تأویل (عرفان)صوفیان خود را اهل احوال و محبت و اخلاص میدانستهاند و این امور را وصف باطن تلقی میکردهاند، بنابراین از آنجا که آنان در مقابل ظاهر دین ــ که علم شریعت و اصول فقه با آن سروکار دارد ــ به باطن و اسراری برای دین قایل بودهاند، عرفان و تصوف را اساساً میتوان مسلکی تأویلی به شمار آورد. [۱]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۷ـ ۱۸، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۲]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۳]
اسماعیل بن محمد مستملی، خلاصه شرح تعرّف، ج۱، ص۲۴۸ـ ۲۴۹، بر اساس نسخه منحصربه فرد مورخ ۷۱۳ هجری، چاپ احمدعلی رجایی، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۴]
اسماعیل بن محمد مستملی، خلاصه شرح تعرّف، ج۱، ص۲۵۷، بر اساس نسخه منحصربه فرد مورخ ۷۱۳ هجری، چاپ احمدعلی رجایی، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۵]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۲، ص۱۶ـ ۱۷، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
فهرست مندرجات۱.۱ - کلام لاهیجی ۱.۲ - کلام ابونصر سراج ۱.۳ - داستان موسی و خضر ۱.۴ - استفاده انبیا از حکما ۲ - مستند عرفا در تأویل ۳ - نظر سیدحیدر آملی درباره تأویل ۴ - معنای تأویل نزد اهلطریقت ۴.۱ - گذشتن از ظاهر به باطن ۴.۲ - کلام مولوی ۴.۳ - کلام حافظ ۴.۴ - کلام قیصری ۴.۵ - نظر امام خمینی درباره تأویل عرفانی ۴.۶ - اسم جامع حق ۵ - انواع تأویل در آثار عرفانی ۶ - نمونهای از تأویلات قرآنی عرفا ۶.۱ - خلع نعلین ۶.۲ - چهارپرنده ابراهیم ۶.۳ - غضب و پاداش الاهی ۶.۴ - مراتب جنت و درکات جهنم ۷ - تأویل حروف مقطعه ۷.۱ - میبدی ۷.۲ - سیدحیدر آملی ۷.۳ - جایگاه تأویل مقطعه ۸ - تأویل احکام فقهی ۹ - تأویل کلمات رمزی عرفا ۱۰ - بحث حجیت ظواهر و نصوص ۱۱ - لفظ نور و وجود نزد متألهان مسلمان ۱۱.۱ - غزالی ۱۱.۲ - ترکه اصفهانی ۱۱.۳ - تفاوت اصطلاحات علوم ۱۱.۳.۱ - کلام ابن عربی ۱۱.۳.۲ - وضع در عرف خاص ۱۱.۴ - اصطلاحات خاص عرفا ۱۱.۴.۱ - کلام قشیری ۱۱.۴.۲ - زبان اشارت ۱۱.۴.۳ - کلام کور بن ۱۱.۵ - نور در آیه نور ۱۲ - معانی الفاظ نزد عرفا ۱۲.۱ - اشرف علوم ۱۲.۲ - عالم اکبر و اصغر ۱۲.۳ - معنای تأویل ۱۳ - تفاوت بینش اسلامی و اروپایی ۱۴ - تأویل باطل در کلام عرفا ۱۴.۱ - تلاش عرفا در انطباق شرع و تصوف ۱۴.۲ - جمع بین ظاهر و باطن ۱۴.۳ - عارف فقیهان ۱۴.۴ - تأویل باطل کنندگان ۱۴.۴.۱ - نظر ابونصر سراج ۱۴.۴.۲ - نظر قشیری ۱۴.۴.۳ - نظر غزالی ۱۴.۴.۴ - نظر سهروردی ۱۴.۴.۵ - نظر مولوی ۱۴.۴.۶ - نظر حافظ ۱۴.۵ - علل تأویل باطل ۱۴.۶ - تفاوت تأویل باطل و تأویل حکما ۱۵ - رابطه تصوف با فلسفه و کلام ۱۵.۱ - مخالفت برخی صوفیان با تأویلات عقلی ۱۵.۲ - برخورد فلاسفه با عرفان ۱۵.۳ - ایراد به جای رد ۱۶ - فهرست منابع ۱۷ - پانویس ۱۸ - منبع ۱ - جستجوی حقیقتعرفا نیز همچون حکما از تشبیه و تعطیل تبرّی جسته و با نفی تقلید در ایمان ، راه نجات را در تلاش و طلب حقیقت و جستجوی دلایل توحید یافتهاند. [۶]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
۱.۱ - کلام لاهیجیبه بیان شیخ محمد لاهیجی ، [۷]
محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۱۴۶، چاپ کیوان سمیعی، تهران (۱۳۳۷ ش).
در معرفت اللّه که اصل جمیع عقاید دینی است، اکتفا به مجرد تقلید مستحسن نیست و حقیقت معنای حدیث نبوی «علیکم بدین العجائز» (بر شماست پیروی از دین پیرزنان) آن است که در جمیع احکام شرعی همچون آنان به طریق انقیاد و تسلیم رفتار کنیم و تأویلی که خلاف ظاهر باشد بدون ضرورت در آن به کار نبندیم، زیرا حکمت احکام شرعی را به مجرد عقل نمیتوان دریافت، لیکن تفکر و ترک تقلید در باب معرفت حق و علم به ماهیات اشیا نیز برای سالکان راه معرفت و ارباب طریقت لازم است، هرچند ترک تقلید برای همه و نیز در جمیع موارد جایز نیست؛ بنابراین، مطلب اساسی در اینجا اختلاف مراتب علم در میان مردم است.۱.۲ - کلام ابونصر سراجبه گفته ابونصر سراج [۸]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۹]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۲۴، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۱۰]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۲۹، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۱۱]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۳۷۷ـ ۳۷۸، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
علما همچون صحابه پیامبر اکرم مختلفاند، چنانکه حُذیفه به نامهای منافقان وقوف داشت و عمر بن خطاب از وی در باره خود میپرسید و رسول اللّه به علی علیهالسلام هفتاد باب از علم آموخت که آن را بجز ایشان به احدی نیاموخت.پس همچنانکه در حدیث و رجال و فقه ، مردم به اهل آن مراجعه میکنند، در امور باطنی نیز بر سالکان و طالبان حقیقت است که به عالمانِ علم باطن که اهل استنباط از قرآن و حدیثاند رجوع کنند. ۱.۳ - داستان موسی و خضرداستان خضر و موسی نیز ناظر به همین معناست، یعنی حضرت موسی با همه جلالت قدر و مقام کلیم اللّهی از درک علم حضرت خضر عاجز بوده است. [۱۲]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۴۹۰، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱.۴ - استفاده انبیا از حکماهمچنین گفتهاند چه بسا بسیاری از محققان امت اسلام در باب حقایق بر بعضی انبیای بنی اسرائیل رجحان داشتهاند و احتیاج حضرت موسی به خضر و استفاده حضرت داوود از لقمان شاهدی بر این قبیل امور است. [۱۳]
محمد بن اسعد دوانی، ثلات رسائل، ج۱، ص۲۴۶، چاپ احمد تویسرکانی: شواکل الحور فی شرح هیاکل النور، مشهد ۱۴۱۱.
