زمان تقریبی مطالعه: 24 دقیقه
 

پلیدی






آلودگی‌های مادی و معنوی را پلیدی می‌گویند.

فهرست مندرجات

۱ - کاربرد واژه پلیدی در فارسی
۲ - مفاهیم دال بر پلیدی در عربی
۳ - کاربرد واژگان پلیدی در قرآن
۴ - واژه نجس
       ۴.۱ - معنای واژه نجس
       ۴.۲ - کاربرد آن در قرآن
       ۴.۳ - کاربرد آن در فقه
       ۴.۴ - اقسام نجاست
۵ - واژه رجس
       ۵.۱ - معنای واژه رجس
       ۵.۲ - عنصر مشترک معانی رجس
       ۵.۳ - کاربرد قرآنی رجس
۶ - واژه خبیث
       ۶.۱ - معنای واژه خبیث
       ۶.۲ - کاربرد خبیث در روایات
       ۶.۳ - کاربردهای خبیث
       ۶.۴ - مبالغه در واژه خبیث
۷ - واژه سوء
۸ - گونه‌های پلیدی
       ۸.۱ - آلودگی‌های بدنی
              ۸.۱.۱ - دوران حیض
              ۸.۱.۲ - جنابت
              ۸.۱.۳ - ناخن و موی زاید
              ۸.۱.۴ - لباس نجس
       ۸.۲ - اموال ناپاک
       ۸.۳ - خوراکهای ناپاک
       ۸.۴ - انسانهای ناپاک
              ۸.۴.۱ - کافران
              ۸.۴.۲ - مشرکان
              ۸.۴.۳ - راه تمییز انسان‌ها
       ۸.۵ - کارهای ناپاک
              ۸.۵.۱ - فواحش
              ۸.۵.۲ - منظور از فواحش
              ۸.۵.۳ - نمونه‌هایی از فواحش
       ۸.۶ - معبودهای ناپاک
              ۸.۶.۱ - بت‌ها
              ۸.۶.۲ - راه‌های پاک شدن
۹ - پاکان از نظر قرآن
۱۰ - عاقبت ناپاکان
۱۱ - فهرست منابع
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع

۱ - کاربرد واژه پلیدی در فارسی



این واژه در فارسی در بُعد جسمانی به معنای ناپاکی، چرک ، زباله ، سرگین و در بُعد روحی به معنای بدکاری ، تبهکاری ، گناه و هرگونه انحطاط اخلاقی آمده و با کلمه آلودگی مرادف است، جز آن‌که واژه پلیدی از کاربرد و تنوع بیشتری برخوردار‌است.
[۱] لغت‌نامه، ج۴، ص۴۹۸۲ ـ ۴۹۸۳.
[۲] فرهنگ فارسی، ج۱، ص‌۸۱۲، «پلیدی».


۲ - مفاهیم دال بر پلیدی در عربی



در عربی واژگان نجس ، رجس ، رجز ، خبیث ، فحشاء و سوء بر این مفهوم دلالت دارند.
[۳] نثر طوبی، ج۱، ص۴۴۰، «نجس».
[۴] نثر طوبی، ج۱، ص۲۹۰، «رجز».
[۵] نثر طوبی، ج۱، ص۲۹۱، «رجس».
[۶] نثر طوبی، ج۱، ص۲۱۰، «خبث».
[۷] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۹۴۴، «سوء».


۳ - کاربرد واژگان پلیدی در قرآن



واژگان مترادف با پلیدی جمعاً نزدیک به ۱۰۰ بار در قرآن به کار رفته‌اند و نیز آیاتی که با تعبیرهایی چون «اجتبنوا» از اموری پرهیز می‌دهد و نیز مجموعه مشتقات واژه تحریم به موضوع این مقاله ارتباط دارند. مفهوم پلیدی در قرآن در دو شکل جسمی و روحی ناشی از آلودگی‌های طبیعی و گناهان نمود یافته است.
[۸] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۱۳۰.


۴ - واژه نجس




۴.۱ - معنای واژه نجس


واژه نَجِس به معنای هر چیز یا شخص آلوده و ناپاک در برابر طاهر به کار می‌رود.
[۱۰] مقاییس اللغه، ج۵، ص۳۹۳.

عرب به درد بی‌درمان نیز نجس گفته و آویختن چیزی آلوده مانند استخوان مرده به افراد برای مصونیت از چشم‌زخم نیز تنجیس نامیده می‌شود.
[۱۲] مقاییس اللغه، ج۵، ص۳۹۴.
[۱۳] التحقیق، ج۱۲، ص۳۷، «نجس».


۴.۲ - کاربرد آن در قرآن


ماده نجس (ن‌ ـ‌ ج ـ س) یک بار در قرآن به شکل مصدری با فتح‌ جیم (نَجَس) و به معنای وصفی به کار رفته است، زیرا این مصدر گاه به معنای وصفی نیز به کار می‌رود که در این صورت از مبالغه و تأکید بیش‌تر نسبت به واژه «نَجِس» با کسر جیم برخوردار است.
[۱۵] التحقیق، ج۱۲، ص۳۷.


۴.۳ - کاربرد آن در فقه


واژه اخیر در اصطلاح فقهی به نوعی خاص از آلودگی‌ها که حکمی ویژه برای آن‌ها در شرع بیان شده، اطلاق می‌شود.
[۱۶] المصباح، ج۱، ص۵۹۴، «نجس».


