قاسم بن سلام هرویاَبو عُبِیْدْ قاسِمِ بْنِ سَلامِ خُزاعی، (۱۵۱ ـ محرم ۲۲۴ق/۷۶۸ ـ دسامبر ۸۳۸ م)، فقیه، محدث، قاری و زبان شناس برجسته خراسانی که آثار بسیاری در زمینههای گوناگون بر جا نهاده است. فهرست مندرجات۲ - ولادت ۳ - زندگی ۴ - اساتید ۴.۱ - در کوفه ۴.۲ - اساتید روایی ۴.۳ - در شام ۴.۴ - اساتید متاخر ۴.۵ - در مصر ۵ - مذهب ۶ - برخورد با شیعیان ۷ - مهارتهای علمی ۷.۱ - فقه ۷.۱.۱ - اصول استنباط ۷.۲ - حدیث ۷.۲.۱ - وثاقت ۷.۳ - قرائت ۷.۴ - ادبیات عرب ۷.۵ - زبان شناسی ۷.۶ - تاریخ ۷.۷ - جغرافیا ۸ - آثار ۸.۱ - چاپی ۸.۲ - خطی ۸.۳ - آثار یافت شده و منسوب ۹ - فهرست منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - نسب پدرنسب پدرش در روایتی با نامهای عربی سلام بن مسکین بن زید ضبط گردیده، [۱]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
[۲]
المرشد بالله، یحیی بن حسین، الامالی، ج۱، ص۲۲۱، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
حال آنکه در برخی از منابع اشاره رفته که پدر وی اسیری رومی (یونانی) بوده است. [۳]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
بنا به روایتی پدرش مملوک یکی از مردم هرات بود و با قبیله عرب ازد نسبت ولاء داشت و ابوعبید نیز در همان شهر تولد یافت. [۴]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۳ ـ ۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
نسبت « خزاعی » نشان میدهد که او به شاخه خزاعه از ازد مربوط بوده است. [۵]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۶]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۷]
ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، فصل المقال، ج۱، ص۵، به کوشش عبدالمجید عابدین و احسان عباس، خارطوم، ۱۹۵۸ م.
۲ - ولادتارقامی که برای تاریخ تولد یا عمر ابوعبید ازائه شده است، ولادت او را در فاصله سالهای ۱۵۰ ـ ۱۵۷ ق نشان میدهد، اما آنچه بیشتر قابل اعتماد مینماید، سخن علی بن عبدالعزیز است که سن او را به هنگام مرگ ۷۳ سال دانسته است. [۸]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۱۰]
ابن خلکان وفیات، ج۴، ص۶۲.
۳ - زندگیاینکه دوران نوجوانی ابوعبید چگونه سپری گشته، بر ما پوشیده است. ۴ - اساتیددر حکایتی چنین آمده که او ـ ظاهراً در خراسان ـ همراه با فرزند مولای خود به مکتب میرفته است. [۱۱]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
ابوعبید پس از گذراندن دورس مقدماتی برای تحصیل در سطحی بالاتر رهسپار عراق گردید، برای تخمین زمان رسیدن ابوعبید به بغداد، توجه به دو تن از شیوخ بغدادی او کارساز خواهد بود، می دانیم که ابوعبید از سعید بن عبدالرحمن جمحی (د ۱۷۶ق/ ۷۹۲ م) که در بغداد به قضا اشتغال داشت و از فرج بن فضالة حمصی (د ۱۷۶ ق) که در بغداد ساکن بود [۱۳]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۷۱ ـ ۷۲، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
، حدیث شنیده، بنابراین چندی پیش از ۱۷۶ق به بغداد رفته بوده است. [۱۴]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
۴.۱ - در کوفهدر میان شیوخ کوفی ابوعبید نیز نام شریک بن عبدالله نخعی (د ۱۷۷ ق) به چشم میخورد که از زمان منصور تا روزگار مهدی قاضی کوفه بود و ابوعبید برای استماع از او و دیگر شیوخ کوفه پیش از ۱۷۷ ق بدان شهر رفته بود. [۱۵]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۶، ص۲۶۳ ـ ۲۶۴، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
[۱۶]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
گزارشی در دست است که نشان میدهد ابوعبید در اوان درگذشت حماد بن زید (۱۷۹ ق) [۱۷]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۴۲، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
به بصره وارد شده تا از عالمان آن دیار بهره جوید، [۱۸]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۸ ـ ۴۰۹، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
او هرچند در بدو ورود با درگذشت حماد روبه رو گشت، ولی توانست از بسیاری از بصریان چون یحیی بن سعید قطان بهره گیرد و حتی با برخی استادان خود در مسائل کلامی و فقهی به مناظره پردازد و آنان را مجاب کند. [۱۹]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۹، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
۴.۲ - اساتید رواییدر میان شیوخ روایی او نام شماری از محدثان واسطی چون هُشَیم بن بشیر (د ۱۸۳ ق/ ۷۹۹ م) و عبّاد بن عوام کلابی (د ۱۸۵ یا ۱۸۶ ق) نیز به چشم میخورد که احتمال درنگ او در واسط را نیز مطرح میسازد. [۲۰]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
[۲۱]
بحشل، اسلم بن سهل، تاریخ واسط، ۱۳۷ ـ ۱۴۵، به کوشش کورکیس عوّاد، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
به نظر میآید که ابوعبید در خلال سالهای ۱۸۰ ـ ۱۹۰ ق به بغداد بازگشته، در آنجا ماندگار شده و با بهره گیری از مایه علمی خود، به تدریس فنون ادب همت گماشته باشد، نویسندگان سده ۳ ق/ ۹ م به این دوره از زندگانی ابوعبید اشاره کرده، از «مُوَّدِّب» بودن او سخن راندهاند [۲۲]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
[۲۳]
یاقوت، ادبا، ج۱۵، ص۲۵۵.
ابراهیم حربی یادآور شده است ک ابوعبید ابتدا در «شارع بشر و بشیر» به تعلیم اشتغال ورزید و پس از آشنایی با ثابت نصر خزاعی ـ از امیران عباسی و خویشاوند هم قبیلهاش ـ به عنوان مودِّب فرزندان او برگزیده شد. [۲۴]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
همچنین گزارش شده که او به تعلیم فرزندان هرثمـة بن اعین از امیران عباسی نیز پرداخته است. [۲۵]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۲۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
تنها گزارشی که از حضور ابوعبید در دوره معلمی وی در خارج از عراق سخن گفته، روایتی از ابن نجار محمد بن جعفر تمیمی است بر طبق آن طاهر بن حسین ذوالیمینین به هنگام رفتن به خراسان، در مرو با ابوعبید که به مودّبی اشتغال داشت، آشنا شد و به هنگام بازگشت به عراق او را با خود به سامرا آورد. [۲۷]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵ ـ ۴۰۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
سازگار نبودن این روایت با تاریخ زندگی طاهر و تأسیس شهر سامرا در ۲۲۱ ق [۲۸]
محب الدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۹، ص۱۷، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴ م.
و نیز نامعلوم بودن سند گفتار ابن نجار، روایت وی را بی اعتبار میسازد.به هر روی برخی از خاورشناسان چنین پنداشتهاند که ابوعبید در این دوره از زندگی خود به خراسان بازگشته و در آنجا فرزندان هرثمه را تعلیم داده است، ولی باید یادآور شد که ورود هرثمه به خراسان در ۱۹۲ق، ص۸۰۸ م بوده [۲۹]
ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، ص۳۱۲، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
و زندگی ابوعبید از ۱۹۱ ق در جزیره و سپس ثغور شام گذشته است.۴.۳ - در شامابوعبید حداکثر تا ۱۹۱ ق بغداد را ترک گفت و به رقه درآمد و چندی در مجلس معمّر بن سلیمان نخعی (د ۱۹۱ ق) و شاید دیگر اهل علم، دانش آموخت [۳۱]
ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، المرشد الوجیز، ج۱، ص۲۰۱، به کوشش طیار آلتی قولاج، آنکارا، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
[۳۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ ق.
در همین حدود از حضور وی در حمص و استماع از عبید بن سعید (ظاهراً اموی د ۲۰۰ق) نیز خبر رسیده است. [۳۳]
المرشد بالله، یحیی بن حسین، الامالی، ج۲، ص۲۸۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
در ۱۹۲ ق هارون خلیفه عباسی ثابت بن نصر خزاعی را به فرمانراویی ثغور شام برگماشت و او راهی آن دیار شد [۳۴]
محب الدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۸، ص۳۴۰، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴ م.