[۱۴]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۲، دفتر سوم، ص۱۰۵ـ۱۰۶، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲ - مستند عرفا در تأویلعرفا در خصوص طریق اهل باطن و ارباب تأویل به احادیث و اخبار متناسب با آن استناد کردهاند، از جمله حدیث مشهور «اِنَّ لِلْقرآنِ ظَهْراً و بَطناً و لِبَطْنِهِ بَطْناً اِلی سَبْعَةِ ابطنٍ» که در برخی روایات «الی سَبْعینَ بطناً» آمده است [۱۵]
داود بن محمود قیصری، رسائل قیصری، ج۱، ص۲۲، چاپ جلال الدین آشتیانی: التوحید و النبوة و الولایة، (مشهد) ۱۳۵۷ ش.
[۱۶]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
ونیز حدیث «ما مِنْ آیةٍ الاّ و لَها ظَهْرٌ و بَطْنٌ وَلِکُلّ ِ حَرْفٍ حَدٌّ و لِکُلّ حدّ ٍ مُطّلعٌ» و روایت «اِنَّ القرآنَ حمّالٌ ذووجوهٍ».همچنین است حدیث امام صادق علیهالسلام که قرآن را مشتمل بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق میداند؛ عبارت ( لفظ ) برای عموم، اشارت برای خاصّان، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست [۱۷]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۰۵، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
و حدیث مشهور منقول از حضرت علی علیهالسلام که طبق آن مردم سه قسماند: عالم ربانی ، متعلِّم در راه نجات، هَمَجٌ رَعاع یعنی بیبهرگان از نور علم . [۱۹]
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۰]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۷۷، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۳ - نظر سیدحیدر آملی درباره تأویلسیدحیدر آملی [۲۱]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۰۳ـ ۲۰۵، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
با استناد به این شواهد نقلی و آیه هفتم سوره آل عمران تأویل را واجب دانسته است.به اعتقاد وی [۲۲]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۳۰۲، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۲۳]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۳۲۸، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
تأویل و تأویلِ تأویل تا وصول به نهایتِ مراتبِ هفتگانه از آنِ عالمان به علم تأویل است.۴ - معنای تأویل نزد اهلطریقت۴.۱ - گذشتن از ظاهر به باطنتأویل نزد ارباب باطن و اهل طریقت ناظر به « اعتبار » است، یعنی گذشتن از ظاهر به باطن امور و آیات [۲۴]
متن عربی، ص ۶۰، عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
و بسط این معنا به گفته سیدحیدر آملی [۲۵]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۴۰، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
یعنی تطبیق میان دو کتاب قرآنی جمعی و آفاقی تفصیلی.در اینحال عقل جزئی یعنی عقلی که مستکمل به انوار قلب نشده و به مقام کشف نرسیده، متوقف در تفسیر و در معارضه با تأویل است. [۲۶]
مقدمه آشتیانی، ص ۸۳، پانویس ۲، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، سه رساله فلسفی، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۷۸ ش.
پس در حالی که حقایق و اسرار و بواطن امور برای همگان روشن نیست، نزد کاملان و اولیا عیان است. [۲۷]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۵، ص۲۱، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۲۸]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۵، ص۲۴، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۲۹]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۵، ص۳۰۷، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
۴.۲ - کلام مولویمولوی [۳۰]
ج ۲، دفتر سوم، بیت ۳۶۵۰ـ۳۶۵۱، جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
از این معنا بصراحت تعبیر کرده و عجز از ادراک ماهیات را «حالت عامّه» دانسته و گفته است که سرّ سرّ ماهیات پیش چشم کاملان عیان است و در داستان مشهور فیل نیز نتیجه گرفته که منشأ بسیاری از اختلافات، ندیدن تمام حقیقت است : «در کف هرکس اگر شمعی بُدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی». [۳۱]
ج ۲، دفتر سوم، بیت ۱۲۶۸، جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۴.۳ - کلام حافظحافظ [۳۲]
بیت ۲، شمس الدین محمد حافظ، ج۱، ص۱۳۱، حافظ، چاپ سایه، تهران ۱۳۷۳ ش.