۴.۴ - اقسام نجاست


نجاست به دو دسته مادی که با حواس جسمانی درک می‌شود و معنوی که با فهم قلبی و بصیرت قابل ادراک است تقسیم می‌شود.

۵ - واژه رجس




۵.۱ - معنای واژه رجس


واژه رِجْس به معنای آمیخته، آلوده،
[۱۸] مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۹۰، «رجس».
کثیف ، گندیده
[۱۹] المصباح، ج۱، ص۲۱۹، «رجس».
و هر چیز یا کاری که انسان آن را زننده و پلید می‌شمارد، به کار رفته
[۲۰] تهذیب اللغه، ج۱۰، ص۵۸۰، «رجس».
و برخی نیز آن را مرادف نجس
[۲۱] المصباح، ج۱، ص۲۱۹.
شمرده‌اند. کار زشت و گناه نیز رِجْس نامیده می‌شود.
[۲۲] المصباح، ج۱، ص۲۱۹.


۵.۲ - عنصر مشترک معانی رجس


عنصر مشترک در کاربردهای گوناگون این واژه، هر امر ناپسند و ناشایستی است که عقل ، عرف یا شریعت آن را تعیین می‌کند و ممکن است در اندیشه ، رفتار ، عقیده ، اخلاق ، عادت یا مواد طبیعت بروز کند.
[۲۳] التحقیق، ج۴، ص۵۲ ـ ۵۳، «رجس».


۵.۳ - کاربرد قرآنی رجس


واژه رِجْز در اصل به معنای دگرگونی و نابسامانی است
[۲۴] مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۸۹.
و در کاربردهای قرآنی آن در دو مفهوم آلودگی و عذاب
[۲۶] الصحاح، ج۳، ص۸۷۸، «رجز».
یا رفتارهای منتهی به آن
[۲۷] تهذیب اللغه، ج۱۰، ص۶۱۰، «رجز».
آمده است.
برخی واژه‌پژوهان عنصر مشترک در معانی مذکور را سختی و تنگنایی دانسته‌اند
[۲۸] التحقیق، ج۴، ص۴۹، «رجز».
که شامل مصادیقی چون شک ، اندوه ، فقر ، بدحالی ، بیماری ، سرگردانی و گمراهی می‌شود.
[۲۹] التحقیق، ج۴، ص۴۸ ـ ۵۰.
برخی از نحویان ، رجز و رجس را یک واژه به معنای عذاب شمرده‌اند.
[۳۰] جامع‌ البیان، ج۸، ص۴۲.


۶ - واژه خبیث




۶.۱ - معنای واژه خبیث


واژه خبیث در برابر طیّب ،
[۳۱] مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۳۸، «خبث».
به معنای پست و ناچیز، هر چیز نجس، مزه و بوی بد، گناه و بدکاری و هر امر حرامی به کار می‌رود.
[۳۲] المصباح، ج۱، ص۱۶۲، «خبث».
[۳۳] الغریبین، ج۲، ص۵۲۶.

ناپاکی که عنصر مشترک این مفهوم است گاه در مواد و اجسام پدیدار می‌شود و گاه در امور انسانی، اعمّ از پندار ، گفتار و کردار.
[۳۵] مفردات، ج۱، ص۲۷۲.
[۳۶] التحقیق، ج۳، ص۹ «خبث».


۶.۲ - کاربرد خبیث در روایات


واژه خبیث در روایات نیز در مورد شیطان ، گناه، کفر و شرک و فضولات انسان ، بسیار به کار رفته است.
[۳۷] الاکمال، ج۲، ص۲۲۶.
[۳۸] الغریبین، ج۲، ص۵۲۶ ـ ۵۲۷.


۶.۳ - کاربردهای خبیث


فحشاء از ریشه «ف ـ ح ـ ش» به پدیده‌های زشت و ناموزون و نامتعادل
[۳۹] المصباح، ج۱، ص۴۶۳.
[۴۰] مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۷۸، «فحش».
و غیر مطابق با حق گفته شده و در ارتباط با گفتار، کردار و رفتار و نیز حالات درونی انسان
[۴۲] التحقیق، ج۹، ص۳۶، «فحش».
به کار می‌رود.

۶.۴ - مبالغه در واژه خبیث


نکته قابل توجه در این کلمه ، مبالغه به کار رفته در آن است، چرا که فحشاء به زشتیِ واضح و روشن و نه هرگونه زشتی گفته می‌شود.
[۴۳] التحقیق، ج۱، ص۳۵ ـ ۳۶.


۷ - واژه سوء



سوء در برابر حسن ، در ارتباط با هرگونه ناپسندی به کار می‌رود
[۴۴] التحقیق، ج۵، ص۲۵۱، «سوء».
و در قرآن درباره شرک، زنا ، قتل و ناسزاگویی به کار رفته است.
[۴۵] الوجوه والنظائر، ج۱، ص۴۰۶، «سوء».


۸ - گونه‌های پلیدی



امور پلید در قرآن، شامل بدن ، اموال ، خوردنی‌ها، انسان‌ها، کارها و معبودها‌ می‌شود:

۸.۱ - آلودگی‌های بدنی


در آیاتی چند به آلودگی‌های مربوط به بدن انسان توجه و برخی دستورهای بهداشتی برای رفع آن‌ها بیان شده است.