و چون توانایی ابوعبید را نیک میشناخت، او را به عنوان قاضی شهر طرسوس، مرکز ولایت ثغور برگزید و وی تا پایان فرمانراوایی ثابت در این سمت باقی بود [۳۵]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
[۳۶]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۴، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
[۳۷]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
ابراهیم حربی محدث، مدت فرمانروایی ثابت و قضاء ابوعبید را حدود ۱۸ سال دانسته است، [۳۸]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۴، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
[۳۹]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
اما ابوحسان زیادی مورخ، مدت حکمرانی ثابت را حدود ۱۷ سال و پایان آن را رد ۲۰۸ ق دانسته است. [۴۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۱۴۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
به هر روی در فاصله سالهای ۲۰۸ ـ ۲۱۰ق/ ۸۲۳ ـ ۸۲۵م ابوعبید که حامی خود، ثابت را از دست داده بود و دیگر ثغور پرتلاطم شام را جای درنگ نمیدید، رهسپار بغدا گشت.۴.۴ - اساتید متاخرگفتنی است که در میان مشایخ متأخر ابوعبید نام کسانی به چشم میخورد که در شهرهای بین راه طرسوس تا حلب سکنی داشتند و بسیار محتمل است که ابوعبید در راه بازگشت خود، فرصت را برای شنیدن حدیث از آنان مغتن شمرد باشد، از آن جملهاند: اسحاق بن عیسی بغدادی (د ۲۱۴ یا ۲۱۵ ق)، ساکن اذنه؛ محمد بن کثیر صنعانی (د بعد از ۲۱۰ ق)، ساکن مِصّیصه؛ هیثم بن جمیل بغدادی (د ۲۱۳ ق)، ساکن انطاکیه [۴۱]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
ابوعبید خود نیز تصریح نموده که از محمد بن عیینة فزاری ساکن مصیصه و دیگر عالمان ثغور بهره گرفته [۴۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۹۱، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
، و در جای جای آثارش به ذکر یافتهها و مشاهدات خود در ثغور شام پرداخته است. [۴۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ص۷۳، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۴۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۱۸۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
ابوعبید پس از حدود دو دهه دوری از بغداد بدان شهر بازگشت و چندی در آنجا مقیم شد [۴۵]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
از ۲۱۱ ق که عبدالله ابن طاهر خزاعی پس از سالها جنگ در شام و مصر به بغداد درآمد، با دانش دوستی و گشاده دستی چنان ابوعبید را به خود مجذوب ساخت که وی هر کتابی که تألیف میکرد، نزد او میفرستاد و پاداش بسیار دریافت میداشت و از غیر او صله دریافت نمیکرد. [۴۷]
الفهرست، ج۱، ص۷۸.
[۴۸]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
با این وصف، در مورد رابطه عبدالله بن طاهر و ابوعبید نباید سخن به گزاف گفت، زیرا عبدالله (ز ۱۸۱ یا ۱۸۲ ق) پیش از سفر به طرسوس ـ با توجه به سن کمش ـ قادر به ایفای نقشی در زندگی ابوعبید نبوده و در واقع تماس نزدیک آن دو به فاصله سالهای ۲۱۱ ـ ۲۱۳ ق محدود بوده است.۴.۵ - در مصردر ۲۱۳ ق/ ۸۲۸ م با رهسپار شدن عبدالله بن طاهر برای تصدی فرمانروایی خراسان، ابوعبید همراه یحیی بن معین آهنگ مصر کرد. [۴۹]
ذهبی، محمد بن احمد، معرفـة القراء الکبار، ج۱۰، ص۴۹۲، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
از استادان مصری او ـ که در فاصله سالهای ۲۱۸ ـ ۲۲۸ ق/ ۸۳۳ ـ ۸۴۳ م درگذشتهاند و چنین مینماید که او در همین سفر از آنان حدیث شنیده باشد ـ نعیم بن حماد و ابوصالح کاتب اللیث شایان ذکرند. [۵۰]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۵۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۵۱]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
به گفته ابن عساکر در تاریخ دمشق [۵۲]
ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینـه دمشق، ج۱۴، ص۳۱۷، (عمّان)، دارالبشیر.
ابوعبید برای دانش اندوزی به دمشق نیز فرو آمده است و تأیید این گفتار در آثار ابوعبید نیز دیده میشود [۵۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۱۷، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۵۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ص۹۹، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
وی در این سفر ـ که احتمالاً در راه مصر بوده ـ از هشام بن عمرا و عبدالاعلی بن مسهر قرائت و حدیث آموخته و نیز از سلیمان بن عبدالرحمن حدیث شنیده است. [۵۵]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۵۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۵۶]
ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینـة دمشق، ج۱، ص۳۱۷، (عمّان)، دارالبشیر.
[۵۷]
ابن جزری، محمد بن محمد، غایـة النهایـة، ج۲، ص۱۸، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳ م.
گذشته از سفرهایی که ذکر شد، ابوعبید سفر یا سفرهایی نیز به حجار داشته که حدود زمانی آن دانسته نیست [۵۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۳۱۶، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
ابوعبید پس از دهها سال دانش اندوزی در بازگشت مجدد به بغداد به کار تألیف پرداخت.۵ - مذهبوی به اعتبار شخصیت فکری خود با اصحاب حدیث بغداد و به ویژه بزرگ آنان احمد بن حنبل بسیار نزدیک بود [۵۹]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۱، ص۱۱۲ ـ ۱۱۴، متاقب الامام احمد بن حنبل، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
و در عقاید ـ آنگونه که از سراسر کتاب الایمان و از دیگر آثار وی برمی آید ـ بر مذهب اصحاب حدیث پای میفشرد و مواضع مرجئه، جهمیه، معتزله و خوارج را مورد نقد قرار میداد. [۶۰]
ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، ص۹، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
[۶۱]
ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، ص۱۰، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
[۶۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، ص۵۰، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
۶ - برخورد با شیعیاندر مورد امامت، عثمان را بر علی (ع) تفضیل میداد و با شیعیان برخوردی تند داشت [۶۳]
زبیدی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۱۸، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۶۴]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۹، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۶۵]
ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینـة دمشق، ج۱۴، ص۳۲۶، (عمّان)، دارالبشیر.
در ۲۱۹ق/ ۸۳۴ م ابوعبید که ۶۸ سالگی را پشت سر نهاده بود ـ پیش از آنکه همچون دوستان خود، احمد بن حنبل و دیگر بزرگان اصحاب حدیث بغداد، درگیر ماجرای « محنه » گردد ـ بغداد را ترک گفت و راهی حجاز شد [۶۶]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۶۷]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
و تا پایان عمر در مکه مجاور حرم گشت [۶۹]
ابن خلکان وفیات، ج۴، ص۶۲.
عبدالله بن طاهر شعری در رثای او سروده است. [۷۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد،ج۱، ص۴۱۲، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
۷ - مهارتهای علمی۷.۱ - فقهدر میان شیوخ ابوعبید به نام شماری از فقیهان اصحاب حدیث برمی خوریم که از جمله آنان سفیان بن عیینه، شریک نخعی و وکیع بن جراح از کوفیان و عبدالرحمن بن مهدی و یحیی بن سعید قطان از بصریان شایان ذکرند. [۷۱]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۸ ـ ۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
ابوعبید در محضر چنین استادانی ظرایف فقه کوفی و بصری اصحاب حدیث را فرا گرفت و با شرکت در مجالس درس قاضی ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی با فقه اصحاب رأی نیز آشنا شد. [۷۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۳۷، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۷۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
در هنگام ورود شافعی به بغداد (۱۹۵ ـ ۱۹۹ق، ۸۱۱ ـ ۸۱۵ م)، ابوعبید در ثغور شام بود و دیدار احتمالی او با شافعی که نویسندگان شافعی آن را در حد دانش آموختن از وی شمردهاند، بایستی در حدود ۲۱۳ ق/۸۲۸ م در مصر بوده باشد [۷۴]
نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء، ج۲(۲)، ص۲۵۷، قاهره، ادارة الطباعـة المنیریة.
[۷۵]
سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیـة الکبری، ج۲، ص۱۵۴، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.
ابوعبید در مصر از طریق ابن بکیر و ابن ابی مریم با نظرات مالک و از طریق ابوصالح کاتب الایث با آراء لیث بن سعد آشنا شد و در شام از طریق م حمد بن کثیر بر نظرات اوزاعی وقوف یافت. [۷۶]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۰، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۷۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۳، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۷۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۸، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
آگاهی گسترده ابوعبید از مذاهب گوناگون فقهی و دانش وسیع وی در علوم قرآنی و حدیث، او را توانا میساخت تا به عنوان فقیهی مستقل در مسائل گوناگون فقهی اجتهاد نمادی و بر تقلید احدی گردن ننهد. [۷۹]
ذهبی، محمد بن احمد، معرفـة القراء الکبار، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
گفتار ابن درستویه مبنی بر اینکه قسمت اعظم فقه ابوعبید آمیختهای از مذهب مالک و شافعی است، همچون دیگر موضعگیریهای وی خالی از تعصب به نظر نمیرسد، [۸۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴ ـ ۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
اما اینکه شافعیان و حنبلیان هر یک نام او را در طبقات رجال خود آوردهاند، نیز دور از انتظار نیست، [۸۱]
عبادی، محمد بن احمد، طبقات الفقهاء الشافعیـة، ج۱، ص۳۷، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴ م.