نیز در بیت «دیدن روی تو را دیده جان بین باید/ وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است» این دیدگاه عرفانی را مطرح کرده است.۴.۴ - کلام قیصریاما دو مطلب در اینجاست: یکی آنکه به تعبیر قیصری در مقدمه شرح فصوص الحکم [۳۳]
داود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۲، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
میزان کشف صحیح، کتاب و سنت است و دوم اینکه کشفهای حقیقی نیز تشکیکی و ذومراتب است و اختلاف میان اهل کشف ناشی از مراتب آنان است، اگر نه حقیقتاً میان ایشان اختلافی نیست.۴.۵ - نظر امام خمینی درباره تأویل عرفانیامام خمینی در کتابهای عرفانی خود مانند تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، التعلیقات علی الفوائد الرضویه، شرح دعای سحر و تفسیر سوره حمد، بیشتر به تاویلات عرفانی پرداخته است که در پرتو آن، مسائلی از مبدا، معاد و مظاهر آن و معرفت نفس را در قالبهای عرفانی مطرح کرده است، چنان که مرتبه ظلومیت و جهولیت در آیه (اِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) را به معنای رسیدن به مرتبه احدیت جمع میداند و جریان تعلیم اسماء بهواسطه حضرت آدم (علیهالسلام) را به انباء در عالم اسما و عقول تاویل کرده است چنانکه برخی اهل معرفت دعای حضرت نوح برای نابودی قوم خود از پهنه زمین را بر تحول نفسی و درونی آن قوم و توجه آنان به عالم معنا تفسیر کردهاند. امام خمینی ضمن تایید این نوع تاویل، ارض را در آیه (قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْاَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا) به ارض طبیعت (نفس) و هلاک را به خروج از عالم طبیعت به ملکوت نفس تفسیر میکند. [۳۸]
خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۹۷، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
همچنین امام خمینی در روش تطبیق بر منطبق کردن دستورهای عرفانی قرآن با حالات و شرایط روحی قاری سالک تاکید کرده و معتقد است سالک الی الله لازم است قرآن را میزان درستی و نادرستیاندیشه و عمل قرار دهد و ظاهر و باطن و خلق خود را با کتاب خداوند هماهنگ سازد، چنانکه خُلق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منطبق بر قرآن بود. همچنین سالک همه معارف و احوال قلب و اعمال ظاهر و باطن خود را به کتاب خداوند عرضه کند تا به حقیقت قرآن متحقق گردد و قرآن صورت باطنی او شود. ایشان در بعضی آثار خود مانند شرح چهل حدیث و آداب الصلاة بیشتر به تاویل و تفسیرهای تطبیقی و ارشادی پرداخته است برای نمونه، ایشان هجرت را در آیه (وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا اِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ) به دو گونه صوری و معنوی تقسیم میکند و هجرت صوری انسان را هجرت بدن از منزل بهسوی کعبه و خانه خدا میداند و هجرت معنوی را به خروج از بیت نفس و منزل دنیا بهسوی خداوند و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تطبیق کرده و معتقد است تا زمانی که نفس توجه به انانیت خویش دارد و دیوارهای شهر انانیت و اذان و اعلان خودخواهی او پنهان نشده، مسافر و مهاجر نیست و در حکم حاضر است. [۴۲]
خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۲۰۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۴.۶ - اسم جامع حقدر این میان پیامبر اکرم مظهر اسم جامع حق است و فضیلت او بر همه انبیا و اولیا و نیز ختمی مرتبه بودن، او را در سفر از خلق به سوی حق هم اول هم آخر قرار داده است. [۴۳]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۰۷، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۴۴]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۲، دفتر چهارم، ص۳۰۹، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۴۵]
محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۸ ش.
۵ - انواع تأویل در آثار عرفانیتأویل در سه مورد در آثار عرفانی مطرح شده است: ۱) تأویل قرآن مجید که ناظر به متشابهات و آیاتِ بظاهر متناقض و حروف تهجی است. ۲) ت أویل احادیث که به روایات و اخبار رؤیت و معراج و مانند آن راجع میشود که اصطلاحاً متشابهات حدیثاند. ۳) تأویل بعضی اقوال عرفا همچون شطحیات و بهطور کلی رموز و متشابهات و تلویحات . [۴۶]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۵۷ ـ۵۹، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هانری کور بن، تهران ۱۳۴۴ ش.
[۴۷]
ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۹۱، بیروت: دارصادر، (بی تا).
[۴۸]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۳۰۰ـ۳۰۲، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۶ - نمونهای از تأویلات قرآنی عرفادر باره تأویل قرآن و احادیث مثالها و مواردی آورده میشود: ۶.۱ - خلع نعلینخواجه عبداللّه انصاری [۴۹]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۵۰۶، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
همچون غزالی [۵۰]
متن عربی، ص ۶۱، عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
«...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ...» را به معنای فراغت دل از صحبت دو جهان دانسته است.۶.۲ - چهارپرنده ابراهیمخواجه عبداللّه انصاری [۵۲]
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ج۱، ص۵۰۰ ـ۵۰۱، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
و عبدالرزاق کاشی [۵۳]
عبدالرزاق کاشی، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۴۹، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۷۸، چاپ افست تهران (بی تا).
چهار پرندهای را که حضرت ابراهیم علیهالسلام از باب اطمینان قلب نسبت به رستاخیز مردگان به دستور خدا ذبح کرد و عبارت بود از طاووس و کلاغ و خروس و کبوتر یا مرغابی ، بترتیب به حب جاه و حرص و شهوت و دنیاطلبی تأویل کردهاند.۶.۳ - غضب و پاداش الاهیقهر و غضب الاهی در آیات و روایات نیز به ناخشنودی حق تأویل شده و بر پایه آن پاداش و جزای اعمال در دنیا و آخرت تبیین گردیده است. [۵۴]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۶۴ـ ۶۵، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هانری کور بن، تهران ۱۳۴۴ ش.
[۵۵]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۴۲۵ـ۴۲۶، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۶.۴ - مراتب جنت و درکات جهنمعرفا در مورد آخرت و قیامت و انواع جنّت مراتبی قایل شده و بر بهشت دیدار و جنّت ذات تأکید کردهاند. [۵۶]
عزیزالدین بن محمد نسفی، بیان التنزیل، ج۱، ص۱۸۶ـ۱۸۷، چاپ علی اصغر میرباقری فرد، تهران ۱۳۷۹ ش.
[۵۷]
علی بن شهاب الدین همدانی، ترجمه و متن اسرار النقطه، ج۱، ص۴۵ـ۵۱، یا، توحید مکاشفان، مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ ش.
[۵۸]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۳۰۷ـ۳۱۰، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
چندانکه مولوی [۵۹]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۲، دفتر سوم، ص۲۰۷، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و فرزندش بهاءالدین سلطان ولد [۶۰]
محمد بن محمد سلطان ولد، انتهانامه، ج۱، ص۲۸، چاپ محمدعلی خزانه دارلو، تهران ۱۳۷۶ ش.
وصف قرآن را از طعام و شراب و سایر لذات بهشتی همچون سخن گفتن با اطفال در باره برخی لذتها و تشبیه آن به حلاوت عسل دانستهاند و میدانیم سخنان ابن عربی [۶۱]
داود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۴، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
در باره عذاب اهل نار چه مایه بحثانگیز بوده است. [۶۲]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، ج۱، ص۳۱۳ـ۳۱۹، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ ش.
