حکم فرزندخوانده (قرآن)اجرای احکام فرزند بر فرزند خوانده و الحاق او به خود حرام میباشد. ۱ - بیان حکم فرزندخواندهاجرای احکام فرزند بر فرزند خوانده حرام است: «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم... • ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله فان لم تعلموا ءاباءهم فاخونکم فی الدین ومولیکم ولیس علیکم جناح فیما اخطاتم به ولـکن ما تعمدت قلوبکم...؛ خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده؛ ... و (نیز) فرزندخواندههای شما را فرزند حقیقی شما قرارنداده است؛ این سخن شماست که به دهان خود میگویید (سخنی باطل و بیپایه)؛ • آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانهتر است؛ و اگر پدرانشان را نمیشناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند؛ امّا گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمیزند (و بیتوجّه آنها را به نام دیگران صدا میزنید)، ولی آنچه را از روی عمد میگویید (مورد حساب قرار خواهد داد)؛ و خداوند آمرزنده و رحیم است.» «واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله وتخفی فی نفسک ما الله مبدیه وتخشی الناس والله احق ان تخشـه فلما قضی زید منها وطرا زوجنـکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازوج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا...؛ (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خواندهات زید) میگفتی: همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار میکردی)؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان (هنگامی که طلاق گیرند) نباشد ...» ۲ - مبارزه با سنت جاهلیتدر عصر جاهلیت معمول بوده که بعضی از کودکان را به عنوان فرزند خود انتخاب میکردند و آن را پسر خود میخواندند و به دنبال این نامگذاری تمام حقوقی را که یک پسر از پدر داشت برای او قائل میشدند از پدرخواندهاش ارث میبرد و پدر خوانده نیز وارث او میشد، و تحریم زن پدر یا همسر فرزند در مورد آنها حاکم بود. اسلام، این مقررات غیر منطقی و خرافی را به شدت نفی کرد، و حتی چنان که خواهیم دید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای کوبیدن این سنت غلط، همسر پسرخواندهاش زید بن حارثه را بعد از آن که از زید طلاق گرفت به ازدواج خود در آورد تا روشن شود این الفاظ تو خالی نمیتواند واقعیتها را دگرگون سازد، چرا که رابطه پدری و فرزندی یک رابطه طبیعی است و با الفاظ و قرار دادها و شعارها هرگز حاصل نمیشود. گرچه بعدا خواهیم گفت که ازدواج پیامبر با همسر مطلقه زید جنجال بزرگی در میان دشمنان اسلام بر پا کرد، و دستاویزی برای تبلیغات سوء آنها شد ولی این جنجالها به کوبیدن این سنت جاهلی ارزش داشت. لذا قرآن بعد از این جمله میافزاید: این سخنی است که شما به زبان میگوئید (ذلکم قولکم بافواهکم). میگوئید فلان کس پسر من است، در حالی که در دل میدانید قطعا چنین نیست، این امواج صوتی فقط در فضای دهان شما میپیچد و خارج میشود، و هرگز از اعتقاد قلبی سرچشمه نمیگیرد. ۳ - الحاق فرزند دیگران به خودالحاق فرزند دیگری به خود حرام میباشد: «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه... وما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافوهکم... • ادعوهم لابائهم هو اقسط عند الله فان لم تعلموا ءاباءهم فاخونکم فی الدین ومولیکم ولیس علیکم جناح فیما اخطاتم به ولـکن ما تعمدت قلوبکم...؛ خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده؛ ... و (نیز) فرزندخواندههای شما را فرزند حقیقی شما قرارنداده است؛ این سخن شماست که به دهان خود میگویید (سخنی باطل و بیپایه)؛ • آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانهتر است؛ و اگر پدرانشان را نمیشناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند؛ امّا گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمیزند (و بیتوجّه آنها را به نام دیگران صدا میزنید)، ولی آنچه را از روی عمد میگویید (مورد حساب قرار خواهد داد)؛ و خداوند آمرزنده و رحیم است.» «واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله وتخفی فی نفسک ما الله مبدیه وتخشی الناس والله احق ان تخشـه فلما قضی زید منها وطرا زوجنـکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازوج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا...؛ (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خواندهات زید) میگفتی: همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار میکردی)؛ و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند؛ و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان (هنگامی که طلاق گیرند) نباشد ...» ۴ - عدم الحاق فرزند دیگران به خودو ما جعل ادعیاءکم ابناءکم، کلمه ادعیاء جمع دعی، به معنای پسر خوانده است، و در جاهلیت این عمل دعاء و تبنی در بینشان دائر و معمول بوده است، و همچنین در بین امتهای مترقی آن روز، مانند روم و فارس که وقتی کودکی را پسر خود میخواندند، احکام فرزند صلبی را در حق او اجراء میکردند، یعنی اگر دختر بود ازدواج با او را حرام میدانستند، و چون پدر خوانده میمرد، به او نیز مانند سایر فرزندان ارث میدادند، و همچنین سایر احکام پدر و فرزندی را درباره او اجراء میکردند، و اسلام این عمل را نیز لغو کرد. بنابراین مفاد آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را فرزند خود خواندهاید، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزندان صلبی در حق آنان نیز جاری باشد. ذلکم قولکم بافواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل، کلمه ذلکم در این آیه اشاره به مساله ظهار، و فرزندخواندگی، و یا تنها اشاره به مساله دومی است، که البته ظهور آیه در احتمال دومی روشنتر است، مؤیدش هم این است که در آیه بعدی تنها حکم فرزندخواندگی را بیان میکند. و اینکه فرمود: قولکم بافواهکم، معنایش این است: اینکه شما فرزند دیگری را به خود نسبت میدهید، سخنی است که با دهانهای خود میگویید، و جز این اثری ندارد، و این تعبیر کنایه است از بی اثر بودن این سخن، هم چنان که در آیه: کلا انها کلمة هو قائلها نیز کنایه از بیهودگی آن سخن است. ۵ - پانویس۶ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم فرزندخوانده». |