[۸۲]
سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیـة الکبری، ج۲، ص۱۵۳، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.
[۸۳]
ابن ابی یعلی، محمد طبقات الحنایلـه، ج۱، ص۲۵۹، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲ م.
اگر چه شافعیانی چون ابواسحاق شیرازی و ابن رافعه او را شافعی نمیپنداشتهاند. [۸۴]
ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۹۲، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ ق/۱۹۸۱ م.
[۸۵]
سبکی، عبدالوهاب بن علی،طبقات الشافعیـة الکبری، ج۲، ص۱۵۸، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.
۷.۱.۱ - اصول استنباطاصول کلی ابوعبید در استنباط احکام، آنگونه که خود بیان داشته، از این قرار است: نخست، پیروی روایات و آثار؛ دوم، موافقت با رأی اکثریت؛ سوم، بیشترین سازگاری با زبان عربی [۸۶]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۸۶ ـ ۸۷، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۸۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۳۹، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
او در جای جای آثارش بهطور جداگانه نیز بدین اصول اشاره کرده است. [۸۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۹۵، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۸۹]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۶۴، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۹۰]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۱۵، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
ابوعبید قیاس را که در آن روزگار در دست فقیهان اصحاب رأی ابزاری اساسی بود، در شرایع دین، از فرضیه و سنت، جایز نمیشمرد و باور داشت که شرایع با یکدیگر قابل قیاس نیستند [۹۱]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۸۴، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۹۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۳۳، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۹۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۴۳، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
او با حدیث نیز برخوردی ناقدانه داشت و بارها حدیث را از حیث ضعف سند یا ناسازگاری با قول مشهور فقها طرح نموده است [۹۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۹۵]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۷۰، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
ابوعبید نسخ کتاب با سنت را ممکن میشمرد [۹۶]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، جم، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۹۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۰۸ ـ ۵۱۰، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
، ولی اساساً گرایش او بر آن بود که تا حد امکان بر محکم بودن و عدم نسخ آیات پای فشارد. [۹۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۵۵۹، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
مطالعه در منابع بازمانده از فقه ابوعبید و عناوین آثار مفقود موجود وی، نشان میدهد که او به برخی از مباحث فقه توجه ویژهای داشته است، در واقع بیشتر موضوعات مورد توجه او را مباحث عبادی ـ اجتماعی یا صرافاً اجتماعی فقه تشکیل میدهند: مباحث مربوط به اموال مسلمانان از زکات و خراج، مسائل حقوقی چون ازدواج و خرید و فروش و مباحث مربوط به دادرسی چون شهادات و ادب القاضی. این گرایش او میتواند حاصل حدود ۱۸ سال تصدی قضا در شهری چون طرسوس بوده باشد ـ دورانی که او را واداشت تا از نظرپردازی به عمل و کاربرد نزدیک گردد. به عنوان نمونه او روایات موجود درباره میازن جزیه اهل کتاب را به موارد تاریخی آن محدود میسازد و آنها را بیان کننده حکمی کلی نمیداند و بر آن است که فرمانروای اسلامی باید با در نظر گرفتن شرایط و توانایی جزیه دهندگان میزان جزیه را تعیین نماید. [۹۹]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۴۹ ـ ۵۰، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
آراء فقهی ابوعبید را علاوه بر آثار بازماندهاش، می توان در کتب دیرین فقه تطبیقی و دیگر منابع، چون سنن ترمذی [۱۰۰]
ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق.
[۱۰۱]
ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ج۴، ص۱۱۵، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق.
، اختلاف العلماء مروزی [۱۰۲]
مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۳۴، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۰۳]
مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۳۶، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
الاشراف ابن منذر، [۱۰۴]
ابن منذر، محمد بن ابراهیم، الاشراف، ج۱، ص۳۹، به کوشش عبدالغنی محمد عبدالخالق، قطر، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۰۵]
ابن منذر، محمد بن ابراهیم، الاشراف، ج۱، ص۵۱، به کوشش عبدالغنی محمد عبدالخالق، قطر، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
الخلاف طوسی [۱۰۶]
طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۸، تهران، ۱۳۷۷ ق.
[۱۰۷]
طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۱، ص۲۹، تهران، ۱۳۷۷ ق.
و الافصاح ابن هبیره [۱۰۸]
ابن هیبره، یحیی بن محمد، الافصاح، ج۱، ص۱۳۳، حلب، ۱۳۶۶ ق/ ۱۹۴۷م.
باز یافت.۷.۲ - حدیثهمچنانکه گفته شد، ابوعبید پیش از ۱۷۶ق/۷۹۲ م شنیدن حدیث را آغاز کرد و در طول چندین دهه توانست از بسیاری از محدثان عراق، شام، حجاز و مصر حدیث بیاموزد، مزی فهرستی از مشایخ وی به دست داده است [۱۰۹]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
که با استفاده از آثار موجود ابوعبید جای تکمیل بسیار دارد، در فهرست دیگری که مزی از شاگردان و راویان ابوعبید ارائه کرده است، [۱۱۰]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۱۶۹ ـ ۱۷۰، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
نام کسانی چون احمد بن یحیی بلاذری، حارث بن ابی اسامه و ابوبکر ابن ابی الدنیا به چشم میخورد، ولی آنگونه که از سند آغازین آثار ابوعبید و کتب فهارس آشکار است، مهم ترین عامل انتقال آثار و ورایات ابوعبید شاگردش علی بن عبدالعزیز بغوی بوده است. [۱۱۱]
مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۱، ص۷۸، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸.
[۱۱۲]
خلیفه نیشابوری، احمدبن محمد، ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری، ص۱۹، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۹۹ ق.
[۱۱۳]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، ج۳، ص۲۱ ـ ۲۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۱۱۴]
ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیـة الطلب، ج۳، ص۱۱۶۸، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م.
۷.۲.۱ - وثاقتاز دیدگاه رجالی، معاصران ابوعبید ـ احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه و یحیی بن معین ـ او را برتر از آن دانستهاند که تنها با لفب « ثقه » از وی یاد کنند و در واقع همانگونه که ابن کامل یاد کرده، احدی بر وثاقت او طعن نکرده است. [۱۱۵]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۱، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۱۱۶]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۴ ـ ۴۱۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۱۱۷]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
ابراهیم حربی او را به سبب از دست دادن محضر شیوخ متقدم و روایت از محدثان متأخر مورد نقد قرار داده [۱۱۸]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
و ابوحاتم رازی اشتغال او به غیر حدیث را بروی خرده گرفته است [۱۱۹]
ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح والتعدیل، ج۳(۲)، ص۱۱۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲ م.
به علاوه در جای جای آثار ابوعبید در جزئیات مربوط به متن یا سند روایت، عباراتی دالّ بر تردید و فراموشی دیده میشود. [۱۲۰]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۲۴، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۱۲۱]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۹۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۱۲۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۹۱، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
که انتقاد برخی را موجب شده است. [۱۲۳]
علی بن حمزة بصری، «التنبیهات»، همراه المنقوص والممدود فراء، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۹۷۷ م.
در واقع محدثان در عین اینکه بر وثاقت ابوعبید باور داشتند، بیش از آنکه به اسانید و روایات او روی آورند، بر وی به سان یک مفسر حدیث ارج مینهادند. [۱۲۴]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۱۲۵]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۰، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
در صحاح سته بدون اینکه حدیثی از او نقل گردد، نکات تفسیری او درباره برخی احادیث نقل شده است. [۱۲۶]
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، ج۴، ص۱۳۹، استانبول، ۱۳۱۵ ق.
[۱۲۷]
ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعت، سنن، ج۲، ص۱۰۶، به کوشش محمد محیی ابدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء، السنة النبویـة.
آنچه ابوعبید را به عنوان مفسر احادیث مشکل شاخص کرده بود، تألیف کتاب غریب الحدیث است که به گفته خود او حدود ۴۰ سال از عمرش را برای گردآوری مطالب آن صرف نموده بود [۱۲۸]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
و چنانکه از مندرجات کتاب برمی آید، آن را پس از سفر مصر (۲۱۳/۸۲۸ م) در بغداد تألیف کرده [۱۲۹]
ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۷(۲)، ص۹۳، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م.
و به روایتی به مأمون اهدا نموده بود. [۱۳۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
این کتاب از بدو تألیف مورد توجه محدثان بزرگ بغداد چون احمد بن حنبل و یحیی بن معین قرار گرفت [۱۳۱]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۰۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۱۳۲]
ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعت، مسائل الامام احمد، ص۲۸۲، قاهره، ۱۳۵۳ ق.
و در اندک زمانی در شرق و غرب بلاد اسلامی رواج یافت، چنانکه نسخهای از آن نزد عبدالله بن طاهر، والی وقت خراسان فرستاده شد [۱۳۳]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
و امروز نسخهای از آن به خط مغربی در لیدن وجود دارد که تاریخ کتابت آن ۲۵۲ ق است، در دورههای بعد کتاب ابوعبید درکنار تکملهای که ابن قتیبه بر آن نوشت، اساسی ترین منابع برای آثار دیگران در زمینه غریب الحدیث تلقی میشد.۷.۳ - قرائتبر پایه فهرستی از شیوخ قرائت ابوعبید که ابوعمرو دانی به دست داده، وی از علی بن حمزه کسائی، شجاع بن ابی نصر، اسماعیل بن جعفر مدنی، حجاج بن محمد، ابومسهر عبدالاعلی بن مسهر و هشام بن عمار قرائت آموخته است. [۱۳۴]
ذهبی، محمد بن احمد، معرفـة القراء الکبار، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
ابن جزری بر آن فهرست، سلیم بن عیسی، یحیی بن آدم و سلیمان بن حماد نامی را افزوده است. [۱۳۵]
ابن جزری، محمد بن محمد، غایـة النهایـة، ج۲، ص۱۸، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳ م.
گوتشالک در مورد نام اخیر، حمّاد را تحریف جمّاز تصور کرده و ابن جماز (د بعد از ۱۷۰ ق)، راوی قرائت مدنی ابوجعفر را از شیوخ او دانسته است، اما ابوعبید خود متذکر شده که قرائت قاریان مدینه، از جمله ابوجعفر را تنها از اسماعیل بن جعفر فرا گرفته است. [۱۳۶]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ج۱، ص۴۴، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
ابوعمرو دانی از شاگردان او در قرائت احمد بن ابراهیم وراق خلف، احمد بن یوسف تغلبی، علی بن عبدالغزیز، نصر بن داوود و ثابت بن ابی ثابت را نام برده است. [۱۳۷]
ذهبی، محمد بن احمد، معرفة القراء الکبار، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
ابوعبید فراگرفتههای خود درباره قرائات گوناگون حجاز، عراق و شام را در کتابی با عنوان القراءات به ودیعه نهاد و در آن افزون بر ۲۰ قرائت را ثبت کرد، [۱۳۸]
مکی بن ابی طالب قیسی، الابانة عن معانی القراءات، ج۱، ص۲۷، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹ م.
[۱۳۹]
ابن جزری، محمد بن محمد، النشر، ج۱، ص۳۳ ـ ۳۴، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.
این اثرِ ابوعبید نخستین تألیف شناخته شده و در دانش قرائت است که در آن قرائات گوناگون در کنار یکدیگر گردآوری شده است [۱۴۰]
ابن جزری، محمد بن محمد، النشر، ج۱، ص۳۳ ـ ۳۴، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.
و محمد بن جریر طبری در تألیف کتاب القراءات خود، شالوده کار را بر این کتاب نهاده بوده است، [۱۴۱]
یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۶۷ ـ ۶۸.
ابوعبید علاه بر این اثر، دیگر آثار خود نیز گاه به نقل قرائتهای گوناگون و اختلافات مصاحف پرداخته است. [۱۴۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۳۳، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۱۴۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۵۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۱۴۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۵، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۱۴۵]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۱۵، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۱۴۶]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۲۲، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۱۴۷]
ابن خالویه، حسین بن احمد، ج۱، ص۱۰۸، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴ م.
[۱۴۸]
ابن خالویه، حسین بن احمد، ج۱، ص۱۱۸، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴ م.
گاهی وسیع ابوعبید از اختلافات قرائات و دانش گسترده او در ادب، وی را بر آن داشت تا از میان قرائات پیشینیان، به انتخاب پردازد، او به گفته خود در این گزینش موافقت اکثر قراء، بیشترین سازگاری با نحو و لغت عربی و صحیح تر بودن از نظر تأویل (اعتقادی یا فقهی) را در نظر داشته [۱۴۹]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۸۷، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۱۵۰]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۵۱]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
و گویا در این بین بر موافقت با اکثریت تأکیدی خاص مینموده است [۱۵۲]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۱۳۲، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
علاوه بر سه اصل یاد شده، او در موارد بسیار، قرائتی را به جهت سازگاری با نظایر آن در قرآن [۱۵۳]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۹، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۵۴]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۱۱۲، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
یا در حدیث [۱۵۵]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۰۶ ـ ۳۰۷، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
، مرجع دانسته و بیشترین سازگاری بارسم الخط مصحف را در نظر داشته است. [۱۵۶]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۱۰، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۵۷]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۴، ص۲۳۳، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
او گاه در اختیار خود، روش احتیاط را گزیده است. نمونه بارز ان در الف پایانی «الظُّنونا»، «الرَّسولا» و «السَّبیلا» دیده میشود که بین سه قول «حذف الف در وصل و اثبات آن در وقف »، «اثبات در هر دو حالت» و «حذف در هر دو حالت»، تنها با قول اخیر که مخالفت با رسم مصحف بوده، مخالفت کرده و با تعمد بر وقف، خود را از کنار زدن هر یک از دو قول نخست رهانیده است [۱۶۲]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، گ ۱۸۶ ب، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۶۳]
«المبانی»، مقدمّتان فی علوم القرآن، ص۱۶۵، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
با وجود اینکه ابوعبید از نظر طبقه بندی مکاتب قراء، در شمار کوفیان جای دارد، [۱۶۴]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، گ ۹۴ ب، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
ولی وی با روشی اجتهادی که در پیش گرفته، در بسیاری از موارد برخلاف اجماع کوفیان و حتی مصحف کوفه قرائت کرده است. [۱۶۵]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، گ ۱۵۷ الف، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۶۶]
الف، اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ص۱۷۴، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۶۷]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ص۱۹۴ الف، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
از منابعی که میتوان اختیار ابوعبید را به تفصل در آنها بازیافت، اعراب القرآن ابوجعفر نحاس والایضاح اندرابی شایان ذکرند و موارد پراکنده آن در منابع گوناگون، حتی سنن ترمذی [۱۶۸]
ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ج۵، ص۱۸۵ ـ ۱۸۶، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق.
دیده میشود، به تصریح مقدسی جغرافی نگار، در نیمه دوم سده ۴ق/۱۰ م اختیار ابوعبید در بلاد جبل (در ایران ) از قرائات رایج بوده [۱۶۹]
مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۳۰۳، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷ م.
و مکی بن ابی طالب، عالم مغربی، از رواج آن در برخی نقاط در نیمه نخست سده ۵ق/۱۱ م خبر داده است. [۱۷۰]
مکی بن ابی طالب قیسی، الابانـة عن معانی القراءات، ج۱، ص۶۴ ـ ۶۵، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹ م.
اشارات دیگری نیز وجود دارد که از رواج این قرائت در دورههای بعد حکایت دارند. [۱۷۱]
اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، ۱۴۲ ـ ۱۴۶، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۷۲]
رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵ م.
[۱۷۳]
رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، ج۲، ص۱۵۹، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵ م.
[۱۷۴]
ابن خیر، ابن خیر، محمد، فهرسـة، ص۲۳، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م
.۷.۴ - ادبیات عربابوعبید در دوره تحصیل خود، نزد استادان بنام دو مکتب کوفه و بصره به فراگیری علوم ادب از نحو و لغت و غیر آن پرداخت و به عنوان ادیبی برجسته شناخته شد که تأثیری انکارناپذیر بر آثار ادبی پس از خود بر جای نهاده است، در شمار استادان کوفی وی نام کسانی چون علی بن حمزه کسایی، یحیی بن زیاد فرّاء، ابوعمرو شیبانی، علی بن مبارک احمر و ابن اعرابی و در میان استادان بصری وی نام کسانی چون ابوزید انصاری، ابوعبیده معمر بن مثنی، عبدالملک اصمعی، یحیی بن مبارک یزیدی و نضر بن شمیل مازنی دیده میشود. [۱۷۵]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
[۱۷۶]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۱۷۷]
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهـة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، بغداد، ۱۹۵۹ م.
ابوعبید زغبتی چندان به تألیف آثار مستقل در نحو نشان نداده و مباحث نحوی خود را در آثار مختلف پراکنده است. از مهم ترین منابع موجود برای مطالعه نحو ابوعبید، منقولات نحاس از کتاب القراءات اوست که برخی با نقض و نقد نیز همراه است. [۱۷۸]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۲، ص۲۸۵، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۷۹]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۴۳۶، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
ابوعبید در نحو به مکتب کوفیان گرایش داشت. [۱۸۰]
نحاس، احمد بن محمد، ج۲، ص۱۹۳، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۸۱]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
او هیچ گاه به عنوان یک نحوی برجسته مطرح نگردید [۱۸۲]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ص۹۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مطبعـة نهضـة مصر.
در واقع ابوعبید بیشترین اهتمام خود را به واژه شناسی و موشکافی در پیچیدگی و غرایب قرآن، احادیث و اشعار و بهطور کلی غرایب واژههای عرب معطوف داشته و شماری از آثار خود را در همین زمینه پدید آورده است، مهم ترین اثر ابوعبید از این دست کتاب الغریب المصنف است که گویند آن را در مدتی قریب ۳۰ تا ۴۰ سال گرد آودره، در ۰۰۰’۱ باب مرتب نموده و بیش از ۲۰۰’۱ بیت شعر را به عنوان شاهد لغوی در آن جای داده است. [۱۸۳]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ص۹۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مطبعـة نهضـة مصر.
[۱۸۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
[۱۸۵]
ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغـة، ج۱، ص۲۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
الغریب المصنف از نخستین مجموعههای بزرگ واژه شناسی عربی است که در آن گزیده اقوال لغویان پیشین و تحقیقات شخصی مؤلف گرد هم آمده است و همین جامعیت موجب شده که شمر بن حمدویه، از شاگردان ابوعبید این اثر را بهترین تصنیف در نوع خود بشمارد و حواشی بسیاری بر آن بنویسد، این متن و حواشی بعدها مورد استفاده ازهری واقع شده است. [۱۸۶]
ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغـة، ج۱، ص۲۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
به هر روی امتیازات این اثر از یک سو و برخی لغزشهای مؤلف ـ که در چنین اثری از آن گریزی نبوده است ـ از دیگر سو، موجب اظهار نظرها و موضعگیریهای متفاوتی در مورد این کتاب و مؤلف آن به عنوان یک «لغوی» شده است. ادیب معاصر وی، اسحاق بن ابراهیم موصلی معتقد بوده که در این اثر تصحیفات بسیاری رخ داده و ابوعبید با این اعتراض به گونهای منطقی برخوردار کرده و احتمال خطا را در حد معقول آن پذیرفته است. [۱۸۷]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ج۱، ص۲۲۰ ـ ۲۲۱، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
[۱۸۸]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۱۳، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
دامنه انتقادات از این اثر به پس از درگذشت ابوعبید نیز کشیده شد و در نیمه دوم سده ۳ق/۹ م ابوسعید محمد بن عیبره اسدی در انکار یا تأیید گفتههای ابوعبید دست یازید. [۱۸۹]
یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۱۰۵.
در سده ۴ ق/۱۰ م ابن درستویه [۱۹۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
و ابوطیب لغوی [۱۹۱]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
ارزش تحقیقی الغریب المصنف را کمتر از آنکه تصور میرفت، جلوه داده و بیشتر هنر او را در اقتباس از آثار دیگران دانستهاند. علی بن حمزه بصری ردیه نویس آثار ادبی، در «التنبیهات» خود به نقد برخی گفتههای ابوعبید در کتاب یاد شده پرداخته و او را به فقدان ضبط و بی دقتی متهم ساخته است. [۱۹۲]
علی بن حمزه بصری، «التنبیهات»، ج۱، ص۱۹۱ ـ ۱۹۲، همراه المنقوص والممدود فراء، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۹۷۷ م.
در مقابل کسانی چون ازهری بر الغریب المصنف به عنوان منبعی اساسی تکیه کرده، حتی در نقل گفتار پیشینیان، چون ابوزید، ابوعبیده، اصمعی و کسایی بر نقل ابوعبید اعتماد نمودهاند. [۱۹۳]
ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغـة، ج۱، ص۱۳ ـ ۲۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
اینکه ابوعبید بیشتر اطلاعات لغوی را از استادان خود برگرفته، امری است که برای یک لغوی سنتی طبیعی مینماید، ولی این بدان معنی نیست که آثار و مباحث لغوی منحصر به نقل از لغویان پیشین بوده باشد. او بارها به نقد نظرات شیوخ خود پرداخته و بر شنیدههای مستقیم خود از فصیحان عرب نیز به عنوان منبعی اساسی تکیه کرده است [۱۹۴]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۹۵]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۱۳۲، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۹۶]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۲، ص۳۸۶، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
از جنبههای شاخص واژه شناسی ابوعبید که به ویژه در کتاب لغت القبائل دیده میشود، اطلاعاتی است که در مورد واژهها و تلفظهای مختلف در لهجههای گوناگون عربی به دست میدهد، او در بررسی لهجهها، تقسیماتی جغرافیایی از حجاز، نجد، یمامه، عمان، یمن و شام و تقسیماتی قبیلهای از قریش، تمیم، طیء و دیگر قبایل را در نظر داشته و به نمونههای منقول از گوشهای تاریخی عرب چون سبا، حمیر، جرهم، عمالقه، مدین و غسّان نیز توجه نموده است، اینگونه اطلاعات در آثار ابوعبید نه تنها از نظر جمع آوری روایات پیشینیان، بلکه از این لحاظ نیز که در پارهای موارد ـ به ویژه در مورد لهجههای ثغور شام ـ شنیدهها و دریافتنهای شخصی خود اوست، حائز اهمیت است [۱۹۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۳، ص۹۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۱۹۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۳۱، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
گفتنی است که اطلاعات لغوی ابوعبید طی سدهها، در سطح وسیعی مورد استفاده لغت نویسان عربی قرار گرفته است. ابوعبید در تدوین لغت نیز نظراتی داشت و معتقد بود که اصطلاحات علوم را نباید با دانش لغت خلط نمود و آنها را در کنار واژهها قرار داد. [۱۹۹]
عزاوی، عباس، تاریخ الادب العربی فی العراق، ج۱، ص۱۰۴، بغداد، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۲ م.
گذشته از واژهها، امثال نیز توجه ابوعبید را به خود جلب نموده بود، تا آنجا که او امثال را مظهر حکمت عرب در دو دوره جاهلیت و اسلام دانسته است. [۲۰۰]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۴۸۶، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
وی در زمینه امثال اثری تألیف کرد که در تاریخ کتب امثال عرب جایگاهی ویژه دارد، اگرچه پیش از او کسانی چون مفضل بن محمد ضبی و مؤرج بن عمرو سدوسی آثاری در این زمینه پرداخته بودند، جامعیت کتاب ابوعبید آثار پیشین را تحت الشعاع قرار داد و مؤلفان بعدی نیز کمابیش از آن بهره جستند، کتاب الامثال ابوعبید و جایگاه آن در میان آثار مربوط به امثال عرب توسط رودلف زلهایم به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.۷.۵ - زبان شناسیپرورش ابوعبید در محیط فارسی زبان خراسان و برخوردهای او با یونانیان آسیای صغیر و احتمالاً اقلیتهای زبانی چون قبطیان مصر، شرایط مساعدی بود تا او دیدگاه خود را از زبان عربی فراتر بوده، به مقایسههای زبانی بپردازد: وی در یک جا در مقایسهای بین ساختار نحوی زبان عرب با دیگر زبانها (در حد شناخت خویش)، مشخصههایی چون الف و لام تعریف و اعراب پایانی کلمات را از ویژگیهای این زبان شمرده و درجایی دیگر مدعی شده که زبان عربی قابلیت ترجمه پذیری از دیگر زبانها را بخوبی داراست، ولی ترجمه از عربی به دیگر زبانها کیفیت مطلوبی ندارد و در همین راستا ترجمههای قرآن وحتی «بسمله» را مورد تقلید قرار داده است. [۲۰۱]
قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۱، ص۱۴۹، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳ م.
[۲۰۲]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۳۲۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
چهرهای دیگر از برخورد مقایسهای ابوعبید، در ریشه شناسی واژههای بیگانه در عربی، به چشم میخورد، چه، او توجه ویژهای به الفاظ معرّب معطوف نموده و نظارتش در این باره مورد عنایت لغویان بعدی قرار گرفته است، آشنایی بیش و کم ابوعبید با چند ربان، او را در شناخت ریشه واژههای عربی واقع بین تر ساخته و موجب شده تا وی برخلاف پیش کسوتانی چون ابوعبیده معمر بن مثنی، حتی در قرآن وجود واژههای بیگانه را بپذیرد، البته دور از انتظر نیست که او برای خدشه دار نساختن عربیت قرآن به توجیهاتی نیز توسل جوید. [۲۰۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۲۴۲، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۲۰۴]
«ابوعبید قاسم بن سلام، «رسالـة ناوردفی القرآن الکریم من لغات القبائل»، در حاشیه تفسیر الجلالین، ج۱، ص۱۲۵، قاهره، ۱۳۴۲ ق. »
[۲۰۵]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۲۶۸ ـ- ۱۶۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
ابوعبید در جای جای آثار خویش به نشان دادن ریشههای فارسی، سامی ـ حامی و به ندرت یونانی برای برخی واژههایی عربی پرداخته است، ولی میزان ارزش این اطلاعات در همه این زبانها برابر نیست. اینکه او واژه «رقیم» را در زبان رومی (یونانی) بیانگر معنی « کتاب » دانسته [۲۰۶]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۲، ص۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
و واژه معرّب «سرق» (= قطعه حریر سفید) را به جای بازگردانیدن به واژه یونانی «سریکس» از واژه پارسی «سره» (= نیکو) مشتق دانسته است [۲۰۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
، نشان از آن دارد که وی به رغم حضور طولانی در آسیای صغیر زبان یونانی را نیک نیاموخته بوده است. در مورد زبانهای سامی ـ حامی، غالب ارجاعات او، به ویژه در لغات القبائل، به زبانهای نبطی، سریانی، عبری و گاه حبشی و قبطی و بربری از گفتار عالمان و لغویان پیشین مایه دارد، ولی به ندرت نکات جالبی نیز در آن بین دیده میشود، به عنوان نمونه او در مورد واحد اندازه گیری «بهار» آن را از ریشهای قبطی پنداشته [۲۰۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۱۶۴، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
و آورده است که در زبان قبطیان هر بهار برابر با ۳۰۰ رطل است، البته برابری واحد بهار با ۳۰۰ رطل در منابع تاریخی مؤید دارد. [۲۰۹]
مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۹۴، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷ م.
نمونه دیگر واژه زُرمانقـه (= جبه پشمین) است که حتی در عهد ابوعبید واژهای متروک بوده و او ریشه آن را عبری پنداشته است و پندار او بیش از لغویانی که آن را معرب «اشتربانه» فارسی دانستهاند [۲۱۰]
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایـة، ج۲، ص۳۰۱، به کوشش محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳ م.
به تحقیق نزدیک بوده است.از یونانی و زبانهای سامی ـ حامی که بگذریم، مباحث ابوعبید درباره زبان فارسی بسیار محققانه تر است. برخی از نظرات شخصی او چون بارگرداند، اشتقاق «قَیروان» به اصل فارسی (و نیز پهلوی) «کاروان» همواره مورد توجه قرار گرفته است [۲۱۱]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۴۲۲، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
علاوه بر آن، ابوعبید گاه به استنباط قاعدههایی در تعریب واژههای فارسی پرداخته که بسیار جالب توجه است. به عنوان مثال او تبدیل «شین» به «سین» در تعریب الفاظی چون نیشابور (نیسابور) و دشت (دست» را قاعدهای معمول شمرده است. [۲۱۲]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۲۷۵، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
همچنین تبدیل جزء پسین «ـه» (-a) در واژههای فارسی به «ـَ ق» (-aq) در شکل عربی را به سان یک قاعده بیان داشته و مواردی چون تبدیل اِسْتبرَه به اِسْتَبرَق (= دیبای ستبر) و بَرَه به بَرَق (= بچه گوسفند ) را نمونه آورده است. [۲۱۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۲۴۲، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
اگرچه واژههای عربی یاد شده معرب واژههای پهلوی با جزء پسینِ «ـَ ک» (-ak) هستند که کاف پایانی آنها به قاف تبدیل شده است، [۲۱۴]
فروه وشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، ج۱، ص۴۰۹، تهران، ۱۳۴۶ ش.
[۲۱۵]
فروه وشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، ج۱، ص۴۵۱، تهران، ۱۳۴۶ ش.
ولی گفتار ابوعبید از آگاهی او به فارسی دری و ناآشنایی قابل انتظار او با زبان پهلوی نشأت گرفته است.ابوعبید آن اندازه با زبان فارسی مأنوس بود که حتی در دهه پایانی زندگی خود در بغداد، به هنگام تفسیر واژه عربی «جائز» در غریب الحدیث ذکر داده که معادل این کلمه در فارسی «تیر» است [۲۱۶]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۳، ص۱۱۹، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
علاوه بر آنچه یاد شد، این ترکیبها و واژههای فارسی نیز در آثار ابوعبید و منقولات موجودات در المعرف جوالیقی از او ضبط گردیده است: اندرآیم [۲۱۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۳۷۹، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
خاک بر سر [۲۱۸]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۳۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
، باذوق و بختج (= باده و پخته) ( [۲۱۹]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۱۷۸، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
، باله (= الجِراب)، [۲۲۰]
جوالیقی، موهوب بن احمد، المعرّب، ج۱، ص۵۱، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۶۰ق/ ۱۹۴۲ م.
دوپود، [۲۲۱]
جوالیقی، موهوب بن احمد، المعرّب، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۶۰ق/ ۱۹۴۲ م.
روسپی ( [۲۲۲]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۳، ص۴۲۴، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
یَلمه (= قبا) ( [۲۲۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۴، ص۲۴۲، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
۷.۶ - تاریخابوعبید از محضر مورخان بزرگی چون هشام ابن کلبی، محمد بن عمر واقدی، هیثم بن عدی و ابوعبیده معمر بن مثنی دانش آموخته و در آثار خود از آنان و دیگران روایات تاریخی بسیاری نقل نموده است [۲۲۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۵۷، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
[۲۲۵]
ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۲، ص۳۰۰، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م.
او گاه به نسخههای اصیل برخی اسناد تاریخی دسترسی داشته است، به عنوان مثال متن پاسخهای لیث بن سعد، سفیان بن عیینه، مالک بن انس و تنی چند از دیگر فقها در پاسخ استفتاء عبدالملک بن صالح، فرمانروای ثغور شام را در دیوان وی مشاهده کرده و خلاصه آن پاسخها را نقل نموده است. [۲۲۶]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۱۸۳ ـ ۱۸۷، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
نمونه دیگر نسخهای اصیل از نامه پیامبر (ص) به اهل دومة الجندل است که بر پوستی سفید نوشته شده بوده و وی آن را به دست آورده و متن آن را عیناً در کتاب الاموال [۲۲۷]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ص۲۰۵ ـ ۲۰۶، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
خود نقل کرده است، در میان آثار بازمانده از او کتاب الاموال، به ویژه از نظر مکاتبات پیامبر (ص) و فتوح سرزمینها ارزش تاریخی بسیاری دارد و مورخانی چون مسعودی از آن سود بردهاند. محتمل است که ابوعبید آثار مستقلی نیز در اخبار و روایات تاریخی تألیف کرده بوده و مسعودی آنجا که نام او در کنار مورخانی چون ابومخنف، ابن اسحاق و واقدی آورده [۲۲۹]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۱، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵ م.
به اینگونه آثار او توجه داشته است، به هر روی روایات تاریخی بسیاری به نقل از ابوعبید در آثار تاریخی شاگردش بلاذری وارد شده [۲۳۰]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۶۵، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹ م.
و در آثار دیگری نیز روایات تاریخی او بهطور پراکنده نقل گردیده است.۷.۷ - جغرافیادر زمینه جغرافیا، کراچکوفسکی با در نظر داشتن کتاب الغریب المصنف و قیاس آن با کتاب الصفات نضر بن شمیل ـ که الگوی تألیف الغریب بوده است [۲۳۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۷ ـ ۵۸.
ـ نتیجه گرفته که بخشی از اثر ابوعبید نیز همچون الصفات، به جغرافیای طبیعی اختصاص داشته است به هر روی اطلاعات پراکنده در زمینه نامهای جغرافیایی و حدود و ثغور آنها در دیگر آثار ابوعبید و به نقل از او در آثار متأخر جغرافیایی درج شده است. [۲۳۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۸۱ ـ ۸۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۲۳۵]
ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، ج۱، ص۱۸۲، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م.
[۲۳۶]
ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۶، به کوشش مصطفی سقاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳م
[۲۳۷]
ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۲، ص۶۲۶،، به کوشش مصطفی سقاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳م.
[۲۳۸]
یاقوت، بلدان، ج۱، ص۲۹۱.
۸ - آثارابوعبید در فنون گوناگون تألیفات پرشماری داشته که به اعتقاد جاحظ از صحیح ترین و پرسودترین آثار پیشینیان بوده است. [۲۳۹]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ص۲۱۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م.
ابن درستویه ضمن سخن گفتن از تعدد آثار وی به معرفی مهم ترین آنها پرداخته و یادآور شده است که این آثار در سرزمینهای مختلف مورد توجه بودهاند، به گفته او آثار رواج یافته ابوعبید افزون بر ۲۰ عنوان بوده است، او را آثاری نامشهور به ویژه در فقه نیز بوده که آنها را برای شاگردان خود روایت نکرده، ولی وی(ابن درستویه) نسخههای آنها را در بیوت طاهریان دیده بوده است. [۲۴۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۴ ـ ۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
مهم ترین آثار شناخته او اینهاست:۸.۱ - چاپی۱. الاجناس من کلام العرب و مااشتبه فی اللفظ و اختلف فی المعنی، در لغت، به کوشش امتیاز علی عرشی، بمبئی، ۱۳۵۶ق/۱۹۳۸ م. ۲. الامثال، در ضرب المثلهای عربی، که نخست به عنوان متن در مجموعة التحفـة البهیة در ۱۳۰۲ ق در استانبول به چاپ رسیده است، سپس همراه با ترجمه التین بخشی از آن در ۱۹۳۶ م توسط برتو در گوتینگن طبع شده است. ۳. الاموال، در مباحث فقهی مربوط به زکات و خراج، که بارها از جمله در قاهره (۱۳۵۳ ق) به کوشش محمد حاممد فقهی و نیز در همانجا (۱۳۸۹ ق) به کوشش محمد خلیل هراس به چاپ رسیده است، حمید بن زنجویه در کتاب الاموال [۲۴۱]
حمید بن زنجویه، الاموال، ج۱، ص۹۰، به کوشش شاکر ذیب فیاض، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
و نیز قدامة بن جعفر در الخراج [۲۴۲]
قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابـة، ص۲۱۵، به کوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، ۱۹۸۱ م.
از این کتاب استفاده فراوان بردهاند.۴. الایمان و معالمه وسننه و استکماله و درجاته، درباره نظریه اصحاب حدث در مسأله ایمان مادلونگ در مقالهای در مجله «مطالعات اسلامی» به بررسی انعکاس نظرات اعتقادی متقدم اهل سنت در این اثر ابوعبید پرداخته است. ۵. رسالـه ماورد فی القرآن الکریم من لغات القبائل، درباره واژههای قرآن، این رساله در حاشیة التیسیر فی علم التفسیر دیرینی در قاهره (۱۳۱۰ ق) به چاپ رسیده است. ۶. غریب الحدیث، در شرح واژههای مشکل به کار رفته در احادیث نبوی و آثار صحابه. ۷. فضل (فضائل) القرآن ومعالمه آدابه، که فصلی از آن به کوشش اشپیتالر در برلین (۱۹۵۲م) منتشر شده و نسخههای خطی آن در کتابخانههای توبینگن، برلین، قاهره، دمشق و جز آن یافت میشود. ۸. الناسخ و المنسوخ، در ناسخ و منسوخ قرآن که در چند مورد به ناسخ و منسوخ حدیث نیز پرداخته است [۲۴۳]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ج۱، ص۴۸، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
[۲۴۴]
ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، ص۵۷ ـ ۵۸، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م.
این اثر بار نخست در ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵ م توسط فؤاد سزگین در استونگارت چاپ تصویری شده است.۹. النعم و البهائم و الوحش والسباع و الطیر و الهوام و حشرات الارض، کهدر ۱۹۰۸ م به کوشش بویژ در «نشریه دانشکده خاورشناسی» دانشگاه سن ژوزف بیروت به چاپ رسیده است. گفتنی است که سمعانی در التحبیر [۲۴۵]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، التحبیر، ج۱، ص۱۸۵، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵ م.
در زمره آثار ابوعبید از کتابی با عنوان مقتل الحسین (ع) یاد کرده است که به نظر میرسد همان متن مندرج در العقد الفرید ابن عبدربه [۲۴۶]
ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۷۶، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق.
بوده باشد.۸.۲ - خطی۱. الایضاح، نسخه خطی جامع قزویین فاس. ۲. الطلاق، در فقه، که پاره ای از آن در موزه آثار اسلامی ترکیه به شماره ۷۸۹۲ باقی است و آراء منقول از ابوعبید در ابواب طلاق از اختلاف العلماء مروزی [۲۴۷]
مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۱۲۹ـ ۱۹۶، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
احتمالاً برگرفته از همین اثر اوست.۳. الطهارة یا الطهور، در فقه، که نسخههایی از آن در دارالکتب مصر و کتابخانه ظاهریه دمشق نگهداری میشود و احتمالاً همین اثر در بخش مربوط از اختلاف العلماء مروزی [۲۴۸]
مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۳۴ـ ۳۹، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
مورد استفاده قرار گرفته است.۴. عدد آی القرآن، در شمارش آیات قرآن، که نسخه آن در کتابخانه زینونه تونس مضبوط است. ۵. الغریب المصنف، در لغت، که نسخههای متعدد از بخشهای گوناگون آن در کتابخانههای مختلف جهان، همچون آمبروزیانا، اسکوریال، توپکاپی، ایاصوفیه، دارالکتب مصر و ظاهریه یافت میشود گفتنی است که ممکن است برخی از آثار کوچک بازمانده از ابوعبید در زمینه لغت بخشهایی از الغریب المصنف باشند. ۶. کتاب فَعَلَ و اَفْعَلَ، در لغت. نسخه خطی آن در دارالکتب مصر موجود است. ۷. المواعظ، مشتمل بر اندارزهای پیامبران [۲۴۹]
ابن خیر، محمد، فهرسة، ج۱، ص۲۹۱، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م.
[۲۵۰]
وادی آشی، محمد بن جابر، برنامج، ج۱، ص۲۳۳، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۹۸۲ م.
که نسخهای از آن در لایپزیگ موجود است.۸. متنی درباره حج، نوشته شده بر یک قطعه پوست که در موزه آثار اسلامی ترکیه نگهداری میشود. ۹. جزئی از احادیث ابوعبید، به روایت علی بن عبدالعزیز، که نسخه خطی آن در کتابخانه ظاهریه وجود دارد. [۲۵۱]
ظاهریه، خطی (حدیث)، ج۱، ص۱۷۷.
۸.۳ - آثار یافت شده و منسوب۱. آداب الاسلام، که بلوی در الف باء [۲۵۲]
بلوی، یوسف بن محمد، الف باء، ج۲، ص۲۷، قاهره، ۱۲۸۷ ق.
از آن نقل کرده است.۲. الحداث، [۲۵۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
که محب الدین طبری [۲۵۴]
محب الدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۱، ص۸، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴ م.
از آن استفاده کرده است.۳. ادب القاضی. [۲۵۵]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
۴. الاشریـة، در فقه، که طوسی در رساله « تحریم الفقاع » [۲۵۶]
طوسی، محمد بن حسن، «تحریم الفقاع»، الرسائل العشر، ص۲۵۶ـ ۲۵۷، قم، ۱۴۰۳ ق.
، و ابن شهر آشوب در متشابه القرآن [۲۵۷]
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۲۱۱، تهران، ۱۳۶۹ق/ ۱۹۵۰ م.
از آن نقل کرده است.۵. الاضداد، که سیوطی بدو منسوب داشته [۲۵۸]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۱، ص۵۸۱، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۲۵۹]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۲، ص۲۴۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
و بروکلمان نسخهای از آن به شماره ۸۷۴ در کتابخانه عاشرافتدی نشان داده که بر اساس فهرست این کتابخانه چیزی جز الاضداد ابوحاتم سجستانی نیست. [۲۶۰]
دفتر کتابخانه عاشر افندی، ج۱، ص۵۶، شم ۸۷۴، استانبول، ۱۳۰۶ ق.
۶. امالی که سیوطی [۲۶۱]
سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، ج۲، ص۳۲۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
از آن بهره گرفته است.۷. امراض الابل، [۲۶۲]
ابن منظور، لسان، ذیل ذیب.
۸. الایمان و النذور، در فقه، [۲۶۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
که احتمالاً مأخذ بخشی از اختلاف العلماء مروزی [۲۶۴]
مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۲۱۱ـ ۲۱۸، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
بوده است.۹ و۱۰. الحجر و التفلیس و الحیض، در فقه. [۲۶۵]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
۱۱. الخیل، که ابن منظور بارها در لسان العرب بدان استناد نموده است. و ممکن است ناشی از اشتباه نوشتاری در ارجاع به کتاب الخیل ابوعبیده معمر بم مثنی باشد. ۱۲. الشعراء. [۲۷۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۳.
۱۳.شواهد القرآن. [۲۷۳]
ابن خیر، محمد، ج۱، ص۷۱، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م.
[۲۷۴]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، التحبیر، ج۱، ص۱۸۵، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵ م.
۱۴. الصفات. [۲۷۵]
ابن منظور، لسان، ذیل بدل.
۱۵. غریب القرآن، [۲۷۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۷۷]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۸.
که احتمال دارد با اثر چاپی شماره ۵ مرتبط باشد۱۶. الغنم، که مورد استناد جوهری در صحاح [۲۷۸]
جوهری، ابونصر اسماعیل، صحاح اللغـة، ج۶، ص۲۳۰۷، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۶ م.
واقع شده است.۱۷. فضائل الفرس، که قلقشندی [۲۷۹]
قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۴، ص۹۲، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳ م.
از آن نقل کرده و ممکن است چیزی جر اثر ابوعبیده معمر بن مثنی با همین عنوان نباشد. [۲۸۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
۱۸. فقه ابی عبید. [۲۸۱]
ذهبی، محمد بن احمد، معرفـة القراء الکبار، ج۱۸، ص۲۰۳، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م.
۱۹. القراءات [۲۸۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۸.
[۲۸۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۷.
که نسخههای آن تا مدتها درمشرق و مغرب رواج داشته است؛ [۲۸۴]
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۱۳، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۲۸۵]
ابن خیر، محمد، ج۱، ص۲۳، فهرسة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م.
[۲۸۶]
ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، المرشد الوجیز، ج۱، ص۴۰ ۴۲، به کوشش طیار آلتی قولاج، آنکارا، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
. [۲۸۷]
ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، المرشد الوجیز، ج۱، ص۱۶۳ ۱۶۵، به کوشش طیار آلتی قولاج، آنکارا، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م.
۲۰. ما خالقت العامـة فیه لغات العرب. ۲۱. المذکر و المؤنث. [۲۹۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۸.
۲۲. معانی الشعر. [۲۹۱]
سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیـة الکبری، ج۲، ص۱۵۸، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م.
۲۳. المقصود و الممدود. [۲۹۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۸.
۲۴. المعاقرات. ۲۵. معانی القرآن، [۲۹۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۸.
[۲۹۵]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
که ابن شهر آشوب در مناقب [۲۹۶]
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۱، ص۱۱، قم، چاپخانه علمیه.
از آن نقل نموده است.۲۶. کتابی در نحو. [۲۹۷]
ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغـة، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
۲۷. النسب، [۲۹۸]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۸.
که تا مدتها تداول داشته، [۲۹۹]
ابن خیر، محمد، فهرسـة، ج۱، ص۲۳۹، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م.
[۳۰۰]
ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش مصطفی سقاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳م.
[۳۰۱]
ابن زهره، محمد بن حمزه، غایة الاختصار، ج۱، ص۹، نجف، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۶۲ م.
احتمالاً همین اثر مورد استفاده نوسندگان انساب در نقل از ابوعبید بوده است. [۳۰۲]
ابن جزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ج۵، ص۳۰۱، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
[۳۰۳]
قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۱۹ـ ۳۲۰، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳ م.
۲۸. النکاح، که ابوعبید خود در کتاب المواعظ ز آن یاد کرده و احتمالاً مأخذ مروزی در اختلاف العلماء [۳۰۴]
مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۵، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
نیز بوده است.۲۹. النوادر. ۹ - فهرست منابع(۱) ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح والتعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲ م. (۲) ابن ابی یعلی، محمد طبقات الحنایلـه، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲ م. (۳) ابن اثیر، الکامل. (۴) ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایـة، به کوشش محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳ م. (۵) ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهـة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، بغداد، ۱۹۵۹ م. (۶) ابن جزری، محمد بن محمد، غایـة النهایـة، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/ ۱۹۳ م. (۷) ابن جزری، محمد بن محمد، النشر، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد. (۸) ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، متاقب الامام احمد بن حنبل، قاهره، ۱۳۴۹ ق. (۹) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ ق. (۱۰) ابن جزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م. (۱۱) ابن خالویه، حسین بن احمد، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴ م. (۱۲) ابن خلکان وفیات. (۱۳) ابن خیر، محمد، فهرسـة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، بغداد، ۱۹۶۳ م. (۱۴) ابن زهره، محمد بن حمزه، غایـة الاختصار، نجف، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۶۲ م. (۱۵) ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن، ۱۹۰۴ق/ ۱۹۱۸ م. (۱۶) ابن شهرآشوب، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، ۱۳۶۹ق/ ۱۹۵۰ م. (۱۷) ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب (ع)، قم، چاپخانه علمیه. (۱۸) ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق. (۱۹) ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیـة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸ م. (۲۰) ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، (عمّان)، دارالبشیر. (۲۱) ابن منذر، محمد بن ابراهیم، الاشراف، به کوشش عبدالغنی محمد عبدالخالق، قطر، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۲۲) ابن منظور، لسان. (۲۳) ابن ندیم، الفهرست. (۲۴) ابن هیبره، یحیی بن محمد، الافصاح، حلب، ۱۳۶۶ ق/ ۱۹۴۷م. (۲۵) ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ ق/۱۹۸۱ م. (۲۶) ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعت، سنن، به کوشش محمد محیی ابدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء، السنـة النبویـة. (۲۷) ابوداوود سجستانی، سلیمان بن اشعت، مسائل الامام احمد، قاهره، ۱۳۵۳ ق. (۲۸) ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، المرشد الوجیز، به کوشش طیار آلتی قولاج، آنکارا، ۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۶ م. (۲۹) ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، مطبعه نهضة مصر. (۳۰) ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، فصل المقال، به کوشش عبدالمجید عابدین و احسان عباس، خارطوم، ۱۹۵۸ م. (۳۱) ابوعبید بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفی سقاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳م. (۳۲) ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، ۱۹۸۸ م. (۳۳) ابوعبید قاسم بن سلام، الایمان، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م. (۳۴) ابوعبید قاسم بن سلام، فضل القرآن، نسخه خطی توبینگن، شم ۹۶. (۳۵) ابوعبید قاسم بن سلام، الناسخ و المنسوخ، به کوشش برتن، کمبریج، ۱۹۸۷ م. (۳۶) ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م. (۳۷) ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغـة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م. (۳۸) اندرابی، احمدبن ابی عمر، الایضاح، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز. (۳۹) اندرابی، احمدبن ابی عمر، قراءات القراء المعروفین (بخشی از الایضاح)، به کوشش احمد نصیف جنابی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶ م. (۴۰) بحشل، اسلم بن سهل، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عوّاد، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۴۱) بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، استانبول، ۱۳۱۵ ق. (۴۲) بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹ م. (۴۳) بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، قاهره، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م. (۴۴) بلوی، یوسف بن محمد، الف باء، قاهره، ۱۲۸۷ ق. (۴۵) ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ ق. (۴۶) جوالیقی، موهوب بن احمد، المعرّب، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۶۰ق/ ۱۹۴۲ م. (۴۷) جوهری، ابونصر اسماعیل، صحاح اللغـة، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/ ۱۹۵۶ م. (۴۸) حمید بن زنجویه، الاموال، به کوشش شاکر ذیب فیاض، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۴۹) خلیفه نیشابوری، احمدبن محمد، ترجمه و تلخیص تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۹۹ ق. (۵۰) دفتر کتابخانه عاشر افندی، استانبول، ۱۳۰۶ ق. (۵۱) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۵۲) ذهبی، محمد بن احمد، معرفـة القراء الکبار، به کوشش محمد سید جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م. (۵۳) رافعی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵ م. (۵۴) زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م. (۵۵) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۴ م. (۵۶) سمعانی، عبدالکریم بن محمد، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵ م. (۵۷) سیوطی، المزهر فی علوم اللغـة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۵۸) طبری، تاریخ. (۵۹) طوسی، محمد بن حسن، «تحریم الفقاع»، الرسائل العشر، قم، ۱۴۰۳ ق. (۶۰) طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، تهران، ۱۳۷۷ ق. (۶۱) ظاهریه، خطی (حدیث). (۶۲) عبادی، محمد بن احمد، طبقات الفقهاء الشافعیـة، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴ م. (۶۳) عزاوی، عباس، تاریخ الادب العربی فی العراق، بغداد، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۲ م. (۶۴) علی بن حمزه بصری، «التنبیهات»، همراه المنقوص والممدود فراء، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۹۷۷ م. (۶۵) فروه وشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، تهران، ۱۳۴۶ ش. (۶۶) قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابـة، به کوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، ۱۹۸۱ م. (۶۷) قرآن کریم. (۶۸) قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م. (۶۹) قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳ م. (۷۰) «المبانی»، مقدمّتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۴ م. (۷۱) محب الدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴ م. (۷۲) المرشد بالله، یحیی بن حسین، الامالی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م. (۷۳) مروزی، محمد بن نصر، اختلاف العلماء، به کوشش صبحی سامرائی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۷۴) مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم ۲۸۴۸. (۷۵) مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م. (۷۶) مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵ م. (۷۷) مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷ م. (۷۸) مکی بن ابی طالب قیسی، الابانـة عن معانی القراءات، به کوشش محیی الدین رمضان، بیروت، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹ م. (۷۹) نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م. (۸۰) نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء، قاهره، ادارة الطباعـة المنیریة. (۸۱) وادی آشی، محمد بن جابر، برنامج، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۹۸۲ م. (۸۲) یاقوت، ادبا. (۸۳) یاقوت، بلدان. (۸۴) یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م. (۸۵) خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ق. (۸۶) ابوعبید قاسم بن سلام، «رسالـة ناوردفی القرآن الکریم من لغات القبائل»، در حاشیه تفسیر الجلالین، قاهره، ۱۳۴۲ ق. (۸۷) ابوعبید قاسم بن سلام، غریب الحدیث، حیدآباد دکن، ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۷ ق/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۷ م. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعمرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعبید قاسم بن سلام خزاعی»، ج۵، ص۲۳۴۳. ردههای این صفحه : تراجم | درگذشتگان سال 224 (قمری) | علمای اهل سنت | علمای قرن دوم | علمای قرن سوم | فقهای حنبلی | محدثین اهل سنت
|