۷ - تأویل حروف مقطعهحروف تهجی و مقطعه قرآن نیز تأویل شده است. نظر عرفا در این باره یکسان نیست. ۷.۱ - میبدیمیبدی [۶۳]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۲، ص۱۸، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
به روایت از ابن عباس معنای متشابه را به اشتباه افتادن یهود در تأویل حروف مقطعه اول برخی سورهها بر اساس حساب جمل دانسته است.در این قول و نفی دانش تأویل از سوی او شاید تعریض و کنایتی به باطنیه نهفته باشد، لیکن عرفا اغلب به تأویل حروف پرداخته و حتی رسالههایی مستقل در این باب نگاشتهاند. [۶۴]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۶۰ـ۶۲، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هانری کور بن، تهران ۱۳۴۴ ش.
[۶۵]
ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۹۱، بیروت: دارصادر، (بی تا).
[۶۶]
محمد بن مؤید سعدالدین حمویه، المصباح فی التصوف، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۶۷]
عبدالرزاق کاشی، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، ج۱، ص۷ـ ۹، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۷۸، چاپ افست تهران (بی تا).
[۶۸]
علی بن شهاب الدین همدانی، ترجمه و متن اسرار النقطه، یا، توحید مکاشفان، مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ ش.
[۶۹]
محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۲، ص۹۱ـ ۱۱۰، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹.
۷.۲ - سیدحیدر آملیسیدحیدر آملی [۷۰]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۴۹۸، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۷۱]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۵۴۲، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
با نقل روایتی از امام جعفرصادق علیهالسلام به این مضمون که علم جفر و جامعه نزد اهلبیت علیهمالسلام است، به تأویل حروف پرداخته و به سوابق آن نزد فیثاغوریان به نقل از رسائل اخوانالصفا متذکر شده است.۷.۳ - جایگاه تأویل مقطعهدر هر حال این قسم تأویل چنان مهم بوده که برخی فرقهها، همچون حروفیه و نقطویه ، نام خود را از آن گرفتهاند. ۸ - تأویل احکام فقهییکی دیگر از وجوه تأویل در فرهنگ اسلامی تأویل عرفانی احکام فقهی است. در اینحال ضمن حفظ ظاهر و تقید بدان میتوان از احکام فقهی، معانی باطنی استنباط نمود. نمونههایی از این نوع تأویل در نفائسالفنون شمسالدین آملی [۷۲]
محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۲، ص۸۸ ـ۹۱، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹.
بازگو شده است.ابن عربی نیز در فتوحات به این نوع تأویل تمسک جسته است [۷۳]
ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۳۲۹ به بعد، بیروت: دارصادر، (بی تا).
و از متأخران ملاهادی سبزواری رساله نبراسالهدی را در همین باب نوشته است.بنابراین، در حقیقت حوزه تأویل فراتر از متشابهات (در اصول و فروع) است و چه بسا محکمات را نیز دربرمیگیرد. ۹ - تأویل کلمات رمزی عرفایکی دیگر از موارد تأویل در عرفان بحث از معانی کلماتی است که به صورت رمز و متشابهات در سخنان و آثار عرفا آمده و از این حیث محل بحث و اختلاف واقع شده است. ۱۰ - بحث حجیت ظواهر و نصوصچنانکه در علم اصول فقه و نیز علم معانی و بیان بحث شده، استعمال لفظ در بیش از یک معنا از باب حقیقت جایز نیست و بنابراین دیگر معانی لفظ، مجازی و در نزد برخی محققان بطون قرآنی از لوازم معنای لفظ تلقی میشود. از طرفی ظواهر الفاظ قرآن و روایات حجیت دارد، اما نکته آن است که ادله حجیت ظواهر اختصاص به ظواهری دارد که به مدلول آن عمل میشود و در تفاصیل عقاید ، ظهور حجیت ندارد زیرا در اینگونه امور فقط علم، مطلوب است. حتی در آیات ناظر به احکام شرعی نیز گاه نیاز به تأویل میافتد. از سوی دیگر متشابه بودن آیات قرآن بنا بر مخاطب تفاوت میکند؛ آنچه برای عموم متشابه است، برای اهل آن محکم و ظاهر است. فهم قرآن برای پیامبر اکرم و ائمه اطهار در نهایت وضوح و روشنی است و آنان به حقیقت قرآن واقف، قرآن ناطق و ترجمان آناند. [۷۴]
مقدمه، ص ۷۸، پانویس ۱، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، سه رساله فلسفی، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۷۸ ش.
[۷۵]
مقدمه، ص ۸۴ ـ۹۲، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، سه رساله فلسفی، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۷۸ ش.
در عین حال، انکار حجیت نصوص و ظواهر قرآن ، به طور مطلق از سوی اخباریه و دیگران، مقبول نیست، زیرا پیدایی همه چیز به قرآن است (...وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلّ شیءٍ...)، پس چگونه خود مجهول و ناپیدا میتواند باشد. [۷۷]
مقدمه، ص ۸۹، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، سه رساله فلسفی، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۷۸ ش.
۱۱ - لفظ نور و وجود نزد متألهان مسلمانحال با این مقدمات، از باب نمونه به مراتب وضع دو لفظ نور و وجود نزد متألهان مسلمان میپردازیم. ۱۱.۱ - غزالیغزالی در مشکاة الانوار [۷۹]
متن عربی، ص ۴۶، عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
مینویسد که من میگویم و پروا ندارم که اطلاق نام نور بر غیرنورِ اول مَجاز محض است، زیرا ماسوای او به اعتبار ذات خود دارای نور نیستند بلکه نورانیت آنها از دیگری عاریه شده است.غزالی در فصل اول این کتاب [۸۰]
متن عربی، ص ۳۷ـ ۴۵، عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
نور را دارای چند وضع میداند: وضع اول در نزد عوام و وضع دوم در نزد خواص و وضع سوم در نزد خواص خواص.وی سپس توضیح میدهد که نور در نزد عوام به معنای ظهور است و در وضع دوم بر نور بصر اطلاق میشود [۸۱]
دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ ش.
