خبیب بن عدی اوسی انصاریخُبَیْب بن عَدِیّ بن مالک بن عامر اَوْسی انصاری، از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از نخستین شهدای صدر اسلام میباشد. فهرست مندرجات۲ - همراه با پیامبر بودن خبیب ۳ - سرگذشت خبیب ۳.۱ - تبلیغ طوایف عَضَل و قارَه ۳.۲ - اسارت خبیب توسط عَضَل و قارَه ۳.۳ - فروخته شدن خبیب به قریش ۳.۴ - اسارت خبیب ۳.۵ - کرامت خبیب در منزل زن قریشی ۳.۶ - بردن خبیب به تنعیم ۳.۷ - درخواست خبیب قبل از شهادت ۳.۸ - حالت خبیب هنگام شهادت ۳.۹ - دعای خبیب قبل از شهادت ۳.۱۰ - نخستین مسلمان به دار آویخته ۳.۱۱ - حالت خبیب بعد از شهادت ۳.۱۲ - جسد خبیب ۴ - قاتل خبیب ۵ - ایمان استوار خبیب ۶ - شخصیت خبیب ۷ - کتابنامه ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - قبیله خبیباو از قبیله اوس و از انصار بود. ۲ - همراه با پیامبر بودن خبیبخبیب بن عدی در زمرۀ مسلمانانی است که در جنگ بدر حضور داشتند و در کنار پیامبر با مشرکان نبرد کردند. او در این غزوه حارث بن عامر بن نَوْفَل، از مشرکان، را به قتل رسانید. [۱]
ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۴۰.
[۲]
عبدالله ابن قُدامه مقدسی، الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، ص۳۰۵.
[۳]
ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳.
خبیب در جنگ احد نیز همراه رسول خدا بود. [۵]
ذهبی، مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۶.
۳ - سرگذشت خبیبدر جریان تبلیغ طوایف عَضَل و قارَه وقایعی برای خبیب پیش آمد که به آنها اشاره میشود. ۳.۱ - تبلیغ طوایف عَضَل و قارَهخبیب بن عدی یکی از مبلّغانی بود که پیامبر در صفر سال ۴، به درخواست طوایف عَضَل و قارَه برای تبلیغ دین اسلام به سوی آنان اعزام کرد، اما نمایندگان طوایف عضل و قاره خیانت کردند و به یاری طایفه بنیلحیان برخی از یاران پیامبر را به شهادت رساندند. [۷]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۴ـ۳۵۷
(ابنهشام،تاریخ این حادثه را سال ۳ نوشته است). ۳.۲ - اسارت خبیب توسط عَضَل و قارَهدر این واقعه خبیب بن عدی و زید بن دَثنه را اسیر کردند و به مکه بردند و آنان را در مقابل دو اسیر از هذیل که در مکه بودند، به قریش فروختند. ۳.۳ - فروخته شدن خبیب به قریشبه گفتهی ابن اسحاق، حُجَیْر بن اَبی اِهاب تَمیمی، همپیمان بنی حارث و برادر مادری حارث بن عامر بن نوفل، خبیب بن عدی را خرید و او را به عُقبَه، پسر حارث بن عامر، سپرد تا وی را به انتقام خون پدرش، که در غزوه بدر کشته شده بود، بکشد. [۱۱]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
دو نقل دیگر در این ماجرا گفته شده است: ۱. روایتی که حاکی از آن است که خبیب بن عدی را فرزندان حارث بن عامر خریدند. [۱۳]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
۲. روایتی نیز از آن حکایت دارد که جمعی از فرزندان مشرکانی که در بدر کشته شده بودند، خبیب را مشترکا خریدند. [۱۴]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۱.
[۱۵]
ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۴۰.
۳.۴ - اسارت خبیباز آنجا که اسارت خبیب در ماه حرام (ذیقعده) بود، بنی حارث تصمیم گرفتند او را مدتی در اسارت نگاه دارند. خبیب بن عدی در خانهی زنی به نام ماویه [۱۷]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
یا در خانهی دختر حارث بن عامر یا دختر عقبة بن حارث، [۱۸]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۰ـ۱۲۱.
زندانی شد.
۳.۵ - کرامت خبیب در منزل زن قریشیگفته شده است زنی که خبیب در خانهاش زندانی بود، از خبیب کراماتی دید، از جمله آنکه یک بار خبیب را در حال خوردن خوشهای انگور مشاهده کرد، در حالی که آن هنگام در مکه باغی و انگوری نبود. [۱۹]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
[۲۰]
ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۴۰.
هنگامی که خبیب در حبس بود، اگرچه فرصتی برای انتقام جویی یافت، غدر و خیانت نکرد و آن زن چون این رفتار کریمانه او را دید، گفت که هرگز اسیری بهتر از خبیب بن عدی ندیده است. [۲۲]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۷.
[۲۳]
ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۴۰.
۳.۶ - بردن خبیب به تنعیمهنگامی که قریش تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به تَنْعیم بردند [۲۵]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۱.
[۲۶]
ابن کلبی، جمهرة النسب، ص۶۲۹.
که در سه میلی مکه، بیرون حرم، در راه مدینه قرار دارد.
جمعی از مردم مکه نیز همراه وی به تنعیم رفتند. [۲۸]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۵۸.
۳.۷ - درخواست خبیب قبل از شهادتخبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت نماز بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری میشوند. [۳۱]
دانشنامه اسلام، ذیل خبیب.
۳.۸ - حالت خبیب هنگام شهادتخبیب بن عدی هنگام مرگ بسیار آرام و خون سرد بود. وی که دارای قریحه شاعری بود، هنگام مرگ اشعاری خواند که روحیۀ وی را در هنگام شهادت به خوبی نشان میدهد. [۳۳]
ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۴۴۱.
[۳۴]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۱ـ۱۲۲.
۳.۹ - دعای خبیب قبل از شهادتخبیب بن عدی قبل از مرگ این دعا را به درگاه خداوند خواند: خدایا به حساب یکایک اینان برس و ایشان را دستهدسته بکش و از ایشان احدی را باقیمگذار. این دعا نیز سنّتی برای آیندگان شد، که معمولا در هنگامههای سخت به عنوان نفرین به دشمن خوانده میشود. ۳.۱۰ - نخستین مسلمان به دار آویختهخبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد. [۳۶]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۲.
او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشتهشدگان مشرکان در بدر، با زخم نیزه او را از پای درآوردند. [۳۷]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۱.
۳.۱۱ - حالت خبیب بعد از شهادتگفته شده است، چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی قبله بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند. [۳۸]
ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۲۶۴.
۳.۱۲ - جسد خبیبیکی از یاران پیامبر به نام عَمرو بن اُمَیّه ضَمری که برای قتل ابوسفیان مأمور شده، اما موفق به این کار نشده بود، به سوی مدینه بازگشت. وی در تنعیم به پای چوبه دار خبیب که نگهبانان پیرامون آن بودند، رفت و پیکر او را پایین آورد و چند قدمی بر دوش کشید. چون نگهبانان هشیار شدند و او را دنبال کردند، پیکر خبیب را انداخت و گریخت، اما پیکرش بعد از آن دیده نشد، گویی که زمین آن را بلعیده باشد. [۴۰]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۲.
(ابن حجر عسقلانی، [۴۱]
ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۲۶۳ـ۲۶۴.
نوشته است رسول خدا مقداد و زبیر را برای پایین آوردن پیکر خبیب و دفن آن فرستاد).
روایاتی که درباره مرگ خبیب بن عدی نقل شده متفاوت، اما اغلب نزدیک به روایت فوقالذکر است. ۴ - قاتل خبیباگرچه عقبة بن حارث بن عامر را به عنوان قاتل خبیب بن عدی نام بردهاند، [۴۲]
مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ص۲۰۴ـ۲۰۵.
[۴۳]
ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۲۱.
گفته شده که عقبة بن حارث سوگند خورده که او خبیب را نکشته است و او در آن هنگام خردسالتر از آن بوده که چنین کند.
از او نقل شده است که «ابا مَیْسَرَه نیزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نیزه گرفت و خبیب را ضربه زد تا او را به قتل رسانید». [۴۴]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۱.
۵ - ایمان استوار خبیبخبیب چنان بر سر ایمانش پایدار و استوار بود که هنگام مرگ چون از او خواستند از اسلام و پیامبر روی برگرداند تا آزادش کنند، پاسخ داد که اگر همه آنچه در زمین است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم. مشرکان هنگام قتل خبیب به او گفتند، آیا دوست داشتی اکنون محمد در جای تو بود و تو نزد خانوادهات میبودی؟ خبیب پاسخ داد که به خدا سوگند، من دوست ندارم محمد در جای خودش، خاری به پایش فرو رود. [۴۶]
محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۰.
(ابنهشام، گفتار مذکور را دربارۀ زید بن دثنه نقل کرده است). حسّان ثابت اشعاری در رثای خبیب بن عدی گفته است. ۶ - شخصیت خبیبچهرۀ خبیب بن عدی به عنوان شهیدی که بسیار مظلومانه و توأم با شکنجه و در اسارت به قتل رسید، پیرایهای قدسی یافته است [۴۹]
دانشنامه اسلام، ذیل خبیب.
و از مأموریتی که خبیب و دیگر یارانش برای آن اعزام شدند، میتوان دریافت که خبیب مردی اهل علم و فضل و آشنا به احکام اسلام بوده است.
۷ - کتابنامه• ابن اثیر، اُسْدُ الغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۳۹۰/۱۹۷۰. • ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶. • ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • ابنسعد، الطبقات الکبری، (بیروت). • ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. • عبدالله ابن قُدامه مقدسی، الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، چاپ علی نویهض، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲. • ابن کلبی، جمهرة النسب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶. • ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا و ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۹۳۶. • ذهبی، مروج الذهب. • مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، چای لوی پروونسال، قاهره ۱۹۵۳. • محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونس، قاهره ۱۹۶۶. • یاقوت حموی، معجم البلدان. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خبیب بن عدی بن مالک»، شماره۵۹۸۴. ردههای این صفحه : اصحاب پیامبر | رجال
|