۸.۱.۱ - دوران حیض


در آیه ۲۲۲ بقره: ۲ از دوره ماهانه زنان با واژه « أذی » یاد شده است.
برخی مفسران (بنابر این‌که «أذی» را به معنای « ضرر » در مقابل « نفع » بدانیم) به کارگیری این تعبیر را از جهت آلودگی پدید آمده برای زنان در این دوره دانسته و لزوم کناره‌گیری از آنان را در خصوص هم‌بستری و برای پرهیز از زیان‌های بهداشتی این عمل شمرده‌اند.
این ممنوعیت تا زمان پاک شدن زنان ادامه دارد: «و‌ یَسـَلونَکَ عَنِ المَحیضِ قُل هُوَ اَذیً فَاعتَزِلُوا النِّساءَ فِی المَحیضِ و لا تَقرَبوهُنَّ حَتّی یَطهُرنَ...».
[۴۸] جامع‌ البیان، ج۲، ص۵۱۷ ـ ۵۱۸.
[۴۹] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۱، ص۴۶۰.
[۵۰] احکام القرآن، ابن العربی، ج‌۱، ص‌۱۶۱.
در ادامه آیه، خداوند از دوستی خود نسبت به توبه کنندگان و پاکیزگان یاد می‌کند: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّ‌بینَ و یُحِبُّ المُتَطَهِّرین». در روایاتی ذیل این آیه به سنت عرب در استفاده از سنگ و گیاهان و... در پاک کردن نجاسات و دستور اسلام مبنی بر استفاده از آب در تطهیر اشاره شده و منظور از «متطهرین» کسانی دانسته شده که به حکم اسلام در طهارت با آب عمل می‌کنند.

۸.۱.۲ - جنابت


جنابت نیز در آیات دیگر نوعی پلیدی شمرده و دستور به تطهیر از آن داده شده است: «و اِن کُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا».
[۵۳] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۲، ص۵۱۳ ـ ۵۱۴.


۸.۱.۳ - ناخن و موی زاید


در ضمن آیات حج نیز پاکی بدن از آلودگی‌های بدنی مانند ناخن و موی زاید دستور داده شده است: «ثُمَّ لیَقضوا تَفَثَهُم».
[۵۵] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۳۵۱.
[۵۶] زبدة البیان، ج۱، ص۳۰۲.


۸.۱.۴ - لباس نجس


به بهداشت پوشاک نیز در آیه ۴‌ مدثّر: ۷۴ توجه شده است: «و ثیابَکَ فَطَهِّر».
مفسران منظور از این سفارش را پاکیزه کردن لباس‌ها از نجاسات دانسته‌اند که در دوران جاهلیت مرسوم نبوده است.
[۵۹] جامع‌ البیان، ج۲۹، ص۱۸۱ ـ ۱۸۳.
نزول این فرمان در کنار دستورهای مهم دیگری در ارتباط با توحید و مبانی اساسی اسلام در آغاز بعثت نشان میزان توجه قرآن به بهداشت و پاکی از آلودگی‌های مادی است،
[۶۰] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۷۰۴ ـ ۷۰۵.
افزون بر این برخی تأویلات نیز در ارتباط با این آیه مطرح شده که آلودگی مورد نظر را به موارد معنوی نیز تعمیم می‌دهد.
[۶۱] جامع‌ البیان، ج۲۹، ص۱۸۱ ـ ۱۸۳.


۸.۲ - اموال ناپاک


در قرآن از اموال حرام مانند رشوه و سود به دست آمده از کارهای نامشروع، با تعبیر « سُحْت » یاد شده است: «یُسـرِعونَ فِی الاِثمِ و العُدونِ و اَکلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما کانوا یَعمَلون».
واژه‌شناسان این کلمه را به معنای زشت و مایه عار و ننگ و موجب فساد و نابودی دانسته‌اند.
در آیات دیگری نیز اموال حرام، خبیث نامیده شده است: «و لا تَتَبَدَّلوا الخَبیثَ بِالطَّیِّبِ». مفسران با توجه به سیاق آیه آن را در ارتباط با تصرف بی‌ضابطه و غیر مجاز در اموال یتیمان و آن را مصداق تصرف در اموال حرام شمرده‌اند
[۶۸] جامع‌ البیان، ج۳، ص۳۰۳.
[۶۹] الکشاف، ج۱، ص۴۶۵.
هم‌چنین خداوند به انفاق اموال پاک سفارش کرده، بهره‌برداری از اموال ناپاک را در راه خیر نیز نادرست می‌شمرد: «و‌ لا تَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ».

مفسران منظور از خبیث را در این آیه، هرگونه مال حرام مانند ربا دانسته‌اند.
[۷۲] جامع‌ البیان، ج۳، ص۱۱۶.


۸.۳ - خوراکهای ناپاک


قرآن به مصرف غذاهای پاک سفارش کرده است: «یَسـَلونَکَ ما ذا اُحِلَّ لَهُم قُل اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبـت...» و در آیات دیگر از پیامبر به عنوان کسی یاد شده که « طیبات » را حلال و « خبائث » را حرام کرده است: «و یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبـتِ و یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِث...».
مفسران منظور از خبائث را هرگونه پلیدی از جمله غذاهای ناپاک شمرده
[۷۶] الکشاف، ج۲، ص۱۶۵.
و با توجه به ذکر تنها چند خوراک حرام در قرآن مانند شراب ، گوشت خوک و مردار ، به کارگیری این واژه را جهت رفع توهم حلال بودن هر غذایی جز موارد مذکور شمرده‌اند.
فقها برای شناسایی دیگر موارد غذاهای حرام به روایات مراجعه می‌کنند.