و در آخر، با نظر به باطن ، بر عقل و قرآن و نبی اکرم و فرشتگان و در نهایت بر خدای متعال اطلاق میشود که وجود او مبدأ است و بقا از آنِ اوست و اطلاق نور و وجود بر او شایستهتر است، زیرا نور حقیقی هموست.۱۱.۲ - ترکه اصفهانیبه تعبیر صائنالدین ترکه اصفهانی [۸۲]
علی بن محمد ترکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۷، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۰ ش.
نظر به اینکه وجود امری واحد و حقیقی است و جز آن عدم محض ، وجود اولاً و بالذات بر واجب و ثانیاً و بالعرض بر ممکنات اطلاق میشود.۱۱.۳ - تفاوت اصطلاحات علومبه این ترتیب مجاز و حقیقت برای الفاظ در اصطلاح علوم عقلی با استعمال متعارف و به تعبیر غزالی وضع آن نزد عامه و عرف ، متفاوت و حتی متعارض است. [۸۳]
جلال الدین همائی، معانی و بیان، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۲، چاپ ماهدخت بانوهمایی، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۸۴]
جلال الدین همائی، معانی و بیان، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۲۳، چاپ ماهدخت بانوهمایی، تهران ۱۳۷۰ ش.
این مطلب در امر تأویل بسیار مهم است. ۱۱.۳.۱ - کلام ابن عربیابن عربی در انشاءاالدوائر [۸۵]
ابن عربی، کتاب انشاء الدوائر، ج۱، ص۱۱، چاپ نیبرگ، لیدن ۱۳۳۶.
به مناسبت اشاره به مشیت الاهی مینویسد که مشیت در باره حق متعال از مفهوم متعارف خارج شده و مفهوم حقیقی خود را یافته است.۱۱.۳.۲ - وضع در عرف خاصبه زبان علمای علم اصول و بلاغت گاهی لفظ معنایی تازه مییابد و مثلاً در یک علم به عنوان یک اصطلاح در آن معنا استعمال میشود که در عرف آن علم، آن را منقول اصطلاحی یا وضع در عرف خاص مینامند. ۱۱.۴ - اصطلاحات خاص عرفا۱۱.۴.۱ - کلام قشیریقشیری [۸۶]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۲۱، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
در باره الفاظ رایج در بین صوفیه میگوید که این طایفه در میان خود الفاظی دارند که معانی آنها برای ایشان مکشوف و برای دیگران مجمل و پوشیده است و این امر از روی قصد بوده است، برای آنکه معانی الفاظ ایشان بر بیگانگان مبهم باشد و این از سر غیرت در باب اسرار الاهی است.آنگاه وی برای ساده کردن فهم این الفاظ برای سالکان به شرح آنها پرداخته است. ۱۱.۴.۲ - زبان اشارتاین الفاظ اغلب الفاظ و تعابیر قرآنی است و در میان آنها تعابیری نظیر صحو و سکر و ذوق و شرب را میتوان یافت [۸۷]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۴۴ـ ۱۴۷، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
که در ادبیات فارسی و عربی به عنوان مفاهیم اساسی در بیان احوال و مکاشفات عرفانی از آنها استفاده شده است و این خود گونهای تماثل است، یعنی تشبیه و تمثیلعشق حقیقی عرفانی به عشقهای مجازی و سکر ناشی از جذبه الاهی به مستی شراب ، و همان است که از آن به « زبان اشارت » در برابر « زبان عبارت » تعبیر شده است.مثلاً در ادبیات عربی از تائیه و خمریه ابن فارض که جامی و قیصری و دیگران آنها را شرح کردهاند و از ترجمان الاشواق ابن عربی باید نام برد که بویژه ترجمان الاشواق در توافق میان احوال عاشقانه با احوال و معانی عمیق عرفانی مثال زدنی است. در ادبیات فارسی مثنوی مولوی و اشعار حافظ شایان ذکر است. ۱۱.۴.۳ - کلام کور بنبه گفته کور بن [۸۸]
هانری کور بن، تاریخ فلسفه اسلامی، ج۱، ص۲۸، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۷ ش.
«سراسر عبهرالعاشقین روزبهان شیرازی با به کارگیری تأویل بنیادین و مداوم صور محسوس، درک معنای نبوی زیبایی وجودات را تأیید میکند.هرکس که روزبهان را فهمیده باشد و بداند که تمثیل، مجاز نیست، تعجب نخواهد کرد که چگونه خوانندگان ایرانی بسیاری، به عنوان مثال، در اشعار شاعر بزرگ هم وطن او، حافظ شیرازی ، معنایی عرفانی مییابند». ۱۱.۵ - نور در آیه نوربا توجه به مطالب فوق میتوان نتیجه گرفت که در «اللّه نورالسموات والارض...» نور در معنای حقیقی خود استعمال شده است و آنچه عرفا بر این اساس گفتهاند، تأویل در معنای اصطلاحی آن نزد عالمان ظاهر، یعنی خارج کردن لفظ از معنای حقیقی ، نیست، بلکه اگر واژه نور در این آیه به منوِّر و مانند آن معنا شود، تأویل است. هرچند اگر مراد از حقیقت را ظهور عرفی الفاظ بدانیم یا اگر تأویل را مطابق اصطلاح اهل معرفت یعنی مشاهده باطن و حقیقت امور معنا کنیم، سخن عرفا را میتوان تأویل تلقی نمود. ۱۲ - معانی الفاظ نزد عرفا۱۲.۱ - اشرف علوممعانی الفاظ نزد اهل معرفت با آنچه دیگران از آن الفاظ مراد میکنند تفاوت میکند و سیدحیدر آملی [۹۰]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۲۹، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
از کشف و فهم این معانی به علم تأویل تعبیر کرده و آن را اعظم و اشرف علوم خوانده است.۱۲.۲ - عالم اکبر و اصغراهل معرفت به این دانش از طریق کشف و الهام میرسند و در حقیقت، خواه محبوب باشند خواه محبّ ، بدانها اعطا و تفضل میشود و این کشف، مبتنی بر تشابه و تماثل و به تعبیر شمسالدین آملی [۹۱]
محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۲، ص۸۷، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹.
