح در ادبیات عرباین واژه مصدر باب تفعیل از ریشۀ لمح، و در لغت بهمعنی به گوشۀ چشم اشاره کردن است و پس از جابهجایی دو واج، کلمۀ ملح از آن حاصل شده که معنیِ آن سخن ملیح گفتن است. تلمیح در اصطلاح علم بدیع آن است که در خلال کلام (نظم یا نثر) به یک داستان یا شعر تنها اشاره شود، بدون آنکه ذکری از آنها بهمیان آید، مانند این بیت از ابوتمام: فَواللٰه ما اَدْری اَ اَحلامُ نائمٍ/اَلَمَّتْ بنا اَم کان فی الرَّکبِ یوشَعُ، که اشاره دارد به داستان یوشع و درخواست توقف خورشید از سوی او. [۱۶۰]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۲، ص۵۸۷، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۶۱]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۲، ص۵۸۹، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۶۲]
طیبی، حسین، التبیان فی البیان، ج۱، ص۳۵۷، به کوشش توفیق فیل و عبداللطیف لطفاللٰه، کویت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
بهترین نوع تلمیح آن است که به شفافتر شدن معنای موردنظر کمک کند. [۱۶۴]
نابلسی، عبدالغنی، نفحات الازهار علی نسمات الاسحار، ج۱، ص۱۸۴، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
در پارهای از منابع بلاغی تعریف تلمیح گسترش بیشتری دارد و در آنها علاوه بر داستان و شعر، اشاره به آیات قرآن و احادیث، ضربالمثل و پند و حکمت نیز در کلام از باب تلمیح خوانده شده است [۱۶۸]
سیوطی، جلاالدین، شرح عقود الجمان، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.
(برای نمونههای تلمیح به قرآن و حدیث به این آدرس رجوع کنید: [۱۶۹]
عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، جم، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، عالمالکتب.
)برخی از منابع، تلمیح را همان حسن تضمین (همین مقاله) دانسته، و ابداعگر آن را ابن معتز معرفی کردهاند [۱۷۰]
حلی، صفیالدین، شرح الکافیة البدیعیة، ج۱، ص۳۲۸، به کوشش نسیب نشاوی، دمشق، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
[۱۷۱]
حلبی، محمود، حسن، التوسل الی صناعة الترسل، ج۱، ص۲۴۲، به کوشش اکرم عثمان یوسف، بغداد، ۱۹۸۰م.
و برخی نیز تلمیح را اقتباس یا ارسال مثل نامیدهاند خطیب قزوینی در الایضاح، اقتباس، تضمین و تلمیح را از یکدیگر بازشناخته، و آنها را از ملحقات سرقات دانسته است و برای هریک تعریفی مستقل ارائه میکند. [۱۷۴]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۲، ص۵۷۵، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷۵]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۲، ص۵۸۰، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۷۶]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۲، ص۵۸۷، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
تفتازانی نوعی از تلمیح را که به لُغز (= معما، چیستان) شباهت دارد، معرفی میکند. [۱۷۸]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی علوم البلاغة، ج۲، ص۵۹۰، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۰ - فهرست منابع(۱) ابن ابی اصبع، عبدالعظیم، تحریر التحبیر، به کوشش حفنی محمدشرف، قاهره، ۱۳۸۳ق. (۲) حلبی، محمود، حسن، التوسل الی صناعةالترسل، به کوشش اکرم عثمان یوسف، بغداد، ۱۹۸۰م. (۳) رودکی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، ۱۳۷۳ش. (۴) زمانی، کریم، شرح مثنوی معنوی، تهران، ۱۳۷۲ش. (۵) زوزنی، حسین، المصادر، به کوشش تقی بینش، مشهد، ۱۳۴۰ش. (۶) سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۷۹ش. (۷) سعدی، کلیات، به کوشش مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش. (۸) سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش. (۹) شفیعی کدکنی، محمدرضا، آیینهای برای صداها، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۰) شمس العلماء گرکانی، محمد، ابدع البدایع، تهران، ۱۳۲۸ق. (۱۱) علوی یمنی، یحیی، الطراز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م. (۱۲) رامپوری، غیاثالدین محمد، غیاث اللغات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۷ش. (۱۳) فروزانفر، بدیع الزمان، شرح مثنوی شریف، تهران، ۱۳۴۷ش. (۱۴) هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغه، تهران، ۱۲۸۸ق. (۱۵) همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۶) Lane, E W, Arabic-English Lexicon, Beirut, ۱۹۸۰؛ (۱۷) ابن حجۀ حموی، ابوبکر، خزانة الادب، دمشق، ۱۳۰۴ق؛ (۱۸) ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب؛ (۱۹) حلبی، محمود، حسن التوسل الى صناعة الترسل، به کوشش اکرم عثمان یوسف، بغداد، ۱۹۸۰م؛ (۲۰) سیوطی، جلاالدین، شرح عقود الجمان، قاهره، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م؛ (۲۱) حلی، صفیالدین، شرح الکافیة البدیعیة، به کوشش نسیب نشاوی، دمشق، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛ (۲۲) طیبی، حسین، التبیان فی البیان، به کوشش توفیق فیل و عبداللطیف لطفاللٰه، کویت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛ (۲۳) عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، عالمالکتب؛ (۲۴) علوی یمنی، یحیى، الطراز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م؛ (۲۵) نابلسی، عبدالغنی، نفحات الازهار على نسمات الاسحار، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛ (۲۶) نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی. (۲۷) قمر، آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسی، تهران ۱۳۶۹ش. (۲۸) آق اِوْلی، عبدالحسین، دُرَر الادب: در فن معانی، بیان، بدیع، (شیراز ۱۳۳۶ش، چاپ افست قم، بی تا). (۲۹) ابن فارض، دیوان، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۲. (۳۰) اخوان ثالث، مهدی، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم، تهران ۱۳۷۰ ش. (۳۱) امیر معزّی، محمد بن عبدالملک، کلیات دیوان معزی، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ ش. (۳۲) انوری، محمد بن محمد (علی)، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۴ ش. (۳۳) تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷. (۳۴) تقوی، نصراللّه، هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی، تهران ۱۳۱۷ ش. (۳۵) جرجانی، علی بن محمد، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵. (۳۶) حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، چاپ پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۶۲ ش. (۳۷) خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش. (۳۸) خطیب قزوینی، محمد بن عبدالرحمان، الایضاح فی علوم البلاغه: المعانی و البیان و البدیع، بیروت: دارالجیل (بی تا). (۳۹) دقیقی، محمد بن احمد، دیوان، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۶۸ش. (۴۰) رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش. (۴۱) سعدی، مصلح بن عبداللّه، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۴۰ش. (۴۲) سنایی، مجدود بن آدم، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ش). (۴۳) شاملو، احمد، در جدالِ با خاموشی: منتخبِ چهارده دفتر شعر، تهران ۱۳۷۶ش. (۴۴) شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ش). (۴۵) شمیسا، سیروس، فرهنگ تلمیحات، تهران ۱۳۶۶ش. (۴۶) شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران ۱۳۷۸ش. (۴۷) عطار، محمد بن ابراهیم، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش. (۴۸) عطار، محمد بن ابراهیم، منطق الطیر: مقامات الطیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۴۸ش. (۴۹) عنصری، حسن بن احمد، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش. (۵۰) فرخی سیستانی، علی بن جولوغ، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش. (۵۱) کاشفی، حسین بن علی، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، چاپ میرجلال الدین کزّازی، تهران ۱۳۶۹ش. (۵۲) کسرایی، سیاوش، خون سیاوش، تهران ۱۳۴۱ش. (۵۳) مازندرانی، محمدهادی بن محمدصالح، انوارالبلاغه: در فنون معانی، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ش. (۵۴) سعدسلمان، مسعود، دیوان، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران ۱۳۶۲ش. (۵۵) منوچهری، احمد بن قوص، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ش. (۵۶) مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش. (۵۷) مولوی، جلالالدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش. (۵۸) ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران (۱۳۶۵ش). (۵۹) نفیسی، سعید، محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران ۱۳۳۶ش. (۶۰) هاشمی، احمد، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، مصر ۱۳۵۸، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش؛ ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تلمیح»، شماره۳۸۵۰. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تلمیح»، شماره۶۰۷۶. ردههای این صفحه : ادبیات | اصطلاحات علم بدیع | علم بدیع | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی | مقالات دانشنامه جهان اسلام
|