تابع (ریاضیات)
یک تابِع یا پَردازه به پارسی، در ریاضیات یک رابطه دوتایی روی دو مجموعه است که هر عنصر در مجموعه اول را دقیقاً به یک عنصر در مجموعه دوم مرتبط میکند. مثالهای معمول در این زمینه، توابعی از اعداد صحیح به اعداد صحیح یا از اعداد حقیقی به اعداد حقیقی است.
در اصل توابع ایدهآلسازی این که چگونه یک متغیر بر متغیری دیگر وابسته است بودند. برای نمونه، موقعیت یک سیاره تابعی از زمان است. از لحاظ تاریخی، در پایان سده هفده میلادی این مفهوم توسط حسابان توضیح داده میشد و تا سده نوزدهم توابعی که در نظر گرفته میشدند دیفرانسیلپذیر بودند. مفهوم یک تابع در پایان سده ۱۹ از دیدگاه نظریه مجموعهها رسمی شد و این امر دامنه کاربرد این مفهوم را تا حد زیادی افزایش داد.
تابع یک پروسه یا رابطهای است که دستهای از یک x در دامنه X را به یک y در دامنه Yها متصل میکند، که به آن همدامنه تابع میگویند. معمولا آن را با حرفهایی مانند f، g یا h نشان میدهند.
اگر تابعمان f خوانده میشود، رابطه آن به شکل y = f (x) نشان داده میشود. در این رابطه، x شناسه تابع یا ورودی تابع است و y «خروجی» تابع است. نمادی که برای نشان دادن ورودی استفاده میشود یک متغیر از تابع است، برای نمونه f متغیر x است.
از توابع بهطور گستردهای در گونههای مختلف علم و بیشتر در ریاضیات استفاده میشود. گفته شدهاست که توابع «موضوعات اصلی تحقیق» در بیشتر رشتههای ریاضیات است.
تاریخچه
عمرخیام برای حل معادله درجه سوم از روش برخورد یک سهمی و یک دایره استفاده کرد که میتواند اولین برداشت ریاضیدان از مفهوم تابع محسوب شود
اولین بار شرف الدین طوسی ریاضیدان مسلمان قرن ۱۲ میلادی هنگامی که بدنبال یافتن امکان وجود ریشه های مثبت و حقیقی برای معادله درجه سوم میگشت این معادله را برابر با مقدار ثابت قرار داد و در مورد آن مقدار ثابت و ارتباط آن با ریشه های معادله بحث کرد که بدین ترتیب اولین دانشمندی شد که مفهوم تابع را وارد ریاضیات کرد
بعدها مفهوم تابع توسط گوتفرید لایبنیتس در سال ۱۶۹۴ در اروپا مطرح شد که هدف آن توصیف کمیتی وابسته به یک منحنی در نقطه ای خاص بود. (مانند شیب منحنی یا مشتق) امروزه به توابعی که توسط گوتفرید لایبنیتس تعریف شدند، توابع مشتقپذیر میگوییم.
واژهٔ تابع بعدها توسط لئونارد اویلر در قرن هجدهم، برای توصیف یک گزاره یا فرمول شامل متغیرهای گوناگون مورد استفاده قرار گرفت، مانند f(x) = sin(x) + x.
در طی قرن نوزدهم، ریاضیدانان شروع به فرمولبندی تمام شاخههای ریاضی براساس نظریه مجموعهها کردند. وایراشتراس بیشتر خواهان بهوجود آمدن حساب دیفرانسیل و انتگرال در علم حساب بود تا در هندسه، یعنی بیشتر طرفدار تعریف اویلر بود.
ژوزف فوریه مدعی بود که تمام توابع از سری فوریه پیروی میکنند در حالی که امروزه ریاضیدانان با گسترش تعریف توابع، توانستند به مطالعهٔ توابعی در ریاضی بپردازند که که در سراسر دامنهٔ خود پیوسته ولی در هیچ نقطهای مشتقپذیر نیستند این گونه توابع توسط وایراشتراس معرفی شدند. کشف چنین توابعی موجب شد تا توابع تنها به توابع پیوسته و مشتقپذیر محدود نشوند.