موازنه است، به این معنا که مراتب عالَم ( آیات آفاقی ) و مراتب نفس ( آیات انفسی ) متناظر و متناسباند و عالم ، انسان کبیر و انسان، عالمِ صغیر است و حتی عالم اکبر در حقیقت و معنا انسان است. [۹۲]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۲، دفتر چهارم، ص۳۰۹، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۹۳]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۴۰ـ۲۴۱، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۹۴]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۵۴ـ۲۵۷، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
چنانکه در آیه ۵۳ سوره فصلت آمده که غایت قُصوی از سیر در آیات آفاقی و انفسی، همانا نیل به توحید و وصول به حق است. حدیث «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عرف ربّه» نیز متضمن همین معناست. به اعتقاد عرفا، صورت انسانی، بزرگترین حجت خدا بر خلق او و نسخه کامل و صحیفه جامع است، زیرا مجموع صور عالم است. [۹۶]
ابن سینا، رسائل، ج۱، ص۳۳۷، تهران (۱۴۰۰).
[۹۷]
داود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۹۸]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۵۷، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۲.۳ - معنای تأویلاز سوی دیگر همچنانکه در حوزه دانشهای نظری، خرد با تابش انوار حکمت به آنها آگاهی مییابد و عقل به هنگام اشراق این نور بالفعل بینا میشود، بزرگترین حکمتها کلام خدا و از جمله کلام او قرآن مجید است. [۹۹]
متن عربی، ص ۴۲، عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
پس تأویل عبارت است از تطبیق میان دو کتاب قرآنی جمعی و آفاقی تفصیلی. [۱۰۰]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۰۹، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۱۰۱]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۴۰، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۳ - تفاوت بینش اسلامی و اروپاییپس از شروع دوره جدید در اروپا با «میاندیشم پس هستم» دکارت ، تماثل میان آدم و عالم کنار نهاده شد و انسان به موضوعِ شناسایی و از آنجا به متصرف در عالم بدل شد و با نقّادی عقل نظری نزد کانت یقین نفسالامری و از آنجا شناسایی ماهیات اشیا از طریق حد و برهان (اولی ناظر به ذات اشیا و دومی لوازم ذات اشیا) منتفی گردید. در چنین شرایطی هرمنوتیک جدید ابتدا فهم معانی باطنی متون، اعم از مقدس و غیرمقدّس، و سپس جمیع تمثلات و ادراکات را مطمح نظر قرار داد و پیداست که این امر جز کثرت بینی حاصلی در پی نداشت و وحدت و کل همچون ذوات معقول کانت همواره در محاق و پوشیدگی واقع شد، حال آنکه در عرفان اسلامی که تطبیق میان دو کتاب قرآنی جمعی و آفاقی تفصیلی مطمح نظر است، بر مراتب و درجات طولی در تأویل تأکید میشود، یعنی هریک از مراتبِ معنایی قرآن با مرتبهای از وجود و حالتی درونی تطبیق میکند. این طرز تلقی بر وحدت در کثرت و کثرت در وحدت استوار است، [۱۰۲]
عبدالرزاق کاشی، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، ج۱، ص۱۶۷ـ ۱۶۸، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۷۸، چاپ افست تهران (بی تا).
[۱۰۳]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۱۰۴]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۴۰۵ـ۴۱۰، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۱۰۵]
هانری کور بن، تاریخ فلسفه اسلامی، ج۱، ص۲۰، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۷ ش.
یعنی مشخصاً در مورد تفاوت انبیا و اولیا ، با وحدتبینی و کلنگری، ظهور حق را در هر یک از شرایع و ادیان و مذاهب با نظر به رتبه آن لحاظ میکند تا اینکه نوبت به خاتم انبیا برسد که مظهر اسم جامع و اعظم حق است. [۱۰۷]
داود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۱۵، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۱۰۸]
محمدشیرین شمس مغربی، دیوان، ج۱، ص۱۳۹، چاپ ابوطالب میرعابدینی، تهران ۱۳۵۸ ش.
بنابراین قول به صلح کل یعنی اندیشه برابری مطلق میان ادیان در نظر اساتین عرفان پذیرفته نیست. مطلب دیگر آنکه به گفته سیدحیدر آملی [۱۰۹]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۴۵۸ـ ۴۶۴، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
«حقِ تأویل» (تأویل کما هو حقه) مختص به ائمه اطهار علیهمالسلام است و تأویل در آخر زمان به تصریح ملاعبدالرزاق کاشی [۱۱۰]
عبدالرزاق کاشی، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، ج۱، ص۱۴، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۷۸، چاپ افست تهران (بی تا).
از آنِ مهدی موعود است و به بیان ابن عربی [۱۱۱]
ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷، بیروت: دارصادر، (بی تا).
دین خالص و فی نفسه بدو آشکار میشود.در هرمنوتیک جدید فقط مارتین هیدگر این بار در غیاب تماثل با نظر به احوال اگزیستانسیال آدمی دو مرتبه از ظهور هستی در زمان و تاریخ و قیام تاریخ به حق ، سخن گفت و اینکه ظهور تام و خالص وجود فرا روی ماست و بر ماست که با تفکر آمادهگر و انتظار آمادهگر به استقبال آن برویم. [۱۱۲]
رضا سلیمان حشمت، «تاریخ در نظر هایدگر»، ج۱، ص۴۸۱ـ۵۱۱، در مهدوی نامه: جشن نامه استاد دکتر یحیی مهدوی، تهران: هرمس، ۱۳۷۸ ش.
۱۴ - تأویل باطل در کلام عرفانکته آخر آنکه عرفا ضمن قبول « تأویل حق » در نفی و رد « تأویل باطل » بسیار سخن گفتهاند. ۱۴.۱ - تلاش عرفا در انطباق شرع و تصوفاگر مطابق آنچه در سنّت فکری اسلامی تحقق یافته است، بحث از حقایق و کشف آنها را در سه طریق ظواهر دینی و بحث عقلی و تزکیه باطن صورتبندی کنیم، از حیث انطباق عرفان و تصوف با ظواهر دینی و شرع ، ابن عربی و ملاعبدالرزاق کاشی و ابن فهد حلی و فیض کاشانی و بسیاری دیگر از عرفا و متشرعان در این راه بسیار کوشیدهاند. ۱۴.۲ - جمع بین ظاهر و باطننویسندگان صوفی مشرب سدههای چهارم و پنجم و پس از آن، بر جمع میان ظاهر و باطن تأکید کرده و صحت باطن را منوط به پاکی ظاهر دانستهاند. صوفیانی همچون ابونصر سراج [۱۱۴]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۷ـ۱۰، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
[۱۱۵]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۰۶، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
و ابوطالب مکی [۱۱۶]
ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج۱، ص۱۶۸، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا).