۸.۴ - انسانهای ناپاک


انسان‌ها از دیدگاه قرآن یکسان نیستند و به دو دسته پاک و ناپاک تقسیم می‌شوند: «قُل لا یَستَوِی الخَبیثُ و الطَّیِّب».

۸.۴.۱ - کافران


مفسران در بیان معیار پاکی و ناپاکی از ایمان و کفر یا نیکوکاری و گنهکاری یاد کرده‌اند.
[۸۰] جامع‌ البیان، ج۷، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.
برخی نیز طیب و خبیث را تعبیری عام برای بیان هر گونه پندار، کردار و رفتار شایسته و ناشایست شمرده
[۸۲] تفسیر قرطبی، ج۵ ـ ۶، ص۲۱۱.
و گروهی نیز در جست و جوی منشأ اصلی ناپاکی انسان، از جهل و معصیت و در نقطه مقابل از شناخت خدا و اطاعت از او یاد کرده‌اند.
خداوند این دو دسته از انسان‌ها را به زمین حاصل‌خیز و بایر تشبیه می‌کند که به هنگام نزول باران ، زمین نخست از گیاهان مفید باردار می‌شود و زمین دوم از خار و خاشاک یا به کلی بی‌بار می‌ماند: «و البَلَدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ و الَّذی خَبُثَ لا یَخرُجُ اِلاّ نَکِدًا...». این تشبیه از آن روست که قرآن برای دل‌های مؤمنان مفید واقع شده، کارهای نیک از ایشان سر می‌زند؛ اما کافران از قرآن بهره‌ای نبرده، بهره‌ای نیز از ایشان سر نمی‌زند.
[۸۵] جامع‌ البیان، ج۸، ص۲۷۵ ـ ۲۷۶.

در روایات شیعه این تشبیه بر امامان که دانش‌های الهی خود را عرضه می‌کنند و دشمنانشان که جز دروغ و فساد از ایشان پدید نمی‌آید تطبیق شده است.
[۸۷] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۶۳.


۸.۴.۲ - مشرکان


در قرآن از مشرکان نیز با واژه نجس یاد شده: «اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَس» و از ورود آن‌ها به مسجدالحرام پرهیز داده شده است: «فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هـذا».
مفسران و فقیهان در بیان نوع این نجاست به دو نظر گراییده‌اند: برخی آن را نجاست ظاهری پنداشته، از لزوم اجتناب از آن‌ها و تطهیر در صورت تماس با ایشان یاد کرده‌اند
[۹۰] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۱۳۰.
اما گروه دیگر آن را نجاست معنوی شمرده‌اند.
[۹۲] احکام القرآن، ابن العربی، ج۲، ص۹۱۳.
[۹۳] زبدة البیان، ج۱، ص۶۷.

دسته دوم گاه در بیان وجه این نجاست، آنان را هم‌چون افراد جنب دانسته‌اند که حق ورود به مسجدالحرام ندارند،
[۹۴] جامع‌ البیان، ج۱۰، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶.
یا از آلودگی فکر و اندیشه شرک که نجاست روحانی است
[۹۵] التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۷۷.
و لزوم کناره‌گیری و مصونیت فرهنگی مسلمانان از مشرکان
[۹۶] الکشاف، ج۲، ص۳۰۲.
یاد کرده‌اند.
این گروه در دفاع از دیدگاه خود به آیات دیگری از قرآن استناد می‌کنند که منافقان یا عموم کافران را پلید می‌شمرد: «فَاَعرِضوا عَنهُم اِنَّهُم رِجسٌ و مَأوهُم جَهَنَّم» «و‌اَمَّا الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجسـًا اِلی رِجسِهِم و ماتوا و هُم کـفِرون» و روشن است که کسی از نجاست منافقان سخن نگفته است
[۹۹] جامع‌ البیان، ج۱۱، ص۹۴ ـ ۹۷.
بنابراین وحدت سیاق از آیاتی که از پلیدی منافقان و کافران یاد کرده، اقتضا می‌کند که این پلیدی بر نوع معنوی حمل شود.
گاه نیز به روایاتی از پیامبر مبنی بر طهارت بدنی مشرکان و داده‌های متعدد تاریخی مبنی بر ورود آزادانه کافران به مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و عدم اجتناب ظاهری مسلمانان از ایشان استناد شده
[۱۰۰] احکام‌ القرآن، جصاص، ج۲، ص۱۳۰ ـ ۱۳۱.
و ادعای اجماع بر این مسئله نیز شده است، با این حال مخالفان با تمسک به ظاهر آیه و نیز برخی روایات، از نجاست ظاهری کافران دفاع کرده‌اند.

۸.۴.۳ - راه تمییز انسان‌ها


انسان‌های پاک و ناپاک از راه آزمایش‌های الهی از هم تمییز داده می‌شوند: «ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ المُؤمِنِینَ عَلی ما اَنتُم عَلَیهِ حَتّی یَمیزَ الخَبیثَ مِنَ الطَّیِّب...». نمونه‌هایی مانند هجرت و جهاد به روشنی می‌تواند مؤمنان واقعی را باز‌شناساند؛ جنگ احد از نمونه‌های تاریخی این معیار شمرده شده است.
[۱۰۴] جامع‌ البیان، ج۴، ص۲۴۹.

آنان که در این آزمایش‌ها بر گمراهی و سرکشی خود اصرار ورزند، در پلیدی غوطه‌ور گشته، از نعمت پاکی ایمان و طهارت الهی اسلام محروم خواهند ماند: «الَّذینَ لَم یُرِدِ اللّهُ اَن یُطَهِّرَ قُلوبَهُم لَهُم فِی‌ الدُّنیا خِزیٌ و لَهُم فِی الأخِرَةِ عَذابٌ عَظیم»
[۱۰۶] جامع‌ البیان، ج۶، ص۳۲۴.
[۱۰۸] التفسیر الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۸.
و آلودگی باطنشان روزافزون شده، پندارهای باطل و کردارهای زشتشان فزونی خواهد یافت
[۱۱۳] تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۱۸.
و در آخرت نیز از پلیدی گناهان پاک نخواهند شد: «اُولئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِی الأخِرَةِ و لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ و لا یَنظُرُ اِلَیهِم یَومَ القِیـمَةِ و لا یُزَکّیهِم و لَهُم عَذابٌ اَلِیم».
[۱۱۷] جامع‌ البیان، ج۳، ص۴۳۵.


در نقطه مقابل، گروهی نیز در فرآیند ایمان از آلودگی‌های گوناگون عقیدتی، رفتاری و اخلاقی پاک گشته، طهارت الهی نصیبشان می‌شود. حضرت مریم
[۱۲۰] الکشاف، ج۱، ص۳۶۲.
و خاندان پیامبر
[۱۲۴] احکام القرآن، ابن العربی، ج۳، ص۱۵۳۸.
از نمونه‌های برخوردار از پاکی الهی در قرآن هستند.

۸.۵ - کارهای ناپاک


در قرآن افزون بر شناسایی انسان‌های پاک و ناپاک به معرفی کارهای شایسته و ناشایست نیز پرداخته شده و از آن‌ها با واژگانی مانند طیب و خبیث و جمع آن‌ها به صورت طیبات و خبائث یاد شده است.

۸.۵.۱ - فواحش


واژه فاحشه و جمع آن فواحش نیز برای کارهای ناشایست به کار رفته است: «اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَوحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ و الاِثمَ و البَغیَ بِغَیرِ الحَقِّ و اَن تُشرِکوا بِاللّه...». طواف برهنه از رسم‌های مشرکان و زنا و تجاوز به حقوق مردم و شرک و بهتان بر خدا با جعل احکامی مانند سائبه ، حامیه و وصیله از مصادیق کارهای ناشایست شمرده شده است.
[۱۲۷] جامع‌ البیان، ج۸، ص۲۱۸ ـ ۲۱۹.

در آیه دیگری نیز در ضمن شمارش محرمات در عبارتی عام از هرگونه نزدیکی به فواحش پرهیز داده شده است: «و لا تَقرَبُوا الفَوحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَن» و نیز از شیطان به عنوان کسی که فرمان به انجام چنین کارهایی می‌دهد یاد شده است: «و لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـن... اِنَّما یَأ مُرُکُم بِالسُّوءِ والفَحشاء...».

۸.۵.۲ - منظور از فواحش


مفسران منظور از فواحش را هر کار بسیار ناشایستی دانسته‌اند که در زمره گناهان کبیره به شمار می‌آید و در بیان مصادیق آن از شرک، زنا و شراب‌خواری به عنوان نمونه‌های شاخص یاد کرده‌اند.
[۱۳۱] مجمع‌ البیان، ج۲، ص۴۶۰.
[۱۳۲] مجمع البیان، ج ۴، ص‌۶۴۰.


۸.۵.۳ - نمونه‌هایی از فواحش


در آیه ۹۰‌ مائده : ۵ به برخی از این نمونه‌ها تصریح شده است: «اِنَّمَا الخَمرُ و المَیسِرُ و الاَنصابُ و الاَزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطـنِ فَاجتَنِبوه...». روشن است که پدیده‌های مذکور به خودی خود پلید نیستند، بلکه این حکم بر کاربرد آن‌ها در گناهان قرار داده شده است.
تعبیر مطلق و بدون قید و شرط «فَاجتَنِبوهُ» نیز گویای ممنوعیت هر گونه استفاده، اعم از تولید، مصرف و توزیع است.
[۱۳۶] تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۸۷.
در ماجرای قوم لوط نیز از بزه‌کاری ایشان با واژه خبائث یاد شده است: «و‌ لوطـًا... نَجَّینـهُ مِنَ القَریَةِ الَّتی کانَت تَعمَلُ الخَبـئِثَ اِنَّهُم کانوا قَومَ سَوء فـسِقین».
[۱۳۸] جامع‌ البیان، ج۱۷، ص۶۵.

در مواردی نیز از تشبیهاتی برای نشان دادن ماهیت زشت و پلید گناهان استفاده شده است که تشبیه غیبت به خوردن گوشت مردار نمونه‌ای از آن است.
[۱۴۰] غرائب القرآن، ج۶، ص۱۶۷.
تعبیر عام «و الرُّجزَ فَاهجُر» نیز با شمول بر انواع گوناگون گناهان به ماهیت آلاینده آن‌ها اشاره دارد.
[۱۴۲] جامع‌ البیان، ج۲۹، ص۱۸۵.


۸.۶ - معبودهای ناپاک



۸.۶.۱ - بت‌ها


در قرآن از بت‌ها و معبودهای دروغین به عنوان نوعی پلیدی و آلودگی یاد شده که باید خانه خدا و‌ به‌طور کلی ساحت پرستش از آن‌ها پاک گردد: «فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الاَوثـن»
[۱۴۵] جامع‌ البیان، ج۱۷، ص۲۰۲.
و نیز خداوند به حضرت ابراهیم فرمان می‌دهد که خانه او را از آلودگی‌ها پاک سازد: «و عَهِدنا اِلی اِبرهیمَ و اِسمـعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّائِفینَ و العـکِفینَ و الرُّکَّعِ السُّجود».
تعبیر تطهیر گرچه شامل برطرف کردن هر گونه آلودگی می‌شود
[۱۴۷] تفسیر قمی، ج۱، ص۸۷.
[۱۴۹] الکشاف، ج۱، ص۱۸۵.
اما یکی از مصادیق بارز آن با توجه به پلید شمردن بت‌ها در دیگر آیات می‌تواند ناظر به معبودهای دروغین مشرکان باشد که آن‌ها را در خانه خدا قرار می‌دادند.
[۱۵۰] جامع‌ البیان، ج۱، ص۷۴۹.
[۱۵۱] جامع‌ البیان، ج۱۷، ص۱۸۷.


۸.۶.۲ - راه‌های پاک شدن


قرآن در کنار ذکر پلیدی‌ها و دستور به پرهیز از آن‌ها از راه‌های پاکی از این آلودگی‌ها نیز یاد کرده است که نمونه‌هایی چون نماز : «اِنَّ الصَّلوةَ تَنهی عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَر»؛ صدقه : «خُذ‌ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم»؛
[۱۵۵] جامع‌ البیان، ج۱۱، ص۲۴ ـ ۲۵.
وضو: «اِذا قُمتُم اِلَی الصَّلوةِ فَاغسِلوا وُجوهَکُم... و اِن کُنتُم جُنُبـًا فَاطَّهَّروا... ما یُریدُ اللّهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَج و لـکِن یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم...»
[۱۵۷] جامع‌ البیان، ج۶، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.
و سخن گفتن از پس پرده و عدم رو در رویی با همسران پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) : «و اِذا سَاَلتُموهُنَّ مَتـعـًا فَسـَلوهُنَّ مِن وراءِ حِجاب ذلِکُم اَطهَرُ لِقُلوبِکُم و قُلوبِهِنَّ»
[۱۵۹] جامع‌ البیان، ج۲۲، ص۴۸ ـ ۴۹.
از این قبیل است.

۹ - پاکان از نظر قرآن



در دسته‌ای از آیات خداوند از رستگاری انسان‌های پاک یاد کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی». مفسران منظور از تزکّی را پرهیز از شرک و کفر و دیگر گناهان و فرمان‌برداری از دستورهای خداوند دانسته‌اند.
[۱۶۲] جامع‌ البیان، ج۳۰، ص۱۹۴ ـ ۱۹۵.
[۱۶۳] جامع‌ البیان، ج۳۰، ص۲۶۶ ـ ۲۶۸.


۱۰ - عاقبت ناپاکان



قرآن در نگاهی پایانی به موضوع پلیدی از جهنم به عنوان محل گرد آمدن همه کافران و منافقان و در بیانی عام همه آلودگی‌های معنوی یاد کرده: «اِنَّ اللّهَ جامِعُ المُنـفِقینَ و الکـفِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعا» و حتی خوراک جهنمیان نیز ناپاک و پلید شمرده شده است: «لا یَذوقونَ فیها بَردًا و لا‌شَرابـا اِلاّ حَمیمـًا و غَسّاقـا».
[۱۶۸] تفسیر ماوردی، ج۶، ص۱۸۷.


۱۱ - فهرست منابع



احکام القرآن، ابن العربی؛ احکام القرآن، جصاص؛ احکام‌القرآن، شافعی؛ الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والختلف فی الاسماء والکنی والانساب؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تهذیب اللغه؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ زبدة البیان فی براهین احکام القرآن؛ الصحاح تاج‌اللغة و صحاح‌العربیه؛ الغریبین فی‌القرآن و‌الحدیث؛ فرهنگ فارسی؛ الکشاف؛ لسان‌العرب؛ لغت نامه؛ مجمع‌البحرین؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ معجم مقاییس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نثر طوبی؛ النکت والعیون، ماوردی؛ الوجوه والنظائر لالفاظ کتاب الله العزیز.

۱۲ - پانویس


 
۱. لغت‌نامه، ج۴، ص۴۹۸۲ ـ ۴۹۸۳.
۲. فرهنگ فارسی، ج۱، ص‌۸۱۲، «پلیدی».
۳. نثر طوبی، ج۱، ص۴۴۰، «نجس».
۴. نثر طوبی، ج۱، ص۲۹۰، «رجز».
۵. نثر طوبی، ج۱، ص۲۹۱، «رجس».
۶. نثر طوبی، ج۱، ص۲۱۰، «خبث».
۷. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۹۴۴، «سوء».
۸. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۱۳۰.
۹. لسان العرب، ج۶، ص۲۲۶، «نجس».    
۱۰. مقاییس اللغه، ج۵، ص۳۹۳.
۱۱. مفردات، ج۱، ص۴۸۳، «نجس».    
۱۲. مقاییس اللغه، ج۵، ص۳۹۴.
۱۳. التحقیق، ج۱۲، ص۳۷، «نجس».
۱۴. توبه/سوره۹، آیه۲۸.    
۱۵. التحقیق، ج۱۲، ص۳۷.
۱۶. المصباح، ج۱، ص۵۹۴، «نجس».
۱۷. مفردات، ج۱، ص۴۸۳.    
۱۸. مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۹۰، «رجس».
۱۹. المصباح، ج۱، ص۲۱۹، «رجس».
۲۰. تهذیب اللغه، ج۱۰، ص۵۸۰، «رجس».
۲۱. المصباح، ج۱، ص۲۱۹.
۲۲. المصباح، ج۱، ص۲۱۹.
۲۳. التحقیق، ج۴، ص۵۲ ـ ۵۳، «رجس».
۲۴. مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۸۹.
۲۵. مفردات، ج۱، ص۱۸۷، «رجز».    
۲۶. الصحاح، ج۳، ص۸۷۸، «رجز».
۲۷. تهذیب اللغه، ج۱۰، ص۶۱۰، «رجز».
۲۸. التحقیق، ج۴، ص۴۹، «رجز».
۲۹. التحقیق، ج۴، ص۴۸ ـ ۵۰.
۳۰. جامع‌ البیان، ج۸، ص۴۲.
۳۱. مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۳۸، «خبث».
۳۲. المصباح، ج۱، ص۱۶۲، «خبث».
۳۳. الغریبین، ج۲، ص۵۲۶.
۳۴. التبیان، ج۷، ص۴۲۴.    
۳۵. مفردات، ج۱، ص۲۷۲.
۳۶. التحقیق، ج۳، ص۹ «خبث».
۳۷. الاکمال، ج۲، ص۲۲۶.
۳۸. الغریبین، ج۲، ص۵۲۶ ـ ۵۲۷.
۳۹. المصباح، ج۱، ص۴۶۳.
۴۰. مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۷۸، «فحش».
۴۱. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۲. «فحش».    
۴۲. التحقیق، ج۹، ص۳۶، «فحش».
۴۳. التحقیق، ج۱، ص۳۵ ـ ۳۶.
۴۴. التحقیق، ج۵، ص۲۵۱، «سوء».
۴۵. الوجوه والنظائر، ج۱، ص۴۰۶، «سوء».
۴۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۴۷. المیزان، ج۲، ص۲۰۷.    
۴۸. جامع‌ البیان، ج۲، ص۵۱۷ ـ ۵۱۸.
۴۹. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۱، ص۴۶۰.
۵۰. احکام القرآن، ابن العربی، ج‌۱، ص‌۱۶۱.
۵۱. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۰۹ ۱۱۰.    
۵۲. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۵۳. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۲، ص۵۱۳ ـ ۵۱۴.
۵۴. حجّ/سوره۲۲، آیه۲۹.    
۵۵. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۳۵۱.
۵۶. زبدة البیان، ج۱، ص۳۰۲.
۵۷. نمونه، ج ۱۴، ص ۸۶۸۷.    
۵۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۴.    
۵۹. جامع‌ البیان، ج۲۹، ص۱۸۱ ـ ۱۸۳.
۶۰. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۷۰۴ ـ ۷۰۵.
۶۱. جامع‌ البیان، ج۲۹، ص۱۸۱ ـ ۱۸۳.
۶۲. مجمع‌ البیان، ج‌۱۰، ص۱۷۴.    
۶۳. مائده/سوره۵، آیه۶۲.    
۶۴. مفردات، ج۱، ص۲۲۵.    
۶۵. مجمع البحرین، ج۲، ص۳۴۳ ۳۴۴.    
۶۶. لسان العرب، ج۲، ص۴۱.    
۶۷. نساء/سوره۴، آیه۲.    
۶۸. جامع‌ البیان، ج۳، ص۳۰۳.
۶۹. الکشاف، ج۱، ص۴۶۵.
۷۰. مجمع‌ البیان، ج۳، ص۹.    
۷۱. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.    
۷۲. جامع‌ البیان، ج۳، ص۱۱۶.
۷۳. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۴۹.    
۷۴. مائده/سوره۵، آیه۴.    
۷۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۷۶. الکشاف، ج۲، ص۱۶۵.
۷۷. التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۲۲۰.    
۷۸. احکام القرآن، شافعی، ج۲، ص۸۸ ۸۹.    
۷۹. مائده/سوره۵، آیه۱۰۰.    
۸۰. جامع‌ البیان، ج۷، ص۱۰۶ ـ ۱۰۷.
۸۱. مجمع‌ البیان، ج۳، ص۴۲۶.    
۸۲. تفسیر قرطبی، ج۵ ـ ۶، ص۲۱۱.
۸۳. التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۱۰۳.    
۸۴. اعراف/سوره۷، آیه۵۸.    
۸۵. جامع‌ البیان، ج۸، ص۲۷۵ ـ ۲۷۶.
۸۶. التبیان، ج۴، ص۴۳۲ ۴۳۳.    
۸۷. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۶۳.
۸۸. توبه/سوره۹، آیه۲۸.    
۸۹. التبیان، ج۵، ص۲۰۰ ۲۰۱.    
۹۰. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۳، ص۱۳۰.
۹۱. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۴.    
۹۲. احکام القرآن، ابن العربی، ج۲، ص۹۱۳.
۹۳. زبدة البیان، ج۱، ص۶۷.
۹۴. جامع‌ البیان، ج۱۰، ص۱۳۵ ـ ۱۳۶.
۹۵. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۷۷.
۹۶. الکشاف، ج۲، ص۳۰۲.
۹۷. توبه/سوره۹، آیه۹۵.    
۹۸. توبه/سوره۹، آیه۱۲۵.    
۹۹. جامع‌ البیان، ج۱۱، ص۹۴ ـ ۹۷.
۱۰۰. احکام‌ القرآن، جصاص، ج۲، ص۱۳۰ ـ ۱۳۱.
۱۰۱. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۴.    
۱۰۲. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۴ ۲۵.    
۱۰۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۹.    
۱۰۴. جامع‌ البیان، ج۴، ص۲۴۹.
۱۰۵. مجمع‌ البیان، ج۲، ص۴۵۷.    
۱۰۶. جامع‌ البیان، ج۶، ص۳۲۴.
۱۰۷. مجمع‌ البیان، ج۳، ص۳۳۷.    
۱۰۸. التفسیر الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۸.
۱۰۹. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۱۱۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۵.    
۱۱۱. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۰.    
۱۱۲. توبه/سوره۹، آیه۱۲۵.    
۱۱۳. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۱۸.
۱۱۴. التبیان، ج۴، ص۲۶۸ ۲۶۹.    
۱۱۵. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۳۱.    
۱۱۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۷.    
۱۱۷. جامع‌ البیان، ج۳، ص۴۳۵.
۱۱۸. مجمع‌ البیان، ج۲، ص۳۲۷.    
۱۱۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۲.    
۱۲۰. الکشاف، ج۱، ص۳۶۲.
۱۲۱. مجمع‌ البیان، ج۲، ص۲۹۰.    
۱۲۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۱۲۳. التبیان، ج۸، ص۳۳۹ ۳۴۰.    
۱۲۴. احکام القرآن، ابن العربی، ج۳، ص۱۵۳۸.
۱۲۵. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۱۶۰.    
۱۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.    
۱۲۷. جامع‌ البیان، ج۸، ص۲۱۸ ـ ۲۱۹.
۱۲۸. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۱۲۹. بقره/سوره۲، آیه۱۶۹.    
۱۳۰. التبیان، ج۴، ص۳۱۵.    
۱۳۱. مجمع‌ البیان، ج۲، ص۴۶۰.
۱۳۲. مجمع البیان، ج ۴، ص‌۶۴۰.
۱۳۳. التفسیر الکبیر، ج۱۴، ص۶۵.    
۱۳۴. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۱۳۵. مجمع‌ البیان، ج۳، ص۴۱۰.    
۱۳۶. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۸۷.
۱۳۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۴.    
۱۳۸. جامع‌ البیان، ج۱۷، ص۶۵.
۱۳۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲.    
۱۴۰. غرائب القرآن، ج۶، ص۱۶۷.
۱۴۱. مدثّر/سوره۷۴، آیه۵.    
۱۴۲. جامع‌ البیان، ج۲۹، ص۱۸۵.
۱۴۳. مجمع‌ البیان، ج۱۰، ص‌۱۷۵.    
۱۴۴. حجّ/سوره۲۲، آیه۳۰.    
۱۴۵. جامع‌ البیان، ج۱۷، ص۲۰۲.
۱۴۶. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۱۴۷. تفسیر قمی، ج۱، ص۸۷.
۱۴۸. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۹.    
۱۴۹. الکشاف، ج۱، ص۱۸۵.
۱۵۰. جامع‌ البیان، ج۱، ص۷۴۹.
۱۵۱. جامع‌ البیان، ج۱۷، ص۱۸۷.
۱۵۲. مجمع‌ البیان، ج۱، ص۳۸۲.    
۱۵۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۵.    
۱۵۴. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۱۵۵. جامع‌ البیان، ج۱۱، ص۲۴ ـ ۲۵.
۱۵۶. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۱۵۷. جامع‌ البیان، ج۶، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.
۱۵۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۵۹. جامع‌ البیان، ج۲۲، ص۴۸ ـ ۴۹.
۱۶۰. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۴.    
۱۶۱. شمس/سوره۹۱، آیه۹.    
۱۶۲. جامع‌ البیان، ج۳۰، ص۱۹۴ ـ ۱۹۵.
۱۶۳. جامع‌ البیان، ج۳۰، ص۲۶۶ ـ ۲۶۸.
۱۶۴. نمونه، ‌ ج ۲۶، ص ۴۰۲۴۰۳.    
۱۶۵. نساء/سوره۴، آیه۱۴۰.    
۱۶۶. نبأ/سوره۷۸، آیه۲۵.    
۱۶۷. مجمع‌ البیان، ج۱۰، ص۲۴۴.    
۱۶۸. تفسیر ماوردی، ج۶، ص۱۸۷.


۱۳ - منبع


دانشنامه موضوعی قرآن.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی | واژه شناسی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.