تا انتهای قرن نوزدهم ریاضیدانان در هر موضوع ریاضی به دنبال تعریفی بودند که براساس نظریه مجموعهها و نتایج آن باشد. دیریکله و لوباچوسکی هر یک بهطور مستقل همزمان تعریف «رسمی» از تابع ارائه دادند.
بر طبق این تعریف، تابع، حالت خاصی از یک رابطه است که در آن برای هر مقدار اولیه یک مقدار ثانویهٔ منحصربهفرد وجود دارد.
در دیگر دانشها
تابعها در شاخههای گوناگون دانش کاربرد فراوان دارند. برای نمونه در فیزیک، هنگامی که میخواهیم رابطهٔ بین چند متغیر را بیان کنیم، به ویژه هنگامی که مقدار یک متغیر کاملاً وابسته به متغیرهای دیگر است، از تابع بهره میبریم.
تابع در دانشهای گوناگون بیشتر به عنوان عملگر است که کاری را بر روی دادههای ورودی انجام میدهد. تعریف تابع در علم رایانه، به عنوان حالت خاصی از یک رابطه، بهطور گستردهتر در [منطق] است. تابع را همچنین مورد استفاده در علم رایانه برای مدلسازی ساختمان دادهها و تأثیرات الگوریتم لگاریتم پورممی میبینیم.
تعریف تابع
تابع را میتوان به عنوان قاعدهای خاص برای تناظر بین اعضای دو مجموعهٔ دامنه و برد تعریف کرد. به بیان دقیقتر، اگر
برای نمونه تناظر شکل ۱ نمایشدهندهٔ یک تابع نمیباشد. چراکه عضو ۳ از مجموعه
تابع
در این صورت در تابع
تعریف دقیق
یک تابع از مجموعه
- دامنه مجموعهباشد، یعنی.
- برای هر عنصر یگانهموجود باشد کهیا به عبارتی هیچ دو زوج مرتب متمایزی متعلق بهدارای مؤلفه اول یکسان نباشند. شرط یگانگی را بهطور صریح میتوان یه این صورت فرمول بندی کرد که اگروآنگاه الزاماً.
علامتها
برای هر
اگر
مشخص کردن تابع
برای مشخص کردن یک تابع باید دامنه و ضابطهی آن را بشناسیم. منظور از ضابطه یک تابع
به این ترتیب برای مشخص کردن یک تابع از مجموعه
در مواقعی که بیم ابهام نرود دامنه تابع ذکر نشده و به ذکر ضابطه تابع بسنده میشود؛ مثلاً عرف بر این است که در حساب دیفرانسیل و انتگرال دامنه توابع در صورت ذکر نشدن ،اعداد حقیقی یا بازهای از اعداد حقیقی باشد.
برای نمایش بهتر، تابع را که خود یک هنجار (قاعده) برای تناظر است با f نشان میدهیم و ورودی یا شناسهٔ این تابع را با
نباید تابع را با ضابطهٔ آن اشتباه کرد. به عنوان مثال در مثال بالا
دامنه و برد تابع
- یک تابع f از مجموعه X به توی مجموعه Y را به عنوان نوعی رابطه از مجموعه X به Y تعریف کردیم. مفاهیم دامنه (تابع) و برد همانگونه که برای روابط در حالت کلی قابل تعریفاند، به طریق اولی برای تابع f نیز قابل تعریف خواهند بود. بنا به تعریف دامنه تابع f که با domf نموده میشود، همان مجموعه X است. برد تابع f نیز مجموعه همه عناصری از Y است که تصویر عضوی از X تحت f باشند. برد تابع f را با ranf یا Imf نشان میدهیم. بنابه تعریف داریم:
اما همانطور که در گذشته نیز اشاره شد و از تعریف فوق نیز قابل برداشت است، برد f در حالت کلی لزوماً برابر مجموعه Y نمیباشد بلکه زیرمجموعهای از آن است. برای تمایز بین مجموعه Y و برد تابع f به مجموعه Y همدامنه تابع f میگویند و آن را با codomf نشان میدهیم و بنا بر آنچه گفته شد، برد تابع زیرمجموعهای از همدامنهاش هست.
به عنوان مثال فرض کنید {X={۱٬۲٬۳ و {Y={a,b,c,d و تابع f:X→Y به صورت {(f={(۱,a),(2,b),(3,c تعریف شده باشد. وضوحاً دامنه این تابع مجموعه X است (میتوان برای تعیین آن مجموعه همه مؤلفههای اول زوجهای مرتب f را در نظر گرفت) ولی برد آن بنابه تعریف مجموعه {a,b,c} است که آشکارا زیرمجموعه حقیقی Y است. (یعنی زیرمجموعه آن است ولی با آن برابر نمیباشد)
در حقیقت برد تابع f مجموعه همه مؤلفههای دوم زوج مرتبهای f است. مجموعه همه عناصری از Y که به ازای یکx∈X داشته باشیم (y=f(x.
نمودار تابع
برای مشخص کردن تابع از روی نمودار باید هر خط موازی محور عرضها، نمودار را حداکثر در یک نقطه قطع کند.
نکته: حتی اگر یک خط نمودار را در بیش از دو نقطه قطع کند، دیگر تابع نیست.
در شکل زیر نکته بالا را کاملاً درک خواهیم کرد.
تساوی دو تابع
فرض کنید f:X→Y و g:Z→W دو تابع باشند. در این صورت تساوی f=g، تساوی بین دو مجموعه است و لذا f=g اگر و فقط اگر اعضای f و g یکسان باشند. یا به عبارتی دو تابع f و g با هم برابرند اگر و تنها اگر دامنهشان با هم برابر باشد و برای هر x از دامنه مشترکشان، (f(x)=g(x. نقاط اشتراک نمودارتابع fوتابع g در دستگاه مختصات مقدار x رانشان میدهد که به ازای آن دو تابع برابر اندفرض کنیدیکی از نقاط مورد نظر نقطه ی(A(X,Y یاشد این نقطه محل برخورد نمودار دو تابع fوgاست ومحل برخورد نمودار تابعf و نمودار تابعhar که معکوس تابعf نسبت به تابع gاست بنا بر این دو تابع F,و g زمانی در نقطهای مانند A برابر اند که نمودار تابع fونمودارتابع har در نقطهٔ A برابر باشند.
تحدید و توسیع
فرض کنید f:X→Y یک تابع و A زیرمجموعهای از X باشد. در این صورت یک روش برای ساختن تابعی چون g از مجموعه A به مجموعه Y این است که برای هر g(x), x∈A را مساوی (f(x تعریف کنیم؛ یعنی تابع g:A→Y با ضابطه (g(x)=f(x. بر خوانندهاست که خوش تعریفی این تابع را تحقیق کند. ممکن است راه دیگری نیز برای بیان این مطلب بیابیم و آن این است که دامنه تابع f را به زیرمجموعه A از X تقلیل دهیم. در این صورت تابعی خواهیم داشت که این بار نه بر روی همه اعضای X بلکه فقط بر روی عناصر زیرمجموعه خاصی از X یعنی A اثر میکند و لذا دامنه آن از X به A تغییر مییابد. چنین تابعی را که همان g است تحدید تابع f به مجموعه A میگوییم و آن را با f|A یا f|A نشان میدهیم. با این نمادگذاری داریم g=f|A. همچنین تابع f را توسیع تابع g به مجموعه X میگوییم.
بنابراین مفاهیم تحدید و توسیع دو مفهوم متقابل به هم میباشند. تحدید یک تابع به زیرمجموعهای از دامنه خود همواره یک تابع است اما توسیع دامنه یک تابع به یک مجموعه جدید که دامنه تابع قبل زیرمجموعهای از آن است همواره تابع نمیباشد ولذا در مورد توسیع توابع احتیاط بیشتری لازم است. بهطور کلی اگر f:A→Y یک تابع باشد توسیع تابع f به مجموعه X تابعی چون g با دامنه X است، بهطوریکه تحدید g به مجموعه A برابر تابع f باشد یعنی g|A=f.
هچنین میتوان همدامنه یک تابع را نیز تحدید کرد البته در این کار احتیاط لازم است، چراکه نباید اعضایی را که متعلق به برد تابع است را حذف نمود. اما اگر f:X→Y یک تابع باشد، با تحدید Y به (f(X که همان برد تابع f است میتوان تابع (f:X→f(X را تشکیل داد که پوشا نیز هست.
تصویر و تصویر معکوس
اگر
بنابر این (y \to f(A اگر و فقط اگر به ازای
به عنوان مثال اگر
تعریف شود و زیرمجموعه
حال چون
که عبارت است از مجموعه همه عناصری از
اجتماع توابع-توابع چند ضابطهای
بسیار اتفاق میافتند که مقدار یک تابع در سراسر دامنهاش با یک ضابطه مشخص نمیشود مثلاً ممکن است دامنه تابع f که آن را X مینامیم را به n مجموعه X۱,X۲,X۳,... ,Xn افراز کنیم و تابع f با دامنه X را برای هر x∈Xi به صورت (f(x)=fi(x تعریف کنیم که در آن fi تابعی با دامنه Xi است. همچنین در این صورت میتوان تابع f را برای هر x از دامنه به صورت زیر نوشت:
در این صورت f را تابعی با n ضابطه میگوییم.
در مثالی دیگر فرض کنید f:X→Y و g:Z→W دو تابع باشند که برای هر x متعلق به اشتراک X و Y (اشتراک دامنه f,g) داشته باشیم (f(x)=g(x. در این صورت تابع
برخوانندهاست که خوش تعریفی این تابع را تحقیق کند. این مفهوم را میتوان گسترش داد یعنی اگر
(f(x)=fi(x اگر x∈Ai تعریف کرد. در ادامه نمونههایی از توابع چند ضابطهای را خواهید دید.
نمودار تابع
منظور از نمودار یک تابع
این روش گرچه مناسب است ولی برای نمایش همه توابع به ویژه توابعی با دامنه اعداد حقیقی (و بهطور کلی توابعی که عددی هستند) چندان کاربرد ندارد.
اگر
همچنین از روی نمودار یک رابطه میتوان تابع بودن آن را بررسی کرد. به عنوان مثال نمودار شکل (۱) معرف یک تابع نیست، زیرا عضو ۳ به دو مقدار متناظر شدهاست. همچنین در نمودار رسم شده در دستگاه دکارتی در شکل (۵)، برای هر عدد حقیقی مثبت x دو مقدار وجود دارد. بهطور کلی یک نمودار در دستگاه مختصات دکارتی یک تابع است اگر هر خط عمودی مرسوم بر محور
فضای توابع
اگر
عدد اصلی این مجموعه را نیز میتوان به صورت زیر بدست آورد:
از رابطه فوق نتیجه میشود اگر
توابع دو (یا چند) متغیره
عباراتی چون
انواع تابع معروف
توابع چندجملهای
چندجملهای به تابعی گفته میشود که متشکل از ضرایب و متغیر (متغیرها) است و فقط عملگرهای ضرب و جمع روی آنهای اعمال شده باشد.
توابع مثلثاتی
توابع مثلثاتی، تابعهایی هستند که زاویه را به نسبت طول اضلاع آن زاویه در یک مثلث قائمالزاویه مرتبط میکنند. توابع سینوس و کسینوس از جملهٔ مهمترین این توابع بهشمار میروند. توابع مثلثاتی اهمیت بسیاری در ریاضیات کاربردی دارند و به خاطر ماهیت تناوبیشان، میتوانند بسیاری از پدیدههای تکرارشونده را توصیف کنند.
توابع متناوب
تابع ƒ: A → B متناوب یا پریودیک نامیده میشود، اگر عدد ثابتی مانند T موجود باشد که برای هر x داشته باشیم
تابع همانی (y=x)
اگر دامنه و برد یک تابع برابر باشند و هر عضو، در دامنه دقیقاً به همان عضو در برد نظیر شود، آن تابع را تابع همانی مینامند.
تابع قدر مطلق
تابعی که هر مقدار در دامنه را به مقدار بدون علامت آن در برد نظیر کند، تابع قدر مطلق نامیده میشود. تابع قدر مطلق را با |f(x)=|x نمایش میدهند؛ که خواص مهمی دارد.
تابع ثابت (یعنی به ازای هر x ورودی y ثابت است)
تابع ثابت تابعی است که برد آن تنها شامل یک عضو است؛ و برای هر ورودی همیشه مقدار ثابتی را میدهد.
تابع جبری
تابع ƒ: A → B پوشا نامیده میشود اگر برای هر عضو y متعلق به B، حداقل یک عضو x از A موجود باشد که داشته باشیم۰
منابع
- ↑ «تابع» [ریاضی] همارزِ «function»؛ منبع: گروه واژهگزینی. جواد میرشکاری، ویراستار. دفتر سوم. فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان. تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۶۴-۷۵۳۱-۵۰-۸ (ذیل سرواژهٔ تابع)
- ↑ Boyer, Carl B. (1991), "Greek Trigonometry and Mensuration, and The Arabic Hegemony", A History of Mathematics (2nd ed.), New York City: John Wiley & Sons, ISBN 0-471-54397-7ص۲۴۱و ۲۴۲.
- ↑ Berggren, J. Lennart; Al-Tūsī, Sharaf Al-Dīn; Rashed, Roshdi (1990). "Innovation and Tradition in Sharaf al-Dīn al-Ṭūsī's al-Muʿādalāt". Journal of the American Oriental Society. 110 (2): 304–309. doi:10.2307/604533. JSTOR 604533.
- ↑ Nasehpour, Peyman (August 2018). "A Brief History of Algebra with a Focus on theDistributive Law and Semiring Theory". Department of Engineering ScienceGolpayegan University of TechnologyGolpayegan, Isfahan ProvinceIRAN: 2. arXiv:1807.11704. Bibcode:2018arXiv180711704N. "apparently the idea of a function was proposed by the Persian mathematician Sharaf al-Din al-Tusi (died 1213/4), though his approach was not very explicit, perhaps because of this point that dealing with functions without symbols is very difficult. Anyhow algebra did not decisively move to the dynamic function substage until the German mathematician Gottfried Leibniz(1646–1716).
- Lawrence S. Husch (2001). Visual Calculus. University of Tennessee.
- João Pedro da Ponte (1992). The history of the concept of function and some educational implications. The Mathematics Educator 3(2), 3–8. available online in Microsoft Word and HTML formats.
- Anton, Howard (1980). Calculus with analytical geometry.. New York:John Wiley and Sons.
- پل ریچارد هالموس (۱۳۷۳)، نظریه طبیعی مجموعهها، ترجمهٔ عبدالحمید دادالله، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، شابک ۹۶۴-۰۱-۰۰۵۲-۸
- ایان استیوارت، دیوید تال (۱۳۷۶)، مبانی ریاضیات، ترجمهٔ محمد مهدی ابراهیمی، سراوان: مرکز نشر دانشگاهی، شابک ۹۶۴-۰۱-۰۲۵۳-۹
- شووینگ تی. لین و یو-فنگ. لین (۱۳۸۴)، نظریه مجموعهها و کاربرد آن، ترجمهٔ سلیم بهرامی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، شابک ۹۶۴-۰۱-۰۴۶۲-۰
- ریچارد. آ. سیلورمن، (۱) و (۳))، ترجمهٔ دکتر مهدی عیدزاده، نشر علمی و فنی
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
- ویدیوهای آموزشی تابع به زبان فارسی: [۱]