و ابوالقاسم قشیری [۱۱۷]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۹، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
و مستملی بخاری [۱۱۸]
اسماعیل بن محمد مستملی، خلاصه شرح تعرّف، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۵۰، بر اساس نسخه منحصربه فرد مورخ ۷۱۳ هجری، چاپ احمدعلی رجایی، تهران ۱۳۴۹ ش.
و شهابالدین عمر سهروردی ، [۱۱۹]
عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۲۲، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی، چاپ قاسم انصاری، تهران ۱۳۶۴ ش.
از قول جنید و شبلی و دیگر عرفای متقدم گفتهاند که علم و مذهب ما مقید به کتاب و سنت و علم ظاهر و حدیث است و بعضاً با استناد به حدیث «لاتجتمع امتی علی الضلاله» خود را پیرو سنّت و جماعت خواندهاند.۱۴.۳ - عارف فقیهانهمچنین در ایران در دوره متأخر، از آقامحمد بیدآبادی (متوفی اواخر قرن دوازدهم) به بعد، عارف فقیهان بسیاری پیدا آمدهاند. ۱۴.۴ - تأویل باطل کنندگانلیکن از همان سدههای نخستین تاکنون اهل فریب و ریا به بهانه تأویلات و فرا رفتن از ظاهر و وصول به حق، تکالیف را از خود ساقط کرده و خود را از خطاب امر و نهی شارع خارج دانستهاند، که این مسئله نه فقط اعتراض فقها را برانگیخته بلکه تبرّی اهل عرفان و تصوف از آنان را نیز در پی داشته است. ۱۴.۴.۱ - نظر ابونصر سراجاز باب مثال ابونصر سراج [۱۲۰]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۰ـ۱۱، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
بر اتفاق طبقات صوفیه با فقها و اصحاب حدیث در اعتقاد، تصریح کرده و گفته است که نزول بر رُخَص (سهلگیری در اعمال شرعی) و طلب تأویلات و بهرهبرداری از شبهات از آنجا که مایه وهن دین است، طریق اهل معرفت نیست.۱۴.۴.۲ - نظر قشیریقشیری [۱۲۱]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش.
نیز از انحراف تصوف در روزگار خویش شِکوه کرده است.۱۴.۴.۳ - نظر غزالیمحمد غزالی [۱۲۲]
متن عربی، ص ۶۰ـ۶۱، عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۲۳]
محمد بن محمد غزالی، فضائل الانام من رسائل حجة الاسلام، ج۱، ص۷۳ـ۷۴، چاپ مؤیّد ثابتی، (تهران) ۱۳۳۳ ش.
از پیروان اباحه و کسانی که با ترک حدود شرع از سر مسامحه با نفس به برچیدن ظاهری بساط احکام اقدام میکنند، تبرّی جسته است.به بیان او اینان چون خود را واصل میپندارند سر در معاصی مینهند، در حالی که جامه صوفیان پوشیدهاند و الفاظ موزون میگویند و اصلاح آنان جز با شمشیر ممکن نیست. ۱۴.۴.۴ - نظر سهروردیسهروردی در عوارف المعارف [۱۲۴]
عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۳۰ـ۳۲، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی، چاپ قاسم انصاری، تهران ۱۳۶۴ ش.
بابی در این مطلب گشوده است.۱۴.۴.۵ - نظر مولویمولوی [۱۲۵]
ج ۱، دفتر اول، بیت ۱۰۸۰، جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
نیز در بیت «کردهای تأویلْ حرف بکر را/ خویش را تأویل کن نی ذکر را» مؤوّلان را از تأویل قرآن بر وفق هوای نفس نهی کرده و در قالب داستان و تمثیل آز و طمع و تقلید بسیاری از صوفیان را سخت نکوهیده است. [۱۲۶]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۱، دفتر دوم، ص۲۷۵ـ۲۷۹، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۴.۴.۶ - نظر حافظبدگویی حافظ از صوفی نیز دست کم در مواردی از همین باب است. [۱۲۷]
شمس الدین محمد حافظ، حافظ، ج۱، ص۲۰۷، چاپ سایه، تهران ۱۳۷۳ ش.
فی الجمله در ادبیات عرفانی فارسی در سرزنش و مذمت مدعیان دروغین تصوف ، با دستاویز تأویل، سخن و شاهد بسیار میتوان یافت. ۱۴.۵ - علل تأویل باطلپس یک جهت برای آنکه مدعیان تصوف، به تأویل متوسل میشدهاند، گریز از تکلیف و قول به اباحه بوده است. این قسم از تأویل که از سر هوای نفس و برای فرار از تکالیف شرعی و حتی توجیه شرعی افعال نادرست، صورت میگرفت، از مصادیق تأویل باطل است و اختصاص به صوفیه ندارد و دینداران و اهل ظاهر نیز از آن بری نیستند. [۱۲۸]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۱۵، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴.
هر چند در میان جهله صوفیه به عنوان اخذ باطن و ترک ظاهر رواج داشته است. ۱۴.۶ - تفاوت تأویل باطل و تأویل حکماپیداست این وجه از تأویل با آنچه در میان فلاسفه و متکلمان واقع شده علیالاصول تفاوت دارد، زیرا آنان تأویل را از باب تنزیه ، نه برای فرار از تکالیف شرعی، در کار آوردهاند که اصل آن در نظر اهل معرفت پسندیده و نیکوست. [۱۲۹]
حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، ج۱، ص۲۴۰، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۵ - رابطه تصوف با فلسفه و کلام۱۵.۱ - مخالفت برخی صوفیان با تأویلات عقلیدر نسبت میان طریق عرفان و تصوف از یک سو و بحث عقلی از سوی دیگر گفتنی است که برخی صوفیان با تأویلات فلاسفه و باطنیان و متکلمان بویژه معتزله مخالفت میکردهاند. در نظر آنان این تأویلاتِ باطل مایه طغیان و از سر فتنهجویی بوده، زیرا مقید به کتاب و سنّت تلقی نمیشده است. [۱۳۰]
مجدود بن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۴۶۰ـ۴۶۱، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ ش.
[۱۳۱]
احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۵، ص۳۰۷، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۳۲]
جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، ج۱، دفتر اول، ص۶۷ـ ۶۸، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۵.۲ - برخورد فلاسفه با عرفاندر مقابل، فلاسفه مسلمان به جهت وجود عناصر افلاطونی و اشراقی قوی در طریقت اشراقی سهروردی و دیگران و حتی در میان مشائیانی همچون فارابی و ابن سینا ، نسبت به عرفان من حیثالمجموع نظر موافق داشته و در جمع میان فلسفه و عرفان کوشیدهاند، به طوری که عرفا نیز بتدریج از شدت مخالفتشان با فلسفه کاسته و بویژه در سنّت عرفان نظری ، اتباع ابن عربی به زبان و تقریر حکما سخن گفتهاند. [۱۳۴]
داود بن محمود قیصری، رسائل قیصری، ج۱، ص۷، چاپ جلال الدین آشتیانی: التوحید و النبوة و الولایة، (مشهد) ۱۳۵۷ ش.
۱۵.۳ - ایراد به جای رددر این حال ایراد و اشکال به جای رد و انکار نشسته است و به بیان شمسالدین آملی [۱۳۵]
محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج۲، ص۶۳، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹.
فلاسفه اهل کشف نظریاند و اغلب از این مرتبه به کشف شهودی و مرتبه قلب و بالاتر از آن مرور نمیکنند.این توافق میان فلسفه و عرفان گاه تا جایی پیش رفته که ابن سبعین و پیروان او خود را در طریقت به فلاسفه یونان منتسب کردهاند. [۱۳۶]
ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، ج۴، ص۲۱۰ـ۲۱۱، چاپ محمدعبداللّه عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/۱۹۷۳ـ۱۹۷۷.
۱۶ - فهرست منابع(۲۳۱) حیدر بن علی آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تأویل کتاب اللّه العزیز المحکم، چاپ محسن موسوی تبریزی، تهران ۱۴۱۶/۱۹۹۵. (۲۳۲) ابن خطیب، الاحاطة فی اخبار غرناطة، چاپ محمدعبداللّه عنان، قاهره ۱۳۹۳ـ۱۳۹۷/۱۹۷۳ـ۱۹۷۷. (۲۳۳) ابن سینا، رسائل، تهران (۱۴۰۰). (۲۳۴) ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، (بی تا). (۲۳۵) ابن عربی، کتاب انشاء الدوائر، چاپ نیبرگ، لیدن ۱۳۳۶. (۲۳۶) ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت (بی تا). (۲۳۷) ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴. (۲۳۸) عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش. (۲۳۹) علی بن محمد ترکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۶۰ ش. (۲۴۰) شمس الدین محمد حافظ، حافظ، چاپ سایه، تهران ۱۳۷۳ ش. (۲۴۱) محمد بن اسعد دوانی، ثلات رسائل، چاپ احمد تویسرکانی: شواکل الحور فی شرح هیاکل النور، مشهد ۱۴۱۱. (۲۴۲) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به تصحیح و مقدمه فرانسوی از هانری کور بن، تهران ۱۳۴۴ ش. (۲۴۳) محمد بن مؤید سعدالدین حمویه، المصباح فی التصوف، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۲۴۴) محمد بن محمد سلطان ولد، انتهانامه، چاپ محمدعلی خزانه دارلو، تهران ۱۳۷۶ ش. (۲۴۵) رضا سلیمان حشمت، «تاریخ در نظر هایدگر»، در مهدوی نامه: جشن نامه استاد دکتر یحیی مهدوی، تهران: هرمس، ۱۳۷۸ ش. (۲۴۶) مجدود بن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ ش. (۲۴۷) عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی، چاپ قاسم انصاری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۲۴۸) محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۸ ش. (۲۴۹) محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹. (۲۵۰) محمدشیرین شمس مغربی، دیوان، چاپ ابوطالب میرعابدینی، تهران ۱۳۵۸ ش. (۲۵۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، سه رساله فلسفی، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۷۸ ش. (۲۵۲) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ ش. (۲۵۳) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن. (۲۵۴) عبدالرزاق کاشی، تفسیرالقرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، چاپ مصطفی غالب، بیروت ۱۹۷۸، چاپ افست تهران (بی تا). (۲۵۵) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۲۵۶) محمد بن محمد غزالی، فضائل الانام من رسائل حجة الاسلام، چاپ مؤیّد ثابتی، (تهران) ۱۳۳۳ ش. (۲۵۷) محمد بن محمد غزالی، نور و ظلمت ترجمه مشکاة الانوار، ترجمه زین الدین کیائی نژاد؛ به ضمیمه متن عربی مشکاة الانوار، تهران ۱۳۶۳ ش؛ (۲۵۹) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش. (۲۶۰) داود بن محمود قیصری، رسائل قیصری، چاپ جلال الدین آشتیانی: التوحید و النبوة و الولایة، (مشهد) ۱۳۵۷ ش. (۲۶۱) داود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش. (۲۶۲) هانری کور بن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۷ ش. (۲۶۳) محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ کیوان سمیعی، تهران (۱۳۳۷ ش). (۲۶۴) اسماعیل بن محمد مستملی، خلاصه شرح تعرّف، بر اساس نسخه منحصربه فرد مورخ ۷۱۳ هجری، چاپ احمدعلی رجایی، تهران ۱۳۴۹ ش. (۲۶۵) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۶۶) احمد بن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش. (۲۶۷) عزیزالدین بن محمد نسفی، بیان التنزیل، چاپ علی اصغر میرباقری فرد، تهران ۱۳۷۹ ش. (۲۶۸) جلال الدین همائی، معانی و بیان، چاپ ماهدخت بانوهمایی، تهران ۱۳۷۰ ش. (۲۶۹) علی بن شهاب الدین همدانی، ترجمه و متن اسرار النقطه، یا، توحید مکاشفان، مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ ش؛ ۱۷ - پانویس
۱۸ - منبع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاویل در مباحث عرفانی»، شماره۳۱۸